شمارهٔ ۲۰۲
گرفتم آمد آن سرو قباپوش
کیم از سرکشی آید در آغوش
به عمری یاد کن یک ره کسی را
که از یادش نهای هرگز فراموش
فریب زاهدان را کوچهای هست
که در هر گام او چاهی است خسپوش
کجا خصمی به خصم آئین مردیست
اگر دشمن خورد خونت بگو نوش
خروشم از می وصلت عجب نیست
کز آب آید سفال تشنه در جوش
فغان فرماست شوق و غیرت عشق
گذارد بر لب انگشتم که خاموش
به جانم از شب هجران خوش آندم
که طالع گردد آن صبح بناگوش
شدم نالان بر پیر خرابات
برای شکوه از دور فلک دوش
بسان گوهر از گنجینه راز
کشید این نکتهام آهسته در گوش
که نتوان دم زدن ساقی حکیمست
دهد گر زهر اگر تریاق مینوش
تلاش روزی ننهاده مشتاق
مکن ورنه بر و بیهوده میکوش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گرفتم آمد آن سرو قباپوش
کیم از سرکشی آید در آغوش
هوش مصنوعی: من آن معشوق زیبا و بلندبالا را که به سرکشی و طغیان معروف است، در آغوش میگیرم.
به عمری یاد کن یک ره کسی را
که از یادش نهای هرگز فراموش
هوش مصنوعی: به یاد آوری فردی را به مدت طولانی گرامی بدار که هرگز او را فراموش نخواهی کرد.
فریب زاهدان را کوچهای هست
که در هر گام او چاهی است خسپوش
هوش مصنوعی: زاهدان، افرادی هستند که خود را دیندار و پارسا میدانند، اما در این دنیا فریبش را میخورند. در هر قدم که برمیدارند، چاهی پر از خس و زباله وجود دارد که نشاندهنده مشکلات و موانع در مسیر زندگیشان است. این تصویر نشان میدهد که حتی کسانی که خود را متشرع و مومن نشان میدهند، ممکن است در دام لغزشهای اخلاقی و چالشهای زندگی بیفتند.
کجا خصمی به خصم آئین مردیست
اگر دشمن خورد خونت بگو نوش
هوش مصنوعی: اگر دوستی با تو دشمنی کند و به تو آسیب برساند، شایسته نیست که در برابر او رفتار ناشایستی از خود نشان دهی. بلکه باید با رعایت اصول اخلاقی و مردانگی با او برخورد کنی و حتی اگر او به تو آسیب میزند، باید با صداقت و بزرگواری پاسخ دهی.
خروشم از می وصلت عجب نیست
کز آب آید سفال تشنه در جوش
هوش مصنوعی: هیچ عجبی ندارد که صدای من از می محبت تو بلند میشود، چرا که مانند سفالی تشنه که در آب باشد، به جوش و خروش در میآید.
فغان فرماست شوق و غیرت عشق
گذارد بر لب انگشتم که خاموش
هوش مصنوعی: دل عاشق پر از شوق و غیرت است و این احساس آنقدر قوی است که حتی اجازه بیان خود را به لبهایم نمیدهد.
به جانم از شب هجران خوش آندم
که طالع گردد آن صبح بناگوش
هوش مصنوعی: از دوری و جدایی به شدت رنج میبرم، اما آن لحظهای را که صبحی روشن و دلانگیز فرا برسد و همه چیز را تغییر دهد، با تمام وجود دوست دارم.
شدم نالان بر پیر خرابات
برای شکوه از دور فلک دوش
هوش مصنوعی: دلbroken و نالان شدم و به پیر خماری شکایت کردم از دوری و بیوفایی روزگار دیشب.
بسان گوهر از گنجینه راز
کشید این نکتهام آهسته در گوش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که مانند یک گوهر قیمتی که از گنجینهای پنهان به دست میآید، من این نکته ارزشمند را به آرامی در گوش کسی نجوا کردم.
که نتوان دم زدن ساقی حکیمست
دهد گر زهر اگر تریاق مینوش
هوش مصنوعی: اگر ساقی حکیم باشد، نمیتواند به راحتی صحبت کند؛ حتی اگر زهر بیاورد، آن را در مقابل نوشیدن تریاق قرار میدهد.
تلاش روزی ننهاده مشتاق
مکن ورنه بر و بیهوده میکوش
هوش مصنوعی: اگر روزی برای تلاش و کوشش خود تلاشی نکردهای، به دنبال آرزوها و خواستههایت نرو؛ زیرا در این صورت بیفایده و بیمعناست که به دنبال آنها باشی.