شمارهٔ ۲۶۶
هر سحر غلتم در خون از نسیم کوی تو
چون نغلتاند به خون ما را که دارد بوی تو
چون شوم ایمن از او کز بهر قتل عاشقان
غمزه را بر کف دو شمشیر است از ابروی تو
گرنه از خون شهیدان میکشد بالا بگو
میخورد آب از کجا سروقد دلجوی تو
بوسه نگرفته زان لب آتشم در جان گرفت
سوختم لبتشنه آخر در کناری جوی تو
از غمت پیچید به خود دایم رگ جانم بتن
پیچ و تاب آن رشته دارد بیشتر یا موی تو
برد از افسون نگاهی چشمت از ما عقل و هوش
نیست کم ز اعجاز سحر نرگس جادوی تو
من کیم تا با تو ای آتشطبیعت سر کنم
شعله را در پیچ و تاب آرد ز تندی خوی تو
گفتی از من رو به گردان چون کنم با اینکه هست
روی دل سوی توام ای روی دلها سوی تو
رازها روشن شود مشتاق از او گویا که هست
ساغر گیتینما آیینه زانوی تو
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
هر سحر غلتم در خون از نسیم کوی تو
چون نغلتاند به خون ما را که دارد بوی تو
هوش مصنوعی: هر صبح وقتی نسیم کوی تو میوزد، من در خونم غوطهور میشوم، زیرا بوی تو در آن وجود دارد و مرا به شدت تحت تأثیر قرار میدهد.
چون شوم ایمن از او کز بهر قتل عاشقان
غمزه را بر کف دو شمشیر است از ابروی تو
هوش مصنوعی: زمانی که از عشق تو مطمئن شوم و احساس امنیت کنم، دانستهام که زیبایی چشمانت مانند دو شمشیر، میتواند موجب قتل عاشقان شود.
گرنه از خون شهیدان میکشد بالا بگو
میخورد آب از کجا سروقد دلجوی تو
هوش مصنوعی: اگر درست متوجه شده باشم، این بیت به بیان این نکته میپردازد که دلجوی محبوب و زیبا، از کجا میتواند آب بنوشد، در حالی که بیداد و مظلومیت شهیدان بر آسمان میروید. به نوعی، این بیانگر تضاد بین زیبایی و بیعدالتی است.
بوسه نگرفته زان لب آتشم در جان گرفت
سوختم لبتشنه آخر در کناری جوی تو
هوش مصنوعی: بوسهای از آن لبها نگرفتم و در دل آتش عشق تو افروخته شدم. در حالی که لبهای تشنهام بیصبرانه منتظر بودند، در کناری آب جوی تو سوختم.
از غمت پیچید به خود دایم رگ جانم بتن
پیچ و تاب آن رشته دارد بیشتر یا موی تو
هوش مصنوعی: از غم تو، رگ جانم همیشه دوزی به خود میپیچد و این درد و حالت به قدری پیچیده و پر تلاطم است که بیشتر از خود موهای تو به هم ریخته و درهم است.
برد از افسون نگاهی چشمت از ما عقل و هوش
نیست کم ز اعجاز سحر نرگس جادوی تو
هوش مصنوعی: نگاه جادویی چشمان تو چنان سحرآمیز و افسونگر است که از عقل و فهم ما میگیرد و توانایی درک را از ما سلب میکند. قدرت سحر و زیبایی تو، مانند جادوگری، همه چیز را تحتتاثیر قرار میدهد.
من کیم تا با تو ای آتشطبیعت سر کنم
شعله را در پیچ و تاب آرد ز تندی خوی تو
هوش مصنوعی: من چه کسی هستم که بتوانم با تو، ای آتش طبیعی، کنار بیایم؟ شعلهی آتش از شدت تندی خود در چرخش و نوسان است.
گفتی از من رو به گردان چون کنم با اینکه هست
روی دل سوی توام ای روی دلها سوی تو
هوش مصنوعی: گفتی که باید از من روی برگردانی، اما چطور میتوانم این کار را بکنم در حالی که دل من همیشه به سوی توست، ای محبوبترین چهرهها که دلها به سمت تو میکشد.
رازها روشن شود مشتاق از او گویا که هست
ساغر گیتینما آیینه زانوی تو
هوش مصنوعی: رازها به طور روشن برای علاقهمندان فاش میشود، زیرا به نظر میرسد که در دست تو جامی وجود دارد که جهان را به تصویر میکشد.