شمارهٔ ۲۴۰
شدی تو گلبن ناز از کنار سوختگان
خزان چو شمع سحر شد بهار سوختگان
مزن بهر خس و خار آتش ستم وز رشک
ازین زیاده مکن خارخار سوختگان
سپند آتش عشقی نگشته کی دانی
که چیست حال دل بیقرار سوختگان
سزای تو است صبا کاتشت بجان افتاد
پی چه بردی از آن کو غبار سوختگان
چه احتیاج بشمع است تربت ما را
بس آه گرم چراغ مزار سوختگان
ز عشقبازی پروانه شد مرا روشن
که غیر سوخت ندارد قمار سوختگان
مراچه شکوه ز بخت سیه که تاریکست
ز آه سوختگان روزگار سوختگان
رهین ناله گرمم که چون سپند کسی
جز او گره نگشاید ز کار سوختگان
شب فراق ز سوز غمش ببین مشتاق
چو شمع دیده شبزندهدار سوختگان
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شدی تو گلبن ناز از کنار سوختگان
خزان چو شمع سحر شد بهار سوختگان
هوش مصنوعی: تو به مانند یک گل ناز و زیبا از میان کسانی که در حسرت و اندوه هستند ظاهر شدی؛ مانند شمعی که در سحرگاه روشن میشود و بهار را برای سوختگان به ارمغان میآورد.
مزن بهر خس و خار آتش ستم وز رشک
ازین زیاده مکن خارخار سوختگان
هوش مصنوعی: برای درختان و گلها آتش ستم نزن و به خاطر حسادت، بر غم و اندوه سوختگان بیفزای.
سپند آتش عشقی نگشته کی دانی
که چیست حال دل بیقرار سوختگان
هوش مصنوعی: آتش عشق مانند دارویی است که نمیتوانی بدان پی ببری، حال و روز دلهای بیقرار سوختگان را درک کن.
سزای تو است صبا کاتشت بجان افتاد
پی چه بردی از آن کو غبار سوختگان
هوش مصنوعی: شایسته توست که نسیم صبحگاهی به تو برسد، چرا که به خاطر چه چیزی از آن کورهراهی که خاکستر سوختهها را بر دوش دارد، عبور کردی؟
چه احتیاج بشمع است تربت ما را
بس آه گرم چراغ مزار سوختگان
هوش مصنوعی: ما نیازی به شمع نداریم؛ زیرا گرمای اشکهایمان به اندازهای است که قبر سوختگان را روشن میکند.
ز عشقبازی پروانه شد مرا روشن
که غیر سوخت ندارد قمار سوختگان
هوش مصنوعی: از عشق بازی پروانه، من به روشنی رسیدم که فقط سوختگان هستند که در این بازی خطرناک و احساسی دست به قمار میزنند و همه چیز را میسوزانند.
مراچه شکوه ز بخت سیه که تاریکست
ز آه سوختگان روزگار سوختگان
هوش مصنوعی: شکایت من از بخت بدی است که تاریک و ناامید کننده است، به خاطر اندوه و درد کسانی که در این دنیا رنج میکشند.
رهین ناله گرمم که چون سپند کسی
جز او گره نگشاید ز کار سوختگان
هوش مصنوعی: من به خاطر نالههای عمیق و دلنشینم بدهکار و مدیون او هستم، زیرا مانند گیاه سپند، هیچکس جز او نمیتواند مشکلات سوختگان را حل کند.
شب فراق ز سوز غمش ببین مشتاق
چو شمع دیده شبزندهدار سوختگان
هوش مصنوعی: در شب جدایی، عاشق را مشاهده کن که از درد عشق مانند شمعی در حال سوختن است و شبزندهدارانی که در سوگ عزیزانشان اشک میریزند.