شمارهٔ ۲۰۸
صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال
گاه میشد از فغان خاموش و گاهی میکشید
از ته دل ناله زاری ازو کردم سوال
کز گلت باشد چو ساز و برگ وصل آماده چیست
دمبهدم این ناله گفت آن عندلیب عجز نال
گرچه در وصلم گریزم از فغان نبود که هست
بیم هجران نالهفرمای من آشفتهحال
ز آن بود هر لحظه در آغوش گلبن نالهام
ای خوش آن فرقت گزین عاشق که در کنج ملال
کرده خو با هجر و نبود وصل را جویا که هست
این همه بیم فراق آن جمله امید وصال
تا کیم مشتاق گویی ایکه چون دل مدتیست
کردهای جا در بر دلدار خود بیجا منال
چون ننالم در وصال او که ترسم ناگهان
آرد این کوکب ز دور آسمان رو در زوال
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال
هوش مصنوعی: صبح زود در باغ دیدم که یک بلبل از روی ناراحتی روی یک گل نشسته و بالهایش را گشوده است.
گاه میشد از فغان خاموش و گاهی میکشید
از ته دل ناله زاری ازو کردم سوال
هوش مصنوعی: گاهی از دل سکوت و خاموشی نالهای بلند میشد و گاهی از عمق دلش شیون و زاری میکرد. از او پرسیدم.
کز گلت باشد چو ساز و برگ وصل آماده چیست
دمبهدم این ناله گفت آن عندلیب عجز نال
هوش مصنوعی: اگر گلی در دستان تو باشد و وسایل وصال هم فراهم باشد، پس چرا هر لحظه این ناله و فریاد را سر میدهد آن بلبل ناتوان؟
گرچه در وصلم گریزم از فغان نبود که هست
بیم هجران نالهفرمای من آشفتهحال
هوش مصنوعی: اگرچه وقتی که به وصل تو میرسم، از گریه و فریاد فاصله میگیرم، اما با این حال، به خاطر ترس از جدایی، همواره ناله و غم در دل دارم و حالتی آشفته دارم.
ز آن بود هر لحظه در آغوش گلبن نالهام
ای خوش آن فرقت گزین عاشق که در کنج ملال
هوش مصنوعی: در هر لحظه با غم و اندوهی عمیق در دل در کنار گلها احساس افسردگی میکنم. خوش به حال آن عاشق که با انتخاب جدایی، در گوشهای از غم و کسالت زندگی میکند.
کرده خو با هجر و نبود وصل را جویا که هست
این همه بیم فراق آن جمله امید وصال
هوش مصنوعی: دلخواسته از دوری و جدایی، در پی آن است که بداند آیا همچنان امیدی به وصال و نزدیکی وجود دارد، زيرا این همه نگرانی و دلتنگی ناشی از امید به وصل است.
تا کیم مشتاق گویی ایکه چون دل مدتیست
کردهای جا در بر دلدار خود بیجا منال
هوش مصنوعی: شما چه مدت دیگر میخواهید در انتظار بمانید و با اشتیاق صحبت کنید، در حالی که دل شما مدتی است که بهطور نادرستی جایی در دل محبوب شما گرفته و ناراحت است؟
چون ننالم در وصال او که ترسم ناگهان
آرد این کوکب ز دور آسمان رو در زوال
هوش مصنوعی: اگر در عشق او شکایت نکنم، از ترس این است که ناگهان این ستاره از آسمان دور، به طرف پایین بیفتد و نابود شود.