گنجور

شمارهٔ ۲۱۷

دامن خویش ز خون مژه گلشن کردم
از فراق تو چه گل‌ها که بدامن کردم
شد کفن دوختم آن جامه که از تار وفا
سیه آنروز که این رشته بسوزن کردم
گفتم از عشق فروغی رسدم آه که شد
تیره‌تر روزم از این شمع که روشن کردم
روغن دیده گرفتم ز سرشک گلگون
بچراغون شب هجر تو روشن کردم
آخرم دوست نگشتی تو و داغم که تمام
دوستانرا بخود از بهر تو دشمن کردم
کردم از دیر و حرم رو بدر دل خود را
فارغ از پیروی شیخ و برهمن کردم
قسمت برق چه خواهد شد آخر گیرم
سبز شد کشته‌ام و چیدم و خرمن کردم
ریختم در ره عشق آنچه مرا بود بخاک
خویش را فارغ از اندیشه رهزن کردم
چون جرس از دل هر سنگ برآید فریاد
بسکه در بادیه عشق تو شیون کردم
نرسم در ره مقصود بجائی مشتاق
کانچه پیر خردم گفت مکن من کردم

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دامن خویش ز خون مژه گلشن کردم
از فراق تو چه گل‌ها که بدامن کردم
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، دامن خود را از اشک چشم پر از خون کردم و در این حالت، چه گل‌هایی که به دامنم چسبیدند.
شد کفن دوختم آن جامه که از تار وفا
سیه آنروز که این رشته بسوزن کردم
هوش مصنوعی: من آن جامه‌ای را که از نخ وفا بافته‌ام، به کُفَن تبدیل کردم. آن روزی که این رشته را با سوزن به هم دوختم، همه چیز تغییر کرد.
گفتم از عشق فروغی رسدم آه که شد
تیره‌تر روزم از این شمع که روشن کردم
هوش مصنوعی: گفتم که از عشق روشنی و امیدی به دست آورده‌ام، اما آه که روزگارم تاریک‌تر شده است از این شمعی که روشن کرده‌ام.
روغن دیده گرفتم ز سرشک گلگون
بچراغون شب هجر تو روشن کردم
هوش مصنوعی: به چشمان خودم، که از اشک‌های گلگونم پر شده، روغنی گرفتم و با آن شب تار هجران تو را روشن کردم.
آخرم دوست نگشتی تو و داغم که تمام
دوستانرا بخود از بهر تو دشمن کردم
هوش مصنوعی: در نهایت، تو هرگز به دوستی من نرسیدی و احساس درد من به قدری عمیق است که به خاطر تو، تمام دوستانم را به دشمن تبدیل کردم.
کردم از دیر و حرم رو بدر دل خود را
فارغ از پیروی شیخ و برهمن کردم
هوش مصنوعی: از مکان‌های قدیمی و مقدس دور شدم و دل خود را از تبعیت از آموزه‌های شیخ و برهمن خالی کردم.
قسمت برق چه خواهد شد آخر گیرم
سبز شد کشته‌ام و چیدم و خرمن کردم
هوش مصنوعی: در نهایت، اگر قسمت و سرنوشت کسی مشخص شود، چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟ با وجود اینکه من زحمت کشیده‌ام و تلاش کرده‌ام، آیا باز هم نتیجه‌ای می‌گیرم؟
ریختم در ره عشق آنچه مرا بود بخاک
خویش را فارغ از اندیشه رهزن کردم
هوش مصنوعی: تمامی آنچه را که از خودم داشتم، در مسیر عشق رها کردم و از اندیشه‌های آزاردهنده و موانع جدایی خود را آزاد ساخته‌ام.
چون جرس از دل هر سنگ برآید فریاد
بسکه در بادیه عشق تو شیون کردم
هوش مصنوعی: وقتی که صدای جرس از دل هر سنگ برمی‌خیزد، نشانه‌ای است از فریاد و ناله‌ای که به خاطر عشق تو در دل صحرا سر داده‌ام.
نرسم در ره مقصود بجائی مشتاق
کانچه پیر خردم گفت مکن من کردم
هوش مصنوعی: من به هدفم نرسیدم و همچنان مشتاقم، حال آنکه پیر حکیم به من گفت که چنین کارهایی را انجام نده، اما من باز هم راه خود را ادامه دادم.

حاشیه ها

1403/10/28 22:12
محمدمتین عبدالهی

درود بر حبیب‌الله بدیعی و محمودی خوانساری که با ساز و آواز آنان ،این غزل به زیبایی ساخته و پرداخته شده است .

سپاس