گنجور

شمارهٔ ۱۹۶

دیدم من از پهلوی دل از بس جفا خون کردمش
وآنگاه در عشق بتان از دیده بیرون کردمش
چون قطره‌ای نبود نصیب از چشمه وصلت مرا
زین پس من و چشم تری کز گریه جیحون کردمش
هرگز نشد استد مرا از چشمه دل جوش خون
رفت اندکی تا کم شود از کاوش افزون کردمش
در عهد من یک‌دل مجو خرم به گیتی کز غمت
هرجا دل شادی بود از ناله محزون کردمش
یک‌ره دماغم بی‌رُخت تر از می عشرت نشد
زین باده تا پیمانه‌ام پُرگشت وارون کردمش
زاشکم نمانده کشوری آباد در روی زمین
هرجا که شهری یافتم زین سیل هامون کردمش
تا قد به ناز افروخته با هر خسی در باخته
سروی که من چون فاخته از ناله موزون کردمش
هرگز ندیدم در قدح صهبای عشرت بی‌لبت
پیمانه‌ام گر شد تهی از زهر پرخون کردمش
تنها نشد ز افسانه‌ام مشتاق سرگرم جنون
با هر که گفتم نکته‌ای از عشق مجنون کردمش

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدم من از پهلوی دل از بس جفا خون کردمش
وآنگاه در عشق بتان از دیده بیرون کردمش
هوش مصنوعی: من از شدت ظلم و ستمی که بر دل داشتم، آن را چنان آزار دادم که خون ریخت. سپس به خاطر عشقی که به زیبا رویان داشتم، آن درد و رنج را از یاد بردم.
چون قطره‌ای نبود نصیب از چشمه وصلت مرا
زین پس من و چشم تری کز گریه جیحون کردمش
هوش مصنوعی: از آنجا که من هیچ بخشی از عشق تو را به دست نیاوردم، دیگر تنها من هستم و چشمی پر از اشک که به خاطر گریه‌های بی‌پایانم مانند جیحون پرآب شده است.
هرگز نشد استد مرا از چشمه دل جوش خون
رفت اندکی تا کم شود از کاوش افزون کردمش
هوش مصنوعی: هرگز نتوانسته‌ام اشک‌هایم را از دل ریخته‌شان پنهان کنم. فقط کمی از آن‌ها کم شده است، اما به جستجوی بیشتری ادامه داده‌ام.
در عهد من یک‌دل مجو خرم به گیتی کز غمت
هرجا دل شادی بود از ناله محزون کردمش
هوش مصنوعی: در زمان من، به دنبال قلبی شاد نباش، چرا که در این دنیا، غم تو باعث شده که هر مکان و هر دل شاد، به ناله و اندوه تبدیل شود.
یک‌ره دماغم بی‌رُخت تر از می عشرت نشد
زین باده تا پیمانه‌ام پُرگشت وارون کردمش
هوش مصنوعی: سروصدا و شلوغی ذهنم از اینکه در بزم عشق غرق شده‌ام کمتر نشده و وقتی که پیمانه‌ام پر شد، همه‌چیز را به هم ریختم و برعکس کردم.
زاشکم نمانده کشوری آباد در روی زمین
هرجا که شهری یافتم زین سیل هامون کردمش
هوش مصنوعی: از درد دل و رنجی که دارم، دیگر در هیچ گوشه‌ای از زمین کشوری آباد نمانده است. هر جا که شهری دیدم، آن را تحت تأثیر این سیل عظیم قرار دادم.
تا قد به ناز افروخته با هر خسی در باخته
سروی که من چون فاخته از ناله موزون کردمش
هوش مصنوعی: به خاطر قد بلند و زیبا و با افتخار خود، در برابر هر کسی که زیبایی‌ام را نادیده گرفته، به مانند سروی ایستاده‌ام. من مثل فاخته‌ای هستم که با ناله‌ام، این زیبایی را به نمایش گذاشتم.
هرگز ندیدم در قدح صهبای عشرت بی‌لبت
پیمانه‌ام گر شد تهی از زهر پرخون کردمش
هوش مصنوعی: هرگز ندیدم که در جام شراب شادی، وقتی لب‌های تو نیست، پیمانه‌ام خالی از شراب تلخ شده باشد. بارها آن را پر کرده‌ام.
تنها نشد ز افسانه‌ام مشتاق سرگرم جنون
با هر که گفتم نکته‌ای از عشق مجنون کردمش
هوش مصنوعی: هرگز تنها نیستم در حسرت قصه‌ام، چون با هر کس که درباره عشق صحبت کردم، او را هم به جنون عشق دچار کردم.