شمارهٔ ۲۶۴
به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
بهار عمر به بیبرگی خزان بیتو
بیا که با تو مرا زیستن دمی خوشتر
هزار مرتبه از عمر جاودان بیتو
من از غم تو کشم خون تو با حریفان می
چنین تو بیمن و من ماندهام چنان بیتو
چنین که جوشد ازو خون چو خاروخس چه عجب
به سیلم ار دهد این چشم خونفشان بیتو
نیامدی به کنارم تو و از آتش شوق
چو شمع سوختم و رفتم از میان بیتو
ز نقش پا نشناسد کسم که از خواری
برابرم به زمین کرده آسمان بیتو
چه داند آنکه ندیدست ترکتازی سیل
به من چه میکند اشک سبکعنان بیتو
بیا ز لطف و ببین بیقراری مشتاق
که دیگرش نبود طاقت و توان بیتو
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به کف پیاله به گلشن روم چسان بیتو
چه خون چه باده چه گلخن چه گلستان بیتو
هوش مصنوعی: در دلم میخواهم به باغ برویم و در کنار گلها و زیباییهای آنجا بنشینیم. اما بدون تو، حسی از اندوه و بیحوصلگی را تجربه میکنم؛ نه شرابی لذتبخش دارم، نه گلی زیبا میبینم و نه هیچ چیز دیگری که مایه خوشحالیام باشد.
چه گلبنی تو که هر سو برد سراسیمه
دلم چو طایر گم کرده آشیان بیتو
هوش مصنوعی: تو چقدر زیبا هستی که دلم به شدت در هر سمت از تو پرسه میزند، مثل پرندهای که آشیانهاش را گم کرده و بدون تو سرگردان است.
چه گل ز وصل توام بشکفد مرا که گذشت
بهار عمر به بیبرگی خزان بیتو
هوش مصنوعی: چگونه ممکن است که من از وصالت شکوفا شوم، در حالی که بهار عمرم بدون تو و در بیثمری خزان سپری میشود؟
بیا که با تو مرا زیستن دمی خوشتر
هزار مرتبه از عمر جاودان بیتو
هوش مصنوعی: بیا که بودن در کنار تو حتی برای لحظهای، به مراتب از زندگی ابدی بدون تو لذتبخشتر است.
من از غم تو کشم خون تو با حریفان می
چنین تو بیمن و من ماندهام چنان بیتو
هوش مصنوعی: من از درد دوری تو به شدت رنج میبرم و با دوستانم از این حال شکایت میکنم، اما تو بیخبر از حال من هستی و من در absence تو به شدت دلتنگ و تنها ماندهام.
چنین که جوشد ازو خون چو خاروخس چه عجب
به سیلم ار دهد این چشم خونفشان بیتو
هوش مصنوعی: چنانکه از دل به خروش میآید خون، مانند اینکه گیاهان بر اثر بارش باران شکوفا میشوند، چه جای تعجب است اگر این چشم، بی تو، اشک بریزد و به سیل تبدیل شود.
نیامدی به کنارم تو و از آتش شوق
چو شمع سوختم و رفتم از میان بیتو
هوش مصنوعی: تو به نزد من نیامدی و من از شوق تو مانند شمعی در آتش سوختم و بدون تو دور شدم.
ز نقش پا نشناسد کسم که از خواری
برابرم به زمین کرده آسمان بیتو
هوش مصنوعی: هیچکس از ردپای من نمیتواند بفهمد که به خاطر ذلت و بیکسیام، آسمان را به زمین انداختهام و بدون تو در چنین وضعیتی قرار دارم.
چه داند آنکه ندیدست ترکتازی سیل
به من چه میکند اشک سبکعنان بیتو
هوش مصنوعی: آنکه سیلاب را ندیده، نمیداند که چه تاثیری بر من میگذارد، اشکهایی که بیدلیل و بیسرانجام از چشمانم میریزد.
بیا ز لطف و ببین بیقراری مشتاق
که دیگرش نبود طاقت و توان بیتو
هوش مصنوعی: بیا و با مهربانی نگاه کن به حال کسی که برای تو مشتاق است، او دیگر طاقت و توان تحمل را بدون تو ندارد.