شمارهٔ ۲۰۰
جز آنکه کرد ز عشقت خراب خانه خویش
کدام مرغ ز هم ریخت آشیانه خویش
سزد چو لیلی و مجنون من و تو گر نازیم
ز حسن و عشق بعهد خود و زمانه خویش
به بحر عشق منم آن صدف که نیست مرا
بجز کف تهی از گوهر یگانه خویش
بمزرعی که نروید ز بیم برق گیاه
کنم برای چه در زیر خاک دانه خویش
تو بحر فیضی و مشتاق تشنه لب آبی
بر آتشش بزن از لطف بیکرانه خویش
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
جز آنکه کرد ز عشقت خراب خانه خویش
کدام مرغ ز هم ریخت آشیانه خویش
هوش مصنوعی: جز آنکه به خاطر عشق تو، خانهام را ویران کرد، کدام پرنده آشیانهاش را به هم میریزد؟
سزد چو لیلی و مجنون من و تو گر نازیم
ز حسن و عشق بعهد خود و زمانه خویش
هوش مصنوعی: اگر لیلی و مجنون در عشق و زیباییهای خود، ناز کنند، برای ما نیز سزاوار است که به عهد خود و زمانهمان افتخار کنیم.
به بحر عشق منم آن صدف که نیست مرا
بجز کف تهی از گوهر یگانه خویش
هوش مصنوعی: در دریای عشق، من مانند صدفی هستم که تنها چیزی که دارم، کف خالیام است و هیچ گوهر ارزشمندی جز خودم ندارم.
بمزرعی که نروید ز بیم برق گیاه
کنم برای چه در زیر خاک دانه خویش
هوش مصنوعی: من در مزرعهای که از ترس رعد و برق، هیچ گیاهی نمیروید، چه دلیلی دارد که دانههای خود را در زیر خاک بکارم؟
تو بحر فیضی و مشتاق تشنه لب آبی
بر آتشش بزن از لطف بیکرانه خویش
هوش مصنوعی: تو دریایی از نعمت و من تشنهای هستم که به آب توجه دارم. لطف بیپایان خود را بر آتش تشنگی من بریز.