شمارهٔ ۲۴۱
چشم دام تو پر از خون دل از زاری من
تو ز من فارغ و از رنج گرفتاری من
کشتی از جورم و من بر سر عهد تو ببین
بجفاکاری خویش و به وفاداری من
کردهام خوی بجورت بجفا کوش که نیست
جز دلآزاری من ترک دلآزاری من
چون در این ره نکنم شکر تجرد کاخر
رهبرم گشت بمقصود سبکباری من
گرشناسی هوس و عشق در آن بزم مپرس
باعث عزت غیر و سببخواری من
تو که خورشید منی ذره خود را بنواز
ذرهام من چه بود مهر من و یاری من
صد غمم از تو و این غم کشدم از همه بیش
که تو بیرحم نداری سر غمخواری من
منکه بیمار توام خود تو بحالم وارس
مپسند اینکه کند غیرپرستاری من
گرچه از خار بسی خوارترم خار توام
چون گل عزت من نشکفد از خواری من
چند بیهوده درین بادیه نالم مشتاق
که بجایی نرسد همچو جرس زاری من
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشم دام تو پر از خون دل از زاری من
تو ز من فارغ و از رنج گرفتاری من
هوش مصنوعی: چشمان تو پر از غم و اندوه دل من است، در حالی که تو اصلاً به حال من و رنجی که میکشم، توجهی نداری.
کشتی از جورم و من بر سر عهد تو ببین
بجفاکاری خویش و به وفاداری من
هوش مصنوعی: کشتی در نتیجه ظلم و ستم من است و حالا خود را در موقعیتی میبینم که بر سر وفای به عهد تو ایستادهام. توجه کن به بیوفایی خودت و به وفاداری من.
کردهام خوی بجورت بجفا کوش که نیست
جز دلآزاری من ترک دلآزاری من
هوش مصنوعی: من برای تو خوب نیستم و تنها کاری که بلدم دلشکستن است، چون غیر از آزار دادن تو دیگر چیزی از من برنمیآید.
چون در این ره نکنم شکر تجرد کاخر
رهبرم گشت بمقصود سبکباری من
هوش مصنوعی: اگر در این مسیر شکر و سپاس نکنم از تنهایی، چون در نهایت راهنمای من به هدف رسیدن، سبکی بار من است.
گرشناسی هوس و عشق در آن بزم مپرس
باعث عزت غیر و سببخواری من
هوش مصنوعی: اگر میخواهی درباره هوس و عشق صحبت کنی، در آن مراسم از آن سوال نکن. این موضوع باعث میشود که من بیاحترامی کنم و دیگران را محترم بشمارم.
تو که خورشید منی ذره خود را بنواز
ذرهام من چه بود مهر من و یاری من
هوش مصنوعی: تو که نور و روشنی زندگیام هستی، لطفا به من توجه کن. من که فقط یک ذره کوچک هستم، چه چیز ارزشمندی دارم که به تو بگویم؟ عشق و دوستی من نسبت به تو چیست؟
صد غمم از تو و این غم کشدم از همه بیش
که تو بیرحم نداری سر غمخواری من
هوش مصنوعی: من از دردی که تو به من میزنی صد غم دارم و از همه غمها بیشتر است، زیرا تو هیچ رحمی نداری و نمیخواهی دردی را که دارم احساس کنی.
منکه بیمار توام خود تو بحالم وارس
مپسند اینکه کند غیرپرستاری من
هوش مصنوعی: من که به عشق تو دچارم، حال من را خودت میدانی. نمیپسندم که کسی غیر از خودت به پرستاری من بپردازد.
گرچه از خار بسی خوارترم خار توام
چون گل عزت من نشکفد از خواری من
هوش مصنوعی: اگرچه از خارها بدتر هستم، اما چون تو مانند گلی هستی، عزت من هرگز از خجالت و خواری من رشد نخواهد کرد.
چند بیهوده درین بادیه نالم مشتاق
که بجایی نرسد همچو جرس زاری من
هوش مصنوعی: اینکه من در این بیابان بیفایده و ناامیدانه فریاد میزنم و برای عشق خود ناله میکنم، مانند زنگی است که صدایش به جایی نمیرسد و موثر نیست.