شمارهٔ ۱۴
بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را
که گاه مرگ بر بالین نه بیند مهربانی را
بکس گر روی حرفی هست یار نکته دانی را
بود آسان بیان کردن بحرفی داستانی را
زبان بیزبانیها اگر نه ترجمان باشد
که خواهد کرد یارب عرض حال بیزبانی را
ننالم هرگز از جورش برای امتحان آری
چو او سنگین دلی میخواست چون من سخت جانی را
چه دشوار است کندن زان چمن دل بلبلی کورا
به صدخون جگر بر گلبنی بست آشیانی را
دگر طاقت ندارم باشد آخر جور را حدی
سرت گردم کسی آزرده چند آزرده جانی را
بود وقت اینکه مشتاق از جفایت جان دهد تا کی
توانایی بود تا چند آخر ناتوانی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بامید چه جان از تن برآید ناتوانی را
که گاه مرگ بر بالین نه بیند مهربانی را
هوش مصنوعی: در انتظار چه چیزی جان از بدن جدا شود؟ کسی که ناتوان است، گاه حتی مرگ را در کنار خود نمیبیند و مهربانی را احساس نمیکند.
بکس گر روی حرفی هست یار نکته دانی را
بود آسان بیان کردن بحرفی داستانی را
هوش مصنوعی: اگر دوستت در مورد موضوعی نظری دارد، برای کسی که نکتهسنج و باهوش است، بیان کردن داستانی بهسادگی ممکن است.
زبان بیزبانیها اگر نه ترجمان باشد
که خواهد کرد یارب عرض حال بیزبانی را
هوش مصنوعی: اگر زبان کسانی که نمیتوانند صحبت کنند وجود نداشته باشد، پس چه کسی میتواند درد و دل آنها را به دیگران منتقل کند؟
ننالم هرگز از جورش برای امتحان آری
چو او سنگین دلی میخواست چون من سخت جانی را
هوش مصنوعی: هرگز گله و شکایت نکردم از سختیهای او، زیرا او دلش سنگین بود و میخواست مثل من کسی باشد که در سختیها استقامت کند.
چه دشوار است کندن زان چمن دل بلبلی کورا
به صدخون جگر بر گلبنی بست آشیانی را
هوش مصنوعی: کندن دل از جایی که همیشه به آن عادت کردهای و در آنجا زندگی کردهای، بسیار سخت است. مانند بلبل کوری که با تمام درد و رنجش، در میان گلها و باغی که آشیانهاش ساخته، نمیتواند از آن دل بکند.
دگر طاقت ندارم باشد آخر جور را حدی
سرت گردم کسی آزرده چند آزرده جانی را
هوش مصنوعی: دیگر از این وضعیت رنجآور خستهام و دیگر نمیتوانم تحمل کنم. نگرانم که شاید کسی را با این درد و آزار دلشکسته کنم.
بود وقت اینکه مشتاق از جفایت جان دهد تا کی
توانایی بود تا چند آخر ناتوانی را
هوش مصنوعی: زمان آن است که عاشق از سختیهای تو جان به لب برسد. تا کی میتوان در برابر ناتوانیها ایستادگی کرد؟ تا چه زمانی میتوان این وضعیت را تحمل کرد؟