گنجور

شمارهٔ ۲۶۷

میرم چو ز من دور شود آن بت دلجو
ربط تن و جان است به هم ربط من و او
از بی‌کسی‌ام نیست شکایت که بود بس
با داغ توام الفت و با درد توام خو
در دادن جان حاجت سعی اجلم نیست
بس باشدم ایمایی از آن گوشه ابرو
چندان که تکلم نکند آن لب خاموش
دارد به حریفان سخن آن چشم سخنگو
گم گشته دلم را طلبد از خم آن زلف
جویند و نیابند گر از حلقه گیسو
تنها نه منم بسته زلفت که بسی هست
جان در بن هر تارش و دل در سر هر مو
بارد همه طراری از آن طره پرفن
ریزد همه عیاری از آن نرگس جادو
گر زان که کشم از غم عشقت نه‌ای آگاه
زان روز که من دیده‌ام آن عارض نیکو
بنگر که شود صورت عالم به تو روشن
در آینه‌ای آئینه روی آینه رو
خوش آنکه خرامی تو سوی گلشن و مشتاق
چون سایه فتد در پی آن قامت دلجو

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

میرم چو ز من دور شود آن بت دلجو
ربط تن و جان است به هم ربط من و او
هوش مصنوعی: وقتی که آن معشوق دلسوز از من دور شود، به جایی می‌رسم که رابطه‌ام با جان و تنم به هم گسسته می‌شود. رابطه من و او به شدت به هم وابسته است.
از بی‌کسی‌ام نیست شکایت که بود بس
با داغ توام الفت و با درد توام خو
هوش مصنوعی: از تنهایی‌ام گله‌ای ندارم، زیرا به خاطر غم تو با داغ تو آشنا شده‌ام و با درد تو خو گرفته‌ام.
در دادن جان حاجت سعی اجلم نیست
بس باشدم ایمایی از آن گوشه ابرو
هوش مصنوعی: من برای هدیه دادن جانم تلاشی نمی‌کنم، تنها کافی است نگاهی از آن سوی ابرویت به سویم بیندازی.
چندان که تکلم نکند آن لب خاموش
دارد به حریفان سخن آن چشم سخنگو
هوش مصنوعی: هر اندازه که آن لب ساکت باشد و سخنی نگوید، آن چشم می‌تواند به جای او با رقبایش سخن بگوید.
گم گشته دلم را طلبد از خم آن زلف
جویند و نیابند گر از حلقه گیسو
هوش مصنوعی: دل گم‌شده‌ام را از گیسوان آن معشوق طلب می‌کنم، اما اگر به دنبالش بروم، پیدا نخواهم کرد و حتی از حلقه‌های موهایش نیز اثری نخواهم یافت.
تنها نه منم بسته زلفت که بسی هست
جان در بن هر تارش و دل در سر هر مو
هوش مصنوعی: من تنها کسی نیستم که به زلف‌های تو گرفتار شده‌ام، بلکه افراد زیادی وجود دارند که جانشان در هر تار موی تو گره خورده و دلشان در هر دانه مویت اسیر است.
بارد همه طراری از آن طره پرفن
ریزد همه عیاری از آن نرگس جادو
هوش مصنوعی: هرکس تحت تأثیر زیبایی و جذابیت موهای پرجنب و جوش و نرگس جادویی او قرار می‌گیرد.
گر زان که کشم از غم عشقت نه‌ای آگاه
زان روز که من دیده‌ام آن عارض نیکو
هوش مصنوعی: اگر من از غم عشق تو رنج می‌کشم و تو از آن بی‌خبری، بدان که روزی را که من آن چهره زیبا را دیدم فراموش نمی‌کنم.
بنگر که شود صورت عالم به تو روشن
در آینه‌ای آئینه روی آینه رو
هوش مصنوعی: نگاه کن که چگونه نمای عالم در آینه‌ای از تو روشن می‌شود؛ آینه‌ای که خودش بر روی آینه‌ای دیگر است.
خوش آنکه خرامی تو سوی گلشن و مشتاق
چون سایه فتد در پی آن قامت دلجو
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که تو به سمت باغی دل‌انگیز می‌روی و مانند سایه‌ای مشتاق در پی راه رفتن تو می‌افتد.