گنجور

شمارهٔ ۱۰

شبی گریم شبی نالم ز هجرت داد از این شب‌ها
به شب‌های غمت در مانده‌ام فریاد از این شب‌ها
بود گر هر شبم زینسان به روز هجر آبستن
مرا بس روزهای تیره خواهد زاد از این شب‌ها
بسم روز از غمت شب شد بسی شب روز من بی‌تو
به سر بردم غمین زان روزها ناشاد از این شب‌ها
چنین کز دوریت هر شب در آب و آتشم دانم
که خاک هستیم آخر رود بر باد از این شب‌ها
چنین شب‌ها که من دارم نبیند روز خوش دیگر
به عمر خود کند گر تیره‌روزی یاد از این شب‌ها
به اشک و آه چندم شمع‌سان هر شب سحر گردد
نسیم مرگ کو تا سازدم آزاد از این شب‌ها
ز بخت تیره مشتاق آن درازی هر شبم دارد
که نبود از پیش امید روزی داد از این شب‌ها

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شبی گریم شبی نالم ز هجرت داد از این شب‌ها
به شب‌های غمت در مانده‌ام فریاد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: شبی را که برای دوری تو گریه می‌کنم و شبی که از این جدایی نالانم، در این شب‌ها غم تو دلم را گرفته و دیگر نمی‌توانم فریاد بزنم.
بود گر هر شبم زینسان به روز هجر آبستن
مرا بس روزهای تیره خواهد زاد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: اگر هر شب به این شکل بگذرد، در روز جدایی به زودی درد دل و غم زیادی به سراغم خواهد آمد و روزهای بدی به من خواهد رسید.
بسم روز از غمت شب شد بسی شب روز من بی‌تو
به سر بردم غمین زان روزها ناشاد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: از زمانی که غمت شروع شد، روزها به شب تبدیل شدند. من روزهای بی‌تو را با غم گذرانده‌ام و این شب‌های ناخوشایند را به خاطر آن روزها حس می‌کنم.
چنین کز دوریت هر شب در آب و آتشم دانم
که خاک هستیم آخر رود بر باد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: از دوری تو هر شب در آتش و آب درگیرم و می‌دانم که در نهایت ما از خاک به وجود آمده‌ایم و این شب‌ها به سرعت سپری می‌شود.
چنین شب‌ها که من دارم نبیند روز خوش دیگر
به عمر خود کند گر تیره‌روزی یاد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: در شب‌هایی که من تجربه می‌کنم، دیگر روز خوشی را در عمرم نخواهم دید. اگر کسی بخواهد بدبختی‌اش را به خاطر این شب‌ها به یاد آورد، باید همیشه در خاطره‌اش باقی بماند.
به اشک و آه چندم شمع‌سان هر شب سحر گردد
نسیم مرگ کو تا سازدم آزاد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: هر شب وقتی که صبح نزدیک می‌شود، من مثل شمعی که در حال ذوب شدن است، با اشک و آه‌های خود به انتظار نسیم مرگ نشسته‌ام تا از این شب‌های تاریک رهایی یابم.
ز بخت تیره مشتاق آن درازی هر شبم دارد
که نبود از پیش امید روزی داد از این شب‌ها
هوش مصنوعی: از بدشانسی، هر شب طولانی که می‌گذرد، آرزوی آن روزی را دارم که از قبل امید آن را نداشتم و به این شب‌ها افتاده‌ام.