گنجور

شمارهٔ ۲۷۱

برق جهان‌سوز حسن آن رخ افروخته
مشعله‌افروز عشق آه من سوخته
جامهٔ دیبا بود خاصهٔ مه‌طلعتان
پوشش ما از جهان بس نظر دوخته
سینه نگیرد فروغ از دل بی‌سوز عشق
انجمن‌افروز نیست شمع نیفروخته
من به تو خو کرده‌ام چون ز تو نالم که هست
با ستم خواجه خوش بندهٔ آموخته
راز محبت که نیست گوش فلک محرمش
من ز دل آموختم دل ز که آموخته
گرنه هواش آتش است بهر چه در باغ عشق
بر سر هم ریخته طایر پر سوخته
خسرویت گر هواست گیر ره بندگی
کی به عزیزی رسد یوسف نفروخته
گوهر وصلت مرا کی به کف ارزان فتاد
بهر تو کردم تلف من همه اندوخته
سوخته‌ام غیر من طالب مشتاق کیست
قدر شناسد همین سوخته را سوخته

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلن مفتعلن فاعلن (منسرح مطوی مکشوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برق جهان‌سوز حسن آن رخ افروخته
مشعله‌افروز عشق آه من سوخته
هوش مصنوعی: نور خیره‌کننده زیبایی آن چهره‌ی درخشان شعله‌ای از عشق را به وجود می‌آورد و آه من را که سوخته‌ام به تماشا می‌نشاند.
جامهٔ دیبا بود خاصهٔ مه‌طلعتان
پوشش ما از جهان بس نظر دوخته
هوش مصنوعی: پوشش ما از دنیا به قدری زیباست که فقط خاص و مخصوص چهره‌های نورانی و دل‌انگیز است.
سینه نگیرد فروغ از دل بی‌سوز عشق
انجمن‌افروز نیست شمع نیفروخته
هوش مصنوعی: اگر دل انسان عشق نداشته باشد، نمی‌تواند هیچ‌گونه روشنی یا حرارتی را حفظ کند، مانند شمعی که هنوز روشن نشده و نمی‌تواند نور بدهد.
من به تو خو کرده‌ام چون ز تو نالم که هست
با ستم خواجه خوش بندهٔ آموخته
هوش مصنوعی: من به تو عادت کرده‌ام و حالا که از تو گلایه می‌کنم، می‌بینم که با وجود ستمی که بر من می‌کشی، باز هم به عنوان بنده‌ای در آموختگی و تسلط تو باقی مانده‌ام.
راز محبت که نیست گوش فلک محرمش
من ز دل آموختم دل ز که آموخته
هوش مصنوعی: راز عشق و محبت به قدری عمیق و مخفی است که آسمان هم از آن باخبر نیست. من این راز را از دل خودم آموخته‌ام، نه از کسی دیگر.
گرنه هواش آتش است بهر چه در باغ عشق
بر سر هم ریخته طایر پر سوخته
هوش مصنوعی: این شعر به رابطه‌ای عاشقانه اشاره می‌کند که در آن، عشق و هیجان مانند آتش هستند و در باغ عشق، پرنده‌ای که به آتش سوخته، نماد درد و رنج ناشی از عشق است. در واقع، این بیت به تاثیرات عاطفی و سختی‌های موجود در عشق اشاره دارد.
خسرویت گر هواست گیر ره بندگی
کی به عزیزی رسد یوسف نفروخته
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی به مقام و موقعیت بلندی برسی، باید راه خدمت به محبوب را در پیش بگیری؛ زیرا هیچ‌کس به عزت و بزرگی نمی‌رسد مگر اینکه از خود گذشتگی و فدای محبت کند.
گوهر وصلت مرا کی به کف ارزان فتاد
بهر تو کردم تلف من همه اندوخته
هوش مصنوعی: مروارید وصالت را کی توانستم به قیمت کم به دست آوردم که به خاطر تو تمام سرمایه‌ام را از دست دادم.
سوخته‌ام غیر من طالب مشتاق کیست
قدر شناسد همین سوخته را سوخته
هوش مصنوعی: من سوخته‌ام و کسی جز من در پی وصال نیست. ارزش من را تنها همین سوخته‌ای که هستم می‌داند.