شمارهٔ ۲۵۶
حاشا که زنده مانم از جور غیر و جانان
شمعی بگو چه سازد با آستین فشانان
از جور خوبرویان مشکل رهند عشاق
این فرقه جانسپاران و آنقوم جانستانان
کی حل عقده عشق زاهل خرد برآید
کاری نمیگشاید اینجا ز کاردانان
عاشق ز وصل معشوق چون بگذرد که باشند
عشاق تلخکامان خوبان شکر دهانان
ما بلبلان نیامد جز دیدن گل از ما
بر ما عبث در باغ بندند باغبانان
خوبان و عاشقانند قومی که بیکرانست
مهر و وفای آنان جوروجفای اینان
هر شب به بستر ناز سرخوش تو خفته و من
چشمم بهم نیامد چون چشم پاسبانان
مردند از جفایت ای وای گر نه بخشی
بر زخم سینهریشان بر درد خستهجانان
دارد نیاز پیران تأثیرها ولیکن
از جام ناز مستند این نازنین جوانان
مشتاق اگر نبخشد بر من زهی سعادت
ور خون من بریزد جانم فدای جانان
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشا که زنده مانم از جور غیر و جانان
شمعی بگو چه سازد با آستین فشانان
هوش مصنوعی: هرگز نمیتوانم به زندگی ادامه دهم اگر تحت ظلم دیگران باشم، جانان من! ای شمع، بگو با کسانی که آتش را در آستین خود دارند، چه باید کرد؟
از جور خوبرویان مشکل رهند عشاق
این فرقه جانسپاران و آنقوم جانستانان
هوش مصنوعی: به خاطر رفتار سختگیرانه و زیباپسندانه محبوبان، عاشقان این گروه که جان خود را فدای عشق کردهاند، با مشکلاتی مواجه هستند، در حالی که برخی دیگر از مردم، جان دیگران را میگیرند و بر آنان ستم میکنند.
کی حل عقده عشق زاهل خرد برآید
کاری نمیگشاید اینجا ز کاردانان
هوش مصنوعی: عشق و احساسات عمیق انسانی، از دسترس عقل و خرد فراتر است و هیچ ترفند و راه حلی از افراد خبره نمیتواند به این قبیل مسائل پاسخ دهد.
عاشق ز وصل معشوق چون بگذرد که باشند
عشاق تلخکامان خوبان شکر دهانان
هوش مصنوعی: عاشقانی که از وصل معشوق خود بگذرند، زندگیشان بسیار تلخ و苦 خواهد شد، در حالی که خوبان با لبان شیرین و دلربا در کنار آنها هستند.
ما بلبلان نیامد جز دیدن گل از ما
بر ما عبث در باغ بندند باغبانان
هوش مصنوعی: ما بلبلان تنها برای دیدن گل به باغ آمدهایم و باغبانان بیمورد ما را در باغ محبوس میکنند.
خوبان و عاشقانند قومی که بیکرانست
مهر و وفای آنان جوروجفای اینان
هوش مصنوعی: عاشقان و انسانهای نیکوکار، گروهی هستند که محبت و وفای آنها بیپایان است، در حالی که کسانی که به آنها ظلم میکنند، در تضاد با این ویژگی قرار دارند.
هر شب به بستر ناز سرخوش تو خفته و من
چشمم بهم نیامد چون چشم پاسبانان
هوش مصنوعی: هر شب در کنار تو خوابم میبرد و من هنوز نمیتوانم چشمانم را ببندم، مانند چشمان نگهبانان که همیشه بیدارند.
مردند از جفایت ای وای گر نه بخشی
بر زخم سینهریشان بر درد خستهجانان
هوش مصنوعی: از ظلم و ستم تو مردان بسیار به »درد و رنج« آمدهاند. ای کاش مهر و بخشش بر زخمهای دلbroken» »ببخشی تا شاید دلهای خسته، آرام بگیرند.
دارد نیاز پیران تأثیرها ولیکن
از جام ناز مستند این نازنین جوانان
هوش مصنوعی: پیران به تاثیرات و نیازهای خود آگاه هستند، اما جوانان با لطافت و زیبایی خود در حال لذت بردن هستند.
مشتاق اگر نبخشد بر من زهی سعادت
ور خون من بریزد جانم فدای جانان
هوش مصنوعی: اگر آن کس که دوستش دارم، به من اجازه ندهد، خوشا به حال من! حتی اگر خونم را بریزد، جانم را فدای او میکنم.