شمارهٔ ۲۱۵
ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم
خیمه زین دریا برون آخر چو نیلوفر زدم
در هوای گلشن آن مرغ گرفتارم که ریخت
در قفس بال و پرم از بسکه بال و پر زدم
گر کنشت ار کعبه بود از وی ندیدم فتح باب
جز در دل در محبت حلقه بر هر در زدم
صبر افزون آفتم شد کشتئی باشم که من
غوطه در گل آخر از سنگینی لنگر زدم
بود آب زندگی در ظلمت آباد عدم
غره بیجا در طلب عمری چو اسکندر زدم
مصلحت نبود ازین کشت پر آفت رستنم
خواهدم چون برق زد از خاک گیرم سر زدم
شعله داغت چو شمعم سوخت از سر تا بپا
آه ازین گل کز گلستان غمت بر سر زدم
چون روم از گلشن کویت که پایم در گلست
من گرفتم زین چمن چون سرو دامن بر زدم
رو بمسجد چون کنم اکنون ازین درگاه فیض
منکه عمری در خرابات مغان ساغر زدم
در طلسم محنت افتادم ز حفظ آبرو
من گره این آبرا بیهوده چون گوهر زدم
هر فرازی را نشیبی در قفا مشتاق هست
گیرم از نه آسمان من خیمه بالاتر زدم
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ترک سر کردم ز جیب آسمان سر بر زدم
خیمه زین دریا برون آخر چو نیلوفر زدم
هوش مصنوعی: من از جیب آسمان به دنیا سر بر آوردم و از دریای زندگی خارج شدم، مانند نیلوفر که از آب میروید.
در هوای گلشن آن مرغ گرفتارم که ریخت
در قفس بال و پرم از بسکه بال و پر زدم
هوش مصنوعی: در فضایی پر از گل و سرسبزی، من مانند پرندهای هستم که به خاطر تلاش زیاد برای پرواز، در قفس گرفتار شدهام.
گر کنشت ار کعبه بود از وی ندیدم فتح باب
جز در دل در محبت حلقه بر هر در زدم
هوش مصنوعی: اگرچه کنشت مانند کعبه قدس است، اما من هیچ پیروزی در گشودن در آن نیافتم، جز اینکه در دل خود به عشق تو، به هر در زدم.
صبر افزون آفتم شد کشتئی باشم که من
غوطه در گل آخر از سنگینی لنگر زدم
هوش مصنوعی: صبر من زیاد شده است، مثل کشتیای هستم که در گل غوطهور است و به خاطر سنگینی لنگر نمیتوانم حرکت کنم.
بود آب زندگی در ظلمت آباد عدم
غره بیجا در طلب عمری چو اسکندر زدم
هوش مصنوعی: در تاریکی عدم، آب زندگی وجود داشت، اما من به اشتباه در جستجوی زندگی شبیه اسکندر، عمرم را صرف کردم.
مصلحت نبود ازین کشت پر آفت رستنم
خواهدم چون برق زد از خاک گیرم سر زدم
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر بیان میکند که به دلیل شرایط نامساعد و مشکلات، نمیتواند از مشکلات و موانع فرار کند. او به مانند برقی که از زمین میخزد، در تلاش است تا از مشکلات برآید و به سمت موفقیت حرکت کند. در واقع، او در حال تلاش برای رشد و پیشرفت است، حتی اگر شرایط مساعد نباشد.
شعله داغت چو شمعم سوخت از سر تا بپا
آه ازین گل کز گلستان غمت بر سر زدم
هوش مصنوعی: من مانند شمعی هستم که در آتش احساسات تو سوختهام و از سر تا پا به عذاب افتادهام. آه از این گلی که به خاطر غم تو از باغ هستیام بر سرم زدم.
چون روم از گلشن کویت که پایم در گلست
من گرفتم زین چمن چون سرو دامن بر زدم
هوش مصنوعی: وقتی از باغ زیبای تو میروم، حس میکنم که پایم در گل است. از این گلستان نهایت استفاده را میکنم و مانند سرو که دامنش را بلند کرده، خود را آماده کردهام.
رو بمسجد چون کنم اکنون ازین درگاه فیض
منکه عمری در خرابات مغان ساغر زدم
هوش مصنوعی: حالا چطور به مسجد بروم در حالی که سالها در میخانهها و ویرانیها مشغول نوشیدن بودم و بهرهای از فیض نداشتم؟
در طلسم محنت افتادم ز حفظ آبرو
من گره این آبرا بیهوده چون گوهر زدم
هوش مصنوعی: در شرایط سختی قرار گرفتهام و برای حفظ آبرویم در تنگنای مشکلاتی هستم که بیفایده به آنها تلاش میکنم. تلاش من برای نجات خود مانند تلاش برای خارج کردن جواهر از دل آب است که به هیچ نتیجهای نمیرسد.
هر فرازی را نشیبی در قفا مشتاق هست
گیرم از نه آسمان من خیمه بالاتر زدم
هوش مصنوعی: هر بلندیای در زندگی به یک پایینتری نیاز دارد و من از اینکه از آسمانها بالاتر بروم، خیمهام را برپا کردهام.