گنجور

شمارهٔ ۲۷۰

چو ماه چارده دارم نگاری چارده‌ساله
که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله
درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می
که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله
نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین
چه برمی‌خیزد از آه و چه برمی‌آید از ناله
خوش آن دم کز چمن مست آیی و از تاب می‌ریزد
ز رخسارت عرق زان سان که از گلبرگ تر ژاله
ندانی گرچه‌ها آمد ز تیغت بر دلم بنگر
که خون می‌ریزد از مژگان تر پرگاله پرگاله
نشاط طبع اگر جویی رو از میخانه جو کآنجا
می یک‌ساله از دل می‌برد اندوه صدساله
به صحرا می‌رود آن آهوی مشکین چه خوش باشد
زمانی کاید و مشکین غزالانش ز دنباله
عروس فکر بکرم فارغ از وصف است کاین دختر
ز نیکویی ندارد حاجت تعریف دلاله
رباید بوسه‌ای گر ز آن لب شیرین زند دردم
لب مشتاق از شیرینی آن شهد تبخاله

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو ماه چارده دارم نگاری چارده‌ساله
که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله
هوش مصنوعی: وقتی که من ماه کامل را دارم، معشوقی دارم که چهارده ساله است. چهره‌اش مانند ماه است و خطی که بر روی صورتش وجود دارد، به دور گردن او همچون هاله‌ای زیبا می‌درخشد.
درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می
که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله
هوش مصنوعی: در این باغ، زیبایی‌های تو بسیار است، همان طور که شرابی که ساقی در جام گل و در پیمانه‌ی لاله ریخت، در آنجا وجود دارد.
نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین
چه برمی‌خیزد از آه و چه برمی‌آید از ناله
هوش مصنوعی: اگر من در برابر ظلم او ساکت باشم، این دل بی‌چاره از درد و آه چه نتیجه‌ای می‌گیرد و چه فایده‌ای از ناله‌هایش بدست می‌آورد؟
خوش آن دم کز چمن مست آیی و از تاب می‌ریزد
ز رخسارت عرق زان سان که از گلبرگ تر ژاله
هوش مصنوعی: خوشا آن لحظه که تو مست از چمن می‌رسی و عرقی که بر چهره‌ات می‌ریزد، شبیه شبنم نرم و خنک روی گلبرگ‌هاست.
ندانی گرچه‌ها آمد ز تیغت بر دلم بنگر
که خون می‌ریزد از مژگان تر پرگاله پرگاله
هوش مصنوعی: نمی‌دانی که تیغ تو چه تأثیری بر دلم گذاشته است؛ نگاه کن که چطور اشک‌ها به‌صورت من می‌ریزد و پر از غم و اندوه است.
نشاط طبع اگر جویی رو از میخانه جو کآنجا
می یک‌ساله از دل می‌برد اندوه صدساله
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی آرامش و شادی درونت را پیدا کنی، به میخانه برو، چرا که در آنجا نوشیدنی یک‌ساله می‌تواند غم و اندوهی که سال‌ها با خود داشتی را از دلت پاک کند.
به صحرا می‌رود آن آهوی مشکین چه خوش باشد
زمانی کاید و مشکین غزالانش ز دنباله
هوش مصنوعی: آهوهای مشکین به صحرا می‌روند و چه زیباست زمانی که آن‌ها برمی‌گردند و غزالان مشکینشان را به دنبال خود می‌آورند.
عروس فکر بکرم فارغ از وصف است کاین دختر
ز نیکویی ندارد حاجت تعریف دلاله
هوش مصنوعی: عروس فکر من به قدری زیباست که نیازی به توصیف ندارد، چرا که این دختر به خاطر زیبایی‌اش نیازی به معرفی و تعریف ندارد.
رباید بوسه‌ای گر ز آن لب شیرین زند دردم
لب مشتاق از شیرینی آن شهد تبخاله
هوش مصنوعی: اگر برآن لب شیرین بوسه‌ای بزنند، دردمند مشتاق از شیرینی آن شهد به شدت دچار خوشی و لذت می‌شود.