گنجور

شمارهٔ ۲۴۸

کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من
بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من
براه عشق گوید پیرو من از قفای من
که سرگردان‌تر است از من درین ره رهنمای من
ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد
که من باشم بجای او و او باشد بجای من
من و دل کشته تیغ جفایت گوشه چشمی
که آن باشد بهای خون او این خوبهای من
چسان از قید عشق او رهم کاین رشته را باشد
سری در دست صیاد و سری دیگر بپای من
ز کارم عقده هجران بیا بگشا که نتواند
گشاید مشکل من جز تو کس مشکل‌گشای من
بمن یار و منش نشناسم از حیرت چه حالست این
که من بیگانه او باشم و او آشنای من
ز نخل آرزو اکنون نیم بی‌بهره کی بودی
نوا زین گلبن بی‌برگ مرغ بینوای من
نیم شایسته تا خواهم وصالت از خدا ورنه
ز کف ناجسته آید بر نشان تیر دعای من
همان به کز فغان مشتاق لب بندم درین وادی
که هرگز نشنود محمل‌نشین بانگ‌درای من

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کشد گر هر دمم صدبار افزون کن خدای من
بمن جور و جفای او باو مهر و وفای من
هوش مصنوعی: ای خدا، اگر هر لحظه من را به سختی و عذاب بکشانی، من باز هم بر عشق و وفای خود به تو افزون می‌کنم.
براه عشق گوید پیرو من از قفای من
که سرگردان‌تر است از من درین ره رهنمای من
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، کسی که پیرو من است می‌گوید که من از او گم‌گشته‌ترم در این راه؛ بنابراین او راهنمای من است.
ببزمت غیر و من در کنج غم یگره چه خواهد شد
که من باشم بجای او و او باشد بجای من
هوش مصنوعی: من به کسی دیگر دست می‌زنم و خودم در گوشه‌ای از اندوه نشسته‌ام. چه خواهد شد اگر من جای او باشم و او جای من؟
من و دل کشته تیغ جفایت گوشه چشمی
که آن باشد بهای خون او این خوبهای من
هوش مصنوعی: من و دلم به خاطر خیانت و سختی‌هایی که از طرف تو دیدیم، به مرگ نزدیک شده‌ایم. تنها یک نگاه تو می‌تواند ارزش خون دل ما را نشان دهد، چون زیبایی‌های تو سبب این درد و رنج ماست.
چسان از قید عشق او رهم کاین رشته را باشد
سری در دست صیاد و سری دیگر بپای من
هوش مصنوعی: چطور می‌توانم از بند عشق او رها شوم، در حالی که این رشته‌ای که به من وصل است، در دست صیاد و سر دیگرش به پای من بسته شده است؟
ز کارم عقده هجران بیا بگشا که نتواند
گشاید مشکل من جز تو کس مشکل‌گشای من
هوش مصنوعی: از مشکلات و درد جدایی من بگذر و آنها را باز کن، چون هیچ‌کس غیر از تو قادر نیست به من کمک کند و گره از کارم باز کند.
بمن یار و منش نشناسم از حیرت چه حالست این
که من بیگانه او باشم و او آشنای من
هوش مصنوعی: من نه یار خود را می‌شناسم و نه منش او را، در شگفتی‌ام که چگونه است که من برای او بیگانه‌ام و او برای من آشناست.
ز نخل آرزو اکنون نیم بی‌بهره کی بودی
نوا زین گلبن بی‌برگ مرغ بینوای من
هوش مصنوعی: از درخت آرزو که اکنون تقریباً بی‌ثمر شده‌ام، صدایی نمی‌آید. در این گلستان بی‌برگ، پرنده‌ی بی‌نوای من تنها و غمگین است.
نیم شایسته تا خواهم وصالت از خدا ورنه
ز کف ناجسته آید بر نشان تیر دعای من
هوش مصنوعی: هرگاه که بخواهم به وصال تو برسم، از خدا خواسته‌ام که نیمه‌ای از شایستگی را به من عطا کند، وگرنه دعاهایم نتیجه‌ای نخواهند داشت و از دستان من به دست نخواهد آمد.
همان به کز فغان مشتاق لب بندم درین وادی
که هرگز نشنود محمل‌نشین بانگ‌درای من
هوش مصنوعی: من در این سرزمین با درد و فریاد دلِ مشتاق خود، به دنبال آرامشی هستم که هیچ‌کس صدای ناله‌هایم را نمی‌شنود.