شمارهٔ ۲۵۷
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
که دارد میزبان سفله بر ناخوانده مهمانان
دلم خون شد ز شوق نارپستان بتان تا کی
خورم حسرت ز نخل قامت این نارپستانان
ننالم از جفای گلرخان اما گذشت از حد
برین مسکین گدایان جور این مغرور سلطانان
من و میخانه کانجا دامن رندان دردی کش
زند صد طعنه بر دامان پاک پاکدامانان
مده زلف پریشان اینقدر بر باد اگر آگه
شوند از سستی پیمانخویش این سستپیمانان
چه از مشکین خطان و عنبرین زلفان جز این دیدم
که روزم تیره شد زینان و شامم تارتر زآنان
معاذالله بصد خواری کشم پا از درت اما
گذشت از حد جفای پاسبانان جور دربانان
بر او کیستم مشتاق پیش حضرت شاهی
ستاده بنده ای از جان دعاگویان ثناخوانان
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوشاب بزمی که سرخوش از شراب صحبت جانان
برقص آیم چو مستان دستکوبان پایافشانان
هوش مصنوعی: خوشا به حال گردهماییای که از لذت شراب و گفتگو با معشوق در آن شاداب و سرخوش باشم، و مانند مستها با ضربههای دست و پایم برزمین برقصم.
بیک جام میم کافر شناسد زاهد و داند
مسلمان خویش را و میخورد خون مسلمانان
هوش مصنوعی: با یک جام شراب، فرد زاهد میتواند کافر را بشناسد و درک کند که مسلمان واقعی کیست؛ و در این حال، شرابنوشی او به معنای درد و رنجی است که بر دوش مسلمانان است.
ز بیقدری کشم از آسمان نازی درین محفل
که دارد میزبان سفله بر ناخوانده مهمانان
هوش مصنوعی: از بیارزشی و کماهمیتیام، در این جمعی که میزبانش یک انسان پست است، حسادت به زیبایی آسمان را احساس میکنم و خود را به مهمانانی دعوت نشده شبیه میبینم.
دلم خون شد ز شوق نارپستان بتان تا کی
خورم حسرت ز نخل قامت این نارپستانان
هوش مصنوعی: دل من به خاطر شوق و زیبایی معشوقان نارپستان به درد آمده است. تا کی باید حسرت قامت این معشوقان را بخورم؟
ننالم از جفای گلرخان اما گذشت از حد
برین مسکین گدایان جور این مغرور سلطانان
هوش مصنوعی: من از بیوفایی زیبایانی که به من توجه نمیکنند، شکایت نمیکنم، اما حالا دیگر این بیاحساسی بر من سخت شده است. من این گدایان را که به خاطر سلطنت و قدرت مغرور هستند، به حال خود رها کردهام.
من و میخانه کانجا دامن رندان دردی کش
زند صد طعنه بر دامان پاک پاکدامانان
هوش مصنوعی: من و میخانه، جایی که رندان درد را تحمل میکنند، در آنجا دردی همگانی بر پاکدامنانی که دستشان به آلودگی نیالوده، زده میشود.
مده زلف پریشان اینقدر بر باد اگر آگه
شوند از سستی پیمانخویش این سستپیمانان
هوش مصنوعی: زیاد موهای درهمریختهات را به باد نده؛ اگر این سستپیمانان متوجه بیثباتی عهد و پیمان خود شوند، چه بلایی بر سرشان خواهد آمد.
چه از مشکین خطان و عنبرین زلفان جز این دیدم
که روزم تیره شد زینان و شامم تارتر زآنان
هوش مصنوعی: در مورد زیباییهای تو، چه از خط مشکی و چه از زلفهای معطر، تنها چیزی که مشاهده کردم این است که روز من به خاطر آنها تیره و شبم از این هم تاریکتر شد.
معاذالله بصد خواری کشم پا از درت اما
گذشت از حد جفای پاسبانان جور دربانان
هوش مصنوعی: نباید به خاطر تحقیر و ذلت، از در تو خارج شوم، اما رفتار محافظان و نگهبانان به شدت از حد گذشته است.
بر او کیستم مشتاق پیش حضرت شاهی
ستاده بنده ای از جان دعاگویان ثناخوانان
هوش مصنوعی: من کسی هستم که در حضور شاه، به شدت مشتاق و دلباختهام و به عنوان یک بنده از صمیم قلب دعا میکنم و او را ستایش میکنم.