شمارهٔ ۲۳۸
چشمم سفید شد به رهت گلعذار من
بود این شکوفهی شجر انتظار من
شادم که در هوای تو خاکم بباد رفت
شاید صبا بکوی تو آرد غبار من
خاکم شود ز ریگ روان بیقرار تر
بعد از وفات اگر گذری بر مزار من
چون شمعم از غمت همه تن صرف اشک شد
از بس گریست دیده شب زندهدار من
افشاند برگ و بذر غمت نخل عمر آه
کاخر ز دوری تو خزان شد بهار من
من شب ز روز بیتو ندانم که فرق نیست
از تیرگی میانه لیل و نهار من
مشتاق روز و شب من و کنج غمش ولی
آسوده از من و غم من غمگسار من
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چشمم سفید شد به رهت گلعذار من
بود این شکوفهی شجر انتظار من
هوش مصنوعی: چشم من به خاطر تو روشن و شاداب شد؛ زیبایی تو مانند شکوفهایست که نشانهای از درخت آرزوهایم است.
شادم که در هوای تو خاکم بباد رفت
شاید صبا بکوی تو آرد غبار من
هوش مصنوعی: خوشحالم که در عشق تو خاک شدهام و به باد رفتهام. شاید نسیم صبحگاهی خاک من را به کوی تو بیاورد.
خاکم شود ز ریگ روان بیقرار تر
بعد از وفات اگر گذری بر مزار من
هوش مصنوعی: اگر روزی بر سر مزار من بگذری، خاک من که از شن روان است، پس از مرگم بیشتر از قبل بیقرار خواهد شد.
چون شمعم از غمت همه تن صرف اشک شد
از بس گریست دیده شب زندهدار من
هوش مصنوعی: من همچون شمعی هستم که از غم تو آب شدهام و تمام بدنم از اشک پر شده است، چون چشمانم به خاطر شبهای بیخوابی به شدت گریان شده است.
افشاند برگ و بذر غمت نخل عمر آه
کاخر ز دوری تو خزان شد بهار من
هوش مصنوعی: درخت عمرم با افشاندن برگ و بذر عشق تو پویا شده، اما افسوس که دوری تو باعث شده بهار زندگیام به خزانی غمانگیز تبدیل شود.
من شب ز روز بیتو ندانم که فرق نیست
از تیرگی میانه لیل و نهار من
هوش مصنوعی: من نمیدانم شب و روز چه فرقی با هم دارند؛ زیرا در absence تو، تاریکی و ظلمت آنچنان بر من سایه افکنده که هیچ تفاوتی حس نمیکنم.
مشتاق روز و شب من و کنج غمش ولی
آسوده از من و غم من غمگسار من
هوش مصنوعی: من در تمام روز و شب به یاد او هستم و در گوشهای از دلش غم او را تحمل میکنم، اما او از من و غمهایی که دارم بیخبر و آسوده است.