گنجور

شمارهٔ ۲۳

گفتی شویم کی من از او او ز من جدا
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
خوش آنکه جا کنم ببرت چند سوزدم
رشک قبا جدا حسد پیرهن جدا
نالان از آن چو مرغ اسیرم که سوزدم
هجران گل جدا و فراق چمن جدا

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتی شویم کی من از او او ز من جدا
روزی که تن ز جان شود و جان ز تن جدا
هوش مصنوعی: تو گفتی که ما چه زمانی از یکدیگر جدا خواهیم شد، من از تو و تو از من. آن روزی که بدن از روح جدا شود و روح از بدن.
خوش آنکه جا کنم ببرت چند سوزدم
رشک قبا جدا حسد پیرهن جدا
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که در دل تو جا بگیرد؛ من به خاطر این احساس، حسرت قبا و حسادت پیرهن را به جان خریده‌ام.
نالان از آن چو مرغ اسیرم که سوزدم
هجران گل جدا و فراق چمن جدا
هوش مصنوعی: من نالان هستم مانند پرنده‌ای در قفس که از جدایی گل و دوری چمن به شدت رنج می‌برم.