گنجور

شمارهٔ ۲۳۹

یارا کجا یاران کنند آزار یاران بیش از این
دشمن نه‌ای خصمی مکن با دوستداران بیش از این
سنگین ز دردت بار من آسوده تو از کار من
باشند یاران یار من در فکر یاران بیش از این
خاکم سموم قهر تو بر باد داد ای تندخو
آتش نه‌ای تندی مکن با خاک‌ساران بیش از این
چندم ز تو ای نخل تر نبود به جز حسرت ثمر
ز امیدگاهان برخورند امیدواران بیش از این
در جان سحاب وصل تو زد آتش حسرت مرا
زآن ابر بود این دانه را امید باران بیش از این
تا چند داری شمع‌سان عشاق را آتش به جان
مپسند سوزند از غمت شب‌زنده‌داران بیش از این
شد مدتی کافتاده‌ام در دامت و آگه نه‌ای
دارند فکر صید خود عاشق‌شکاران بیش از این
آماده صد خفتنم هر دم ز تو هرگز کجا
خواری‌کشی خاری‌کشد از گلعذاران بیش از این
مشتاق وقت آمد که جان بسپارم از هجر بتان
خوردن کجا غم می‌توان بی‌غمگساران بیش از این

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یارا کجا یاران کنند آزار یاران بیش از این
دشمن نه‌ای خصمی مکن با دوستداران بیش از این
هوش مصنوعی: دوستان، چرا به یکدیگر آزار می‌زنید؟ بیشتر از این، دشمنی نکنید، زیرا این کار بر علیه دوستان است.
سنگین ز دردت بار من آسوده تو از کار من
باشند یاران یار من در فکر یاران بیش از این
هوش مصنوعی: از درد تو بار سنگینی بر دوش من است، اما تو از زحمات من بی‌خبر هستی. دوستان من هم درگیر زندگی خود هستند و بیشتر از این نمی‌توانند به فکر یاران خود باشند.
خاکم سموم قهر تو بر باد داد ای تندخو
آتش نه‌ای تندی مکن با خاک‌ساران بیش از این
هوش مصنوعی: من از شدت خشم تو آسیب دیده‌ام. ای تندخو، تو آتش نیستی؛ پس با من که خاکی هستم بیشتر از این تندرو نباش.
چندم ز تو ای نخل تر نبود به جز حسرت ثمر
ز امیدگاهان برخورند امیدواران بیش از این
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به درخت نخل اشاره می‌کند که با وجود اینکه ثمره‌ای ندارد، هنوز امید و آرزو در دل‌ها وجود دارد. افراد امیدوار همچنان منتظرند و به دنبال ثمره و کامیابی هستند، حتی اگر باری از این درخت نچیده باشند. در واقع، شاعر احساس حسرت را بیان می‌کند و به امیدهایی اشاره دارد که هنوز در دل انسان‌ها زنده‌اند.
در جان سحاب وصل تو زد آتش حسرت مرا
زآن ابر بود این دانه را امید باران بیش از این
هوش مصنوعی: در دل ابرها، در آرزوی وصالت، حسرتی عمیق در وجودم شعله‌ور شده است. این دانه، که امید به باران را در دل دارد، بیشتر از این انتظار ندارد.
تا چند داری شمع‌سان عشاق را آتش به جان
مپسند سوزند از غمت شب‌زنده‌داران بیش از این
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهی مانند شمع به عشق‌ها روشنایی بدهی، در حالی که خودت آتش به دلشان می‌زنی؟ شب‌زنده‌داران بیشتر از این سوز و حسرت را نمی‌خواهند.
شد مدتی کافتاده‌ام در دامت و آگه نه‌ای
دارند فکر صید خود عاشق‌شکاران بیش از این
هوش مصنوعی: مدتی است که در دام تو گرفتار شده‌ام و آنها که در جستجوی شکار عاشقانه هستند، از حال من آگاه نیستند و همچنان ادامه می‌دهند.
آماده صد خفتنم هر دم ز تو هرگز کجا
خواری‌کشی خاری‌کشد از گلعذاران بیش از این
هوش مصنوعی: هر لحظه آماده‌ام که به خاطر تو ذلت و خفت را بپذیرم، اما تو هرگز در عمق خفت و ذلت نمی‌مانی و مانند خارها از گل‌ها بیشتر نمی‌کشی.
مشتاق وقت آمد که جان بسپارم از هجر بتان
خوردن کجا غم می‌توان بی‌غمگساران بیش از این
هوش مصنوعی: زمانی خواهد رسید که از دلتنگی معشوق جانم را فدای عشقش کنم، اما در حال حاضر، نمی‌توانم بدون همراهی دوستان و غم‌خواران تحمل این غم را داشته باشم.