گنجور

شمارهٔ ۲۳۴

دلم دارد هوای دام جان هم
که بر من باغ تنگ است آشیان هم
توام چون دوستی پروا ندارم
که گردد دشمن انجم آسمان هم
منال ایدل که در دل مهوشان را
ندارد ناله تأثیری فغان هم
بخونم آن شکارافکن کشیده است
که پیدا نیست تیر او کمان هم
مشو عاشق اگر خواهی دل و دین
که خواهد از کفت رفت این و آنهم
بکوی نیستی آسوده ز آنم
که پیدا نیست نام از من نشان هم
محبت آتشی بر کرده مشتاق
که دایم پیر ازو سوزد جوان هم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلم دارد هوای دام جان هم
که بر من باغ تنگ است آشیان هم
هوش مصنوعی: دل من کمی دلگیر است و به یاد روزهایی است که در دام عشق بودم؛ حالا احساس می‌کنم محیط زندگی‌ام تنگ و کوچکتر از آن است که بتوانم آرامش را در آن پیدا کنم.
توام چون دوستی پروا ندارم
که گردد دشمن انجم آسمان هم
هوش مصنوعی: من به خاطر دوستی‌ات هیچ نگرانی ندارم که ممکن است تبدیل به دشمنی شود، حتی اگر ستاره‌های آسمان هم تغییر کنند.
منال ایدل که در دل مهوشان را
ندارد ناله تأثیری فغان هم
هوش مصنوعی: غمگین نباش که در دل عاشقان تو هیچ تاثیری ندارد؛ حتی فریاد و ناله هم برایشان بی‌فایده است.
بخونم آن شکارافکن کشیده است
که پیدا نیست تیر او کمان هم
هوش مصنوعی: مطالبی را می‌خوانم که هدف‌گیر بسیار ماهری آن را نوشته است و فهمیدن آن دشوار است، چرا که نه تیر او مشخص است و نه کمانش.
مشو عاشق اگر خواهی دل و دین
که خواهد از کفت رفت این و آنهم
هوش مصنوعی: اگر نمی‌خواهی دل و دینت را از دست بدهی، به عشق نرو، چون عشق می‌تواند تو را از همه چیزت دور کند.
بکوی نیستی آسوده ز آنم
که پیدا نیست نام از من نشان هم
هوش مصنوعی: در جایی که نیستی، من آرامش دارم، زیرا نام و نشانی از من در آنجا وجود ندارد.
محبت آتشی بر کرده مشتاق
که دایم پیر ازو سوزد جوان هم
هوش مصنوعی: عشق و محبت به قدری شعله‌ور است که همواره دل‌های مشتاق را می‌سوزاند و حتی پیران را که باید آرامش داشته باشند، تحت تأثیر قرار می‌دهد و جوانان را نیز می‌سوزاند.