گنجور

شمارهٔ ۲۳۰

چو فارغ در گرفتاری ز جور خار و خس باشم
همان بهتر که در گلشن نباشم در قفس باشم
نگیرد چون غبارم دامن منزل بود یکسان
اگر از ره‌نوردان گاه پیش و گاه پس باشم
ز عشقم سرخوش و فارغ ز هر دشمن نیم مستی
که در اندیشه روز از شحنه و شب از عسس باشم
بخاتم گو مده صیاد مرغ بی‌پروبالم
که باشم در حصار عافیت تا در قفس باشم
نمیخواند به بزمم یار و نه میراندم از در
نه مقبولم نه مردودم نمیدانم چه کس باشم
بجولانگاه او کو قوت دستی که چون گردد
عنان‌کش بر سرم او را عنان‌گیر فرس باشم
نه اکنون از غمت در چار موج اشکم افتاده
که عمری شد درین گرداب سرگردان چو خس باشم
نمیگیرد بکس مشتاق آن نامهربان الفت
گرفتم اینکه من عاشق نباشم بوالهوس باشم

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو فارغ در گرفتاری ز جور خار و خس باشم
همان بهتر که در گلشن نباشم در قفس باشم
هوش مصنوعی: وقتی از مشکلات و سختی‌ها آزاد شوم، بهتر است که در میان خار و خس باشم، تا اینکه در گلستان زندگی کنم و در قفس گیر کنم.
نگیرد چون غبارم دامن منزل بود یکسان
اگر از ره‌نوردان گاه پیش و گاه پس باشم
هوش مصنوعی: اگر مانند غباری در فضا پراکنده شوم، در منزل خودم باقی می‌مانم و چه فرق می‌کند که گاه به جلو بروم و گاه به عقب، مهم این است که در همان مکان هستم.
ز عشقم سرخوش و فارغ ز هر دشمن نیم مستی
که در اندیشه روز از شحنه و شب از عسس باشم
هوش مصنوعی: از عشق شاد و بی‌خیال هستم و در حالت شگفتی قرار دارم. نه در روز نگران شحنه (نگهبان) هستم و نه در شب از عسس (پلیس) نگرانم.
بخاتم گو مده صیاد مرغ بی‌پروبالم
که باشم در حصار عافیت تا در قفس باشم
هوش مصنوعی: به او بگو که به من انگشتر نده، من شکارچی مرغی هستم که بال‌هایم را ندارم. می‌خواهم در امنیت بمانم، حتی اگر در قفس نیز باشم.
نمیخواند به بزمم یار و نه میراندم از در
نه مقبولم نه مردودم نمیدانم چه کس باشم
هوش مصنوعی: در مجلس من نه کسی به سراغم می‌آید و نه کسی از من دور می‌شود. نه مورد قبول هستم و نه رد شده‌ام، نمی‌دانم که واقعاً چه کسی هستم.
بجولانگاه او کو قوت دستی که چون گردد
عنان‌کش بر سرم او را عنان‌گیر فرس باشم
هوش مصنوعی: در جستجوی او هستم، اما کدام قدرتی مرا یاری می‌دهد تا وقتی او بر من سلطه پیدا می‌کند، من هم بتوانم مهار او را در دست بگیرم و کنترل کنم.
نه اکنون از غمت در چار موج اشکم افتاده
که عمری شد درین گرداب سرگردان چو خس باشم
هوش مصنوعی: این بیت بیانگر حالتی از غم و پریشانی شاعر است. او به تصویر کشیده که اشک‌هایش به مانند امواج دریا در حال جاری شدن هستند و احساس می‌کند که در طول زندگی‌اش همچون گیاهی بی‌ثمر و بی‌پناه در میان گرداب مشکلات و مصائب سرگردان بوده است. به نوعی، او از غم و رنجی که تحمل کرده سخن می‌گوید و نشان می‌دهد که چگونه در این وضعیت اسیر شده است.
نمیگیرد بکس مشتاق آن نامهربان الفت
گرفتم اینکه من عاشق نباشم بوالهوس باشم
هوش مصنوعی: عاشق آن کسی که بی‌رحم است نمی‌شوم، اما اگر بخواهم به او وابسته شوم، به خاطر این است که عاشق نیستم و تنها درگیر هوسرانی هستم.