گنجور

شمارهٔ ۲۱۲

در محفلت ز خون دل از بس لبالبم
فرقی ندارد از قدح باده قالبم
تا کرد توبه از لب ساغر جدا لبم
ماند از نوای عشق زهی بینوا لبم
مگشا لبم بشکوه که در گلستان عشق
از دل چو غنچه لخت جگر چیده تا لبم
بیگانه خوشتر است ز شادی غمین عشق
هرگز بخنده گو نشود آشنا لبم
منت برای رزق زدونان چرا کشم
گیرم که کاست جانم و افزود غالبم
دشنامی از لب تو بسم کو جز این مخواه
نفع از ثنا زبانم و سود از دعا لبم
مشتاق بر لبم مزن انگشت زینهار
کز خون دل چو ساغر صهبا لبالبم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در محفلت ز خون دل از بس لبالبم
فرقی ندارد از قدح باده قالبم
هوش مصنوعی: در جمع تو، به خاطر دل شکستگی‌ام، آن‌قدر پر هستم که فرقی نمی‌کند در دستم جام شراب باشد یا اینکه خودم تبدیل به جام شده باشم.
تا کرد توبه از لب ساغر جدا لبم
ماند از نوای عشق زهی بینوا لبم
هوش مصنوعی: تا وقتی که از شراب نوشیدنی پرهیز کردم، لبم از نغمه‌های عشق خالی ماند و حالا را ببین که چقدر در تنهایی و بی‌نوایی به سر می‌برم.
مگشا لبم بشکوه که در گلستان عشق
از دل چو غنچه لخت جگر چیده تا لبم
هوش مصنوعی: لب‌هایم را باز نکن، زیرا در باغ عشقی که دل من شبیه غنچه‌ای که از آن چیده شده، احساسات دردناکی را تجربه می‌کنم.
بیگانه خوشتر است ز شادی غمین عشق
هرگز بخنده گو نشود آشنا لبم
هوش مصنوعی: بیگانه بودن با عشق غمناک بهتر از آن است که با عشق شاد و خندان آشنا باشم.
منت برای رزق زدونان چرا کشم
گیرم که کاست جانم و افزود غالبم
هوش مصنوعی: من چرا باید برای روزی خوردن خود را تحت فشار قرار دهم، حال آنکه جانم رو به کاستی است و بر قدرت من افزوده می‌شود؟
دشنامی از لب تو بسم کو جز این مخواه
نفع از ثنا زبانم و سود از دعا لبم
هوش مصنوعی: از زبان تو هیچ کلامی جز دشنام نشنیدم، پس از اینکه این را می‌دانم، به جز نیکی از ستایش‌های دیگران و فایده‌ای از دعاهایی که می‌کنم، به چیز دیگری امیدوار نیستم.
مشتاق بر لبم مزن انگشت زینهار
کز خون دل چو ساغر صهبا لبالبم
هوش مصنوعی: عاشق شوریده‌حال، از تو می‌خواهم که با انگشت بر لبم نزن؛ زیرا دلم پر از درد و رنج است و حالتی مانند جام پر از شراب دارم.