شمارهٔ ۲۰۵
سنگین دلت گرفته دلم تنگ در بغل
آورده تنگ شیشه من سنگ در بغل
بی او بسیر گل دل پرخون مرا ببر
خوشتر ز شیشه می گلرنگ در بغل
در سینهام بدل ننمودی رخ و گرفت
از انتظار آینهام زنگ در بغل
از دل ببر خوش آنکه من و او بهم رسیم
من آبگینه در بغل او سنگ در بغل
مشتاق کو ز سرو قباپوش او مرا
بختی که چون قبال کشمش تنگ در بغل
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سنگین دلت گرفته دلم تنگ در بغل
آورده تنگ شیشه من سنگ در بغل
هوش مصنوعی: دلتنگی و سنگینی احساسی را نشان میدهد که به عواطفی مشابه سنگ heavy احساس میشود. در این حس، دل به شدت احساس خفگی و ناراحتی میکند، مانند اینکه چیزی سنگین را درون خود نگهداشته باشد. این احساسات به نوعی در آغوش کشیدن این ناامیدی و درد عاطفی تجلی مییابد، همانطور که شیشهای به دور سنگی سخت احاطه شده است. این تصویر نشاندهنده احساسی عمیق و پیچیدهست که نمیتواند به سادگی بیان شود.
بی او بسیر گل دل پرخون مرا ببر
خوشتر ز شیشه می گلرنگ در بغل
هوش مصنوعی: بیاو، دل پرخون و غمگین من به اندازهای سفر میکند که خوشایندتر از داشتن شیشهای پر از شراب گلرنگ در آغوشم است.
در سینهام بدل ننمودی رخ و گرفت
از انتظار آینهام زنگ در بغل
هوش مصنوعی: در دل من، به خاطر انتظار طولانی، انعکاس چهرهات را تغییر ندادهام و آینهام به دلیل این انتظار، غبارآلود شده است.
از دل ببر خوش آنکه من و او بهم رسیم
من آبگینه در بغل او سنگ در بغل
هوش مصنوعی: دو دل عاشق به هم وصل میشوند. یکی از آنها مانند آبگینه است، زیبا و حساس، و دیگری مانند سنگ است، سخت و محکم.
مشتاق کو ز سرو قباپوش او مرا
بختی که چون قبال کشمش تنگ در بغل
هوش مصنوعی: عاشق کسی هستم که مانند سرو، زیبایی و قد بلند دارد. خوش به حال من که در آغوش او مثل دانههای کشمش در یک کیسه تنگ در کنار هم قرار دارم.