گنجور

شمارهٔ ۲۷

جانی و به کنه تو کسی پی نبرد جانا
چه عامی و چه عارف چه جاهل و چه دانا
ظاهر نگرد عامی ز آن روی به دام افتد
از طره و دستار و دراعه مولانا
من شکوه ز بیدادت هرگز نکنم لیکن
بر بنده روا نبود جور این همه سلطانا
نائی به سرم هرگز میرم که پس از مردن
شاید گذر اندازی بر خاک من احیانا
از حال دلم خاموش دور از تو دلی دارم
از خون جگر خط‌ها بر صفحه رو خوانا
از هجر و وصال تست گه مرده و گه زنده
مشتاق به غیر از جان گوید چه ترا جانا

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

جانی و به کنه تو کسی پی نبرد جانا
چه عامی و چه عارف چه جاهل و چه دانا
هوش مصنوعی: هیچ‌کس به عمق وجود تو پی نمی‌برد؛ نه کسی که عامی است و نه آنکه عارف، نه جهل دارد و نه علم.
ظاهر نگرد عامی ز آن روی به دام افتد
از طره و دستار و دراعه مولانا
هوش مصنوعی: ظاهر را فریب نخور، زیرا که ممکن است به دام افکنده شوی. زیبایی‌ها و زینت‌ها می‌توانند انسان را به سوئی بکشند و او را در تنگنا قرار دهند.
من شکوه ز بیدادت هرگز نکنم لیکن
بر بنده روا نبود جور این همه سلطانا
هوش مصنوعی: من هیچ‌گاه از ستم تو شکایت نمی‌کنم، اما با این حال، برای بنده‌ای چون من ناپسند است که این‌قدر ظلم و ستم از سوی کسی با مقام و قدرت این‌چنینی بر من روا باشد.
نائی به سرم هرگز میرم که پس از مردن
شاید گذر اندازی بر خاک من احیانا
هوش مصنوعی: هرگز از نواختن نای دست نخواهم کشید، چون ممکن است بعد از مرگم کسی بر خاک من بگذرد و به یاد من بیفتد.
از حال دلم خاموش دور از تو دلی دارم
از خون جگر خط‌ها بر صفحه رو خوانا
هوش مصنوعی: حال دلم برای تو گویای درد و رنجی است که در سکوت به دل می‌کشم. دلی دارم که با خون جگرم آغشته شده و نشان‌های آن بر روی کاغذی خوانا به رشته تحریر درآمده است.
از هجر و وصال تست گه مرده و گه زنده
مشتاق به غیر از جان گوید چه ترا جانا
هوش مصنوعی: این بیت درباره احساسات عشق و جدایی صحبت می‌کند. در آن اشاره شده است که عاشق در پی وصال معشوق است و گاهی در غم جدایی به سر می‌برد و گاهی در شادی تعلق خاطر. شخص عاشق در این موقعیت، از معشوق می‌پرسد که به جز جان چه چیز دیگری برای او اهمیت دارد، چون همه چیز برای او وابسته به عشق است.