شمارهٔ ۱۸۵
به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر
نوید قطرهای بر تشنهای از آب حیوان بر
به وصلت کردهام خو از پی قتلم مکش خنجر
اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر
صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری
پیامی زین گرفتاران به مرغان گلستان بر
تو شمع بزم غیری هر شب و من سوزم از غیرت
چه خواهد شد شبی هم با سیهروزی به پایان بر
به حسرت رفتم از کوی تو و اکنون که من رفتم
بیا گو غیر ازین گلشن چو گلچین گل به دامان بر
به شکر اینکه از رخ رشک ماه و غیرت مهری
شبی با ما به انجام آور و روزی به پایان بر
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
به عاشق مژدهٔ کامی صبا از وصل جانان بر
نوید قطرهای بر تشنهای از آب حیوان بر
هوش مصنوعی: عاشق را باد صبحگاهی بشارت وصال محبوبش را میدهد، مانند این که به یک تشنه، قطرهای از آب جاودانه تقدیم میشود.
به وصلت کردهام خو از پی قتلم مکش خنجر
اگر خواهی کشی در خاک و خونم نام هجران بر
هوش مصنوعی: من به وصالت نائل شدم، پس اگر قصد کشتن من را داری، خنجر را بکش. اما اگر میخواهی، نام جداییام را با خاک و خونم بنویس.
صبا خون شد اسیران قفس را دل ز مهجوری
پیامی زین گرفتاران به مرغان گلستان بر
هوش مصنوعی: نسیم، دلهای اسیران قفس را به درد میآورد و از دوری و بیخبری رنج میبرد، پیامی برای پرندگان گلستان دارد.
تو شمع بزم غیری هر شب و من سوزم از غیرت
چه خواهد شد شبی هم با سیهروزی به پایان بر
هوش مصنوعی: تو روشنایی مجال دیگران هستی و من از حس حسادت میسوزم. چه خواهد شد اگر شبی با غم و سیاهی به پایان برسیم؟
به حسرت رفتم از کوی تو و اکنون که من رفتم
بیا گو غیر ازین گلشن چو گلچین گل به دامان بر
هوش مصنوعی: به خاطر حسرت و اندوه از کنار تو رفتهام و حالا که من رفتهام، بیا بگو به جز این بهشت و باغی که زیباییهایش را چیدهام، چه چیزی دیگر را میتوانم در آغوش بگیرم؟
به شکر اینکه از رخ رشک ماه و غیرت مهری
شبی با ما به انجام آور و روزی به پایان بر
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه از زیبایی چهرهات و محبتت حس حسادت ماه و ستارهها را حس کردهای، شبی را با ما سپری کن و بگذار روزی به پایان برسد.