گنجور

شمارهٔ ۲۴۹

یکره ز وصل خویش مرا بهره‌مند کن
اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ
یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
ز اغیار درد خویش‌ستان و بمن سپار
یا زین میان علاج من دردمند کن
دارای هزار خاک‌نشین شهسوار من
گاهی نگاه در ته پای سمند کن
تا کی خوریم از غم زلف تو پیچ‌وتاب
یکحلقه وقف گردن ما زین کمند کن
خواهی نه تلخ‌کام گر از زهر حسرتم
آن کنج لب که گفت پر از نوشخند کن
مشتاق را ز عشق نصیحت چه فایده
ای پندگو برای خدا ترک پند کن

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکره ز وصل خویش مرا بهره‌مند کن
اغیار را بر آتش غیرت سپند کن
هوش مصنوعی: مرا از پیوند با خود بهره‌مند کن و دشمنان را به خاطر غیرتم در آتش بسوزان.
ای میوه امید فرود آی خود ز شاخ
یا آنکه دست کوته ما را بلند کن
هوش مصنوعی: ای میوه‌ی امید، آیا می‌توانی خودت را از درخت بیاوری پایین یا اینکه دست ما را که به تو نمی‌رسد، بالا بیاوری؟
ز اغیار درد خویش‌ستان و بمن سپار
یا زین میان علاج من دردمند کن
هوش مصنوعی: از دیگران درد و رنج خود را بگیر و آن را به من بسپار، یا از این راه، به من کمک کن تا دردم را درمان کنی.
دارای هزار خاک‌نشین شهسوار من
گاهی نگاه در ته پای سمند کن
هوش مصنوعی: سوارکار من، که هزاران دوست و همراه دارد، گاهی به انتهای پای اسبم نگاه کن.
تا کی خوریم از غم زلف تو پیچ‌وتاب
یکحلقه وقف گردن ما زین کمند کن
هوش مصنوعی: تا کی باید از درد زلف تو رنج ببریم؟ ما هر روز در این دام عاشقانه گرفتار هستیم.
خواهی نه تلخ‌کام گر از زهر حسرتم
آن کنج لب که گفت پر از نوشخند کن
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی تلخی و غم را بچشی، از آن کلامی که با دلی پر از درد و حسرت بر لبانم نشسته، چیزی بگویید که لب‌های شما را از شادی پر کند.
مشتاق را ز عشق نصیحت چه فایده
ای پندگو برای خدا ترک پند کن
هوش مصنوعی: برای عاشق، نصیحت و پند راهگشا نیست. ای مشاور، برای خدا دیگر نصیحت نکن.