شمارهٔ ۲۴۵
لطف از اول داشت یار من به من
زآن سبب نگذاشت کار من به من
بست از خونم حنا دیدی چه کرد
عاقبت از کین نگار من به من
تا رود کی بر سر کویش به باد
مانده این مشت غبار من به من
غنچهسان خون شد دلم تا کی ز لطف
رخ نماید گلعذار من به من
زد به تیر و بر سرم ناید ببین
خصمی عاشقشکار من به من
گر به دل بینم رخش از لطف اوست
داده این آیینه یار من به من
کجروم من او عنانم دارد آه
گر دهد یار اختیار من به من
از هنر مشتاق نالم نه ز چرخ
کین شکست آمد ز کار من به من
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
لطف از اول داشت یار من به من
زآن سبب نگذاشت کار من به من
هوش مصنوعی: دوست من از ابتدا به من محبت داشت و به همین خاطر هیچگاه کار من را به حال خود رها نکرد.
بست از خونم حنا دیدی چه کرد
عاقبت از کین نگار من به من
هوش مصنوعی: از خونم به حنا رنگین شدهای، حالا ببین که در نهایت چه بلایی بر سرم آمده است، به خاطر کینه محبوبم.
تا رود کی بر سر کویش به باد
مانده این مشت غبار من به من
هوش مصنوعی: تا کی باید در انتظار فرصتی باشم که به محبوبم برسم؟ این در حالی است که حالا تنها یادگار من از او، این مشت غبار است که بر سر راهش به جا مانده.
غنچهسان خون شد دلم تا کی ز لطف
رخ نماید گلعذار من به من
هوش مصنوعی: دلم مانند غنچهای پر از خون شده است، تا کی باید منتظر باشم که زیبایی چهرهام را همچون گل، به من نشان دهد؟
زد به تیر و بر سرم ناید ببین
خصمی عاشقشکار من به من
هوش مصنوعی: تیر عشقم به من اصابت کرده و هیچ کس نمیتواند آن را ببیند. دشمنی که عاشق شکار من است، به من نزدیک شده است.
گر به دل بینم رخش از لطف اوست
داده این آیینه یار من به من
هوش مصنوعی: اگر زیبایی او را در دل خود ببینم، این لطف اوست که این آینه را به من هدیه کرده است.
کجروم من او عنانم دارد آه
گر دهد یار اختیار من به من
هوش مصنوعی: من در مسیری منحرف و کج هستم، اما او هدایت مرا به دست دارد. اگر یار اختیار مرا به خودم بدهد، آه…!
از هنر مشتاق نالم نه ز چرخ
کین شکست آمد ز کار من به من
هوش مصنوعی: از عشق و هنر دلم پر از ناله است، نه به خاطر اینکه تقدیر بدی بر من حاکم شده، بلکه به خاطر ناکامیهایی که خودم در کارهایم داشتم.