گنجور

شمارهٔ ۲۷۸

تا کی کند یار، از من کناره
افغان ز گردون، آه از ستاره
او را که آبی، بر سردم نزع
چون صبح یابد، عمر دوباره
داند دل ما، ز آندل چه دیده است
آن شیشه کامد، بر سنگ خاره
زین بحر خونخوار مردان گذشتند
در فکر کشتی ما بر کناره
افغان ز غربت کز سنگ چون جست
در دم سر آمد عمر شراره
بیدردیم کشت از عشق خواهم
جان شرحه شرحه دل پاره پاره
زین محرمی آه با او ز حد رفت
سرگوشی غیر چون گوشواره
مهدیست گردون، کارام یکدم
طفلان نگیرند، زین گاهواره
کاری ندارد، جان دادن ما
زآن گوشه چشم، بس یک اشاره
تا کی کشم ناز، زین چاره‌سازان
خوش آنکه بگذشت، کارش ز چاره
مشتاق آریش، دربر اگر تو
جز او زهر کس، گیری کناره

اطلاعات

وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا کی کند یار، از من کناره
افغان ز گردون، آه از ستاره
هوش مصنوعی: چقدر باید یار از من دوری کند؟ آه از درد جدایی، مانند آسمان که پر از ستاره است.
او را که آبی، بر سردم نزع
چون صبح یابد، عمر دوباره
هوش مصنوعی: کسی که در دوران سختی به او آرامش و دلگرمی می‌دهد، شبیه طلوع صبح است؛ هنگامی که او بیاید، زندگی دوباره‌ای برای من آغاز خواهد شد.
داند دل ما، ز آندل چه دیده است
آن شیشه کامد، بر سنگ خاره
هوش مصنوعی: دل ما از آنچه که آن شخص دیده، باخبر است. حالا آن شیشه‌ای که در دست دارد، بر سنگی تیز و سخت افتاده است.
زین بحر خونخوار مردان گذشتند
در فکر کشتی ما بر کناره
هوش مصنوعی: از میان این دریای خونین و خطرناک، مردان با شجاعت عبور کردند و در فکر نجات ما هستند که در کناره این دریا قرار داریم.
افغان ز غربت کز سنگ چون جست
در دم سر آمد عمر شراره
هوش مصنوعی: شخصی که به دوری و غربت دچار است، به‌اندازه‌ای تحت فشار قرار دارد که گویی در زندگی‌اش آتش و شعله‌ای وجود دارد. او مانند سنگی است که از درونش جرقه‌ای به‌وجود آمده و زمان عمر او به‌سرعت در حال گذر است.
بیدردیم کشت از عشق خواهم
جان شرحه شرحه دل پاره پاره
هوش مصنوعی: من بی‌درد شده‌ام، از عشق می‌خواهم که جانم را به تکه‌های پاره پاره تقسیم کند و دل را شرحه شرحه بسازد.
زین محرمی آه با او ز حد رفت
سرگوشی غیر چون گوشواره
هوش مصنوعی: این شعر به احساسات عمیق و خصوصی اشاره دارد که فرد در یک محفل خاص و صمیمی تجربه می‌کند. گوینده به نوعی از نزدیک بودن و درد و دل کردن با محبوب اشاره می‌کند که باعث شده است آن احساسات فراتر از حد و مرزهای معمول برود. مانند گوشواره‌ای که تنها به شخص خاصی تعلق دارد و جدای از دیگران است. این ارتباط و نزدیکی از دیگران پنهان است و فقط میان خودشان وجود دارد.
مهدیست گردون، کارام یکدم
طفلان نگیرند، زین گاهواره
هوش مصنوعی: مهدی در آسمان است و چرخِ زمان، کارهای بچه‌ها را یک آن هم متوقف نمی‌کند و از این گهواره نمی‌توان آن‌ها را گرفت.
کاری ندارد، جان دادن ما
زآن گوشه چشم، بس یک اشاره
هوش مصنوعی: برای ما جان دادن، هیچ سختی ندارد؛ تنها یک نگاه از آن چشم‌ها کافی است.
تا کی کشم ناز، زین چاره‌سازان
خوش آنکه بگذشت، کارش ز چاره
هوش مصنوعی: مدت زیادی نمی‌توانم ناز و ناز و نوازش را تحمل کنم. بهترین کار این است که به راه حل‌ها و چاره‌سازان دل بسپارم، زیرا زمانی که کار به پایان برسد، مثمرثمر خواهد بود.
مشتاق آریش، دربر اگر تو
جز او زهر کس، گیری کناره
هوش مصنوعی: اگر تو جز او را در آغوش بگیری، به یقین دیگران را نخواهی خواست و تنها او را می‌طلبی.