شمارهٔ ۱۹۷
دلزارم به این زاری که مینالد ز آزارش
دل خارا شود خون شنود گر ناله زارش
چه باکم از شکست بال و پر در قید صیادی
که آزادی نخواهد از قفس مرغ گرفتارش
بر آن گلبن به امید چه مرغی آشیان بندد
که خون عندلیبی میچکد از نوک هر خارش
فکنده در سواد اعظمی عشقم که از ظلمت
گریزد مهر و مه از روز تاریک و شب تارش
فغان کافکنده در دارالشفایی عشق رنجورم
که دایم در سراغ شربت مرگست بیمارش
فروغ مهر میجویم از آن مه سادهلوحی بین
که با اهل وفا هرگز نباشد جز جفاکارش
چسان خونم نریزد کز شراب ناز چشم او
سیهمستیست خنجر بر کف مژگان خونخوارش
ننالد بلبل آزرده دل چون در گلستانی
که فرق از هم ندارد در دلآزاری گل و خارش
چنان مشتاق رست از قید دین در دام کفر آخر
که نه باشد خیال سبحهاش نه فکر زنارش
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلزارم به این زاری که مینالد ز آزارش
دل خارا شود خون شنود گر ناله زارش
هوش مصنوعی: دل من از این همه ناله و فریاد که به خاطر درد و رنجش میکند، به شدت آزرده و غمگین است. اگر کسی صدای نالهاش را بشنود، دلش نیز به درد میآید و خون میشود.
چه باکم از شکست بال و پر در قید صیادی
که آزادی نخواهد از قفس مرغ گرفتارش
هوش مصنوعی: از این که بال و پرم بشکند، نگران نیستم؛ چرا که صیاد هرگز اجازه نخواهد داد تا پرندهای که در قفسش است، آزاد شود.
بر آن گلبن به امید چه مرغی آشیان بندد
که خون عندلیبی میچکد از نوک هر خارش
هوش مصنوعی: در آن باغ گل، چه امیدی میتواند باشد که پرندهای آشیانهاش را بسازد، وقتی که از هر خاری، خون بلبل میچکد؟
فکنده در سواد اعظمی عشقم که از ظلمت
گریزد مهر و مه از روز تاریک و شب تارش
هوش مصنوعی: عشقی که در دل دارم، مانند نوری است که در تاریکی شب میدرخشد و باعث میشود ماه و خورشید از سایههای شب فرار کنند.
فغان کافکنده در دارالشفایی عشق رنجورم
که دایم در سراغ شربت مرگست بیمارش
هوش مصنوعی: در جستجوی درمانی برای درد عشق، در حالی که همیشه در پی نوش دارویی از مرگ هستم، به شدت دچار رنج و درد هستم.
فروغ مهر میجویم از آن مه سادهلوحی بین
که با اهل وفا هرگز نباشد جز جفاکارش
هوش مصنوعی: در جستجوی نور و روشنایی هستم از آن شخص ساده که با وفاداران هرگز جز ظلم و بیرحمی نمیکند.
چسان خونم نریزد کز شراب ناز چشم او
سیهمستیست خنجر بر کف مژگان خونخوارش
هوش مصنوعی: چطور میتوانم از خون ریختن خود جلوگیری کنم وقتی که زیبایی چشمان او مرا احاطه کرده و مانند خنجری بر مُژههایش است که خونم را میمکد؟
ننالد بلبل آزرده دل چون در گلستانی
که فرق از هم ندارد در دلآزاری گل و خارش
هوش مصنوعی: بلبل غمگین در باغ گلستان، با صدای دلنوازش ناله میکند، زیرا در این مکان، گلها و خارها هر دو به یک اندازه آزاردهندهاند و فرقی بینشان نیست.
چنان مشتاق رست از قید دین در دام کفر آخر
که نه باشد خیال سبحهاش نه فکر زنارش
هوش مصنوعی: انسانی به شدت عاشق و مشتاق است که آنقدر از قید و بندهای دین رها شده که دیگر به یاد نیایشهایش و یا فکر به نشانههای دینداریاش هم نیست.