طیطوی نر گفت:شنودم این مثل، ولکن مترس و جای نگاه دار. ماده بیضه بنهاد. وکیل دریا این مفاوضت بشنود، از بزرگ منشی و رعنایی طیطوی در خشم شد و دریا در موج آمد و بچگان ایشان را ببرد. ماده چون آن بدید اضطراب کرد و گفت: من میدانستم که با آب بازی نیست، و تو بنادانی بچگان را به باد دادی و آتش بر من بباریدی، ای خاکسار باری تدبیری اندیش. طیطوی نر جواب داد که: سخن به حرمت و حجت گوی، و من از عهده قول خویش بیرون میآیم و انصاف خود از وکیل دریا میستانم.
در حال بنزدیک دیگر مرغان رفت و مقدمان هر صنف را فراهم آورد و حال باز گفت، و در اثنای آن یاد کرد که: اگر همگنان دست در دست ندهید و در تدارک این کار پشت در پشت نه ایستد وکیل دریا را جرات افزاید، و هرگاه که این رسم مستمر گشت همگنان در سر این غفلت شوید. مرغان جمله بنزدیک سیمرغ رفتند، و صورت واقعه با او بگفتند، و آینه فرا روی او داشتند که اگر در این انتقام جد ننماید بیش شاه مرغان نتواند بود. سیمرغ اهتزاز نمود و قدم بنشاط در کار نهاد. مرغان بمعونت و مظاهرت او قوی دل گشتند و عزیمت بر کین توختن مصمم گردانیدند. وکیل دریا قوت سیمرغ و دیگر مرغان شناخته بود بضرورت، بچگان طیطوی باز داد.
و این افسانه بدان آوردم تا بدانی که هیچ دشمن را خوار نشاید داشت. شنزبه گفت:در جنگ ابتدا نخواهم کرد اما از صیانت نفس چاره نیست. دمنه گفت: چون بنزدیک او روی علامات شر بینی، که راست نشسته باشد و خویشتن را برافراشته و دم بر زمین میزند، شنزبه گفت: اگر این نشانها دیده شود حقیقت غدر از غبار شبهت بیرون آید.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طیطوی نر گفت:شنودم این مثل، ولکن مترس و جای نگاه دار. ماده بیضه بنهاد. وکیل دریا این مفاوضت بشنود، از بزرگ منشی و رعنایی طیطوی در خشم شد و دریا در موج آمد و بچگان ایشان را ببرد. ماده چون آن بدید اضطراب کرد و گفت: من میدانستم که با آب بازی نیست، و تو بنادانی بچگان را به باد دادی و آتش بر من بباریدی، ای خاکسار باری تدبیری اندیش. طیطوی نر جواب داد که: سخن به حرمت و حجت گوی، و من از عهده قول خویش بیرون میآیم و انصاف خود از وکیل دریا میستانم.
هوش مصنوعی: طیطوی نر گفت: شنیدم این مثل، اما نترس و خودت را کنترل کن. ماده بیضه گذاشت. وکیل دریا این مذاکره را شنید و از بزرگواری و زیبایی طیطوی در خشم شد و دریا به طغیانی درآمد و بچههای آنها را برد. ماده، وقتی این را دید، مضطرب شد و گفت: میدانستم که با آب شوخی نیست و تو به نادانی بچهها را به خطر انداختی و بر من آتش نازل کردی، ای خاکسار، لطفاً یک تدبیر بکن. طیطوی نر پاسخ داد: حرف نزن و من از انجام قول خودم عقبنشینی میکنم و انصاف خود را از وکیل دریا میطلبم.
در حال بنزدیک دیگر مرغان رفت و مقدمان هر صنف را فراهم آورد و حال باز گفت، و در اثنای آن یاد کرد که: اگر همگنان دست در دست ندهید و در تدارک این کار پشت در پشت نه ایستد وکیل دریا را جرات افزاید، و هرگاه که این رسم مستمر گشت همگنان در سر این غفلت شوید. مرغان جمله بنزدیک سیمرغ رفتند، و صورت واقعه با او بگفتند، و آینه فرا روی او داشتند که اگر در این انتقام جد ننماید بیش شاه مرغان نتواند بود. سیمرغ اهتزاز نمود و قدم بنشاط در کار نهاد. مرغان بمعونت و مظاهرت او قوی دل گشتند و عزیمت بر کین توختن مصمم گردانیدند. وکیل دریا قوت سیمرغ و دیگر مرغان شناخته بود بضرورت، بچگان طیطوی باز داد.
هوش مصنوعی: مرغان نزد سیمرغ جمع شدند و نمایندگان هر گروه را گرد هم آوردند. در این میان، به آنها یادآوری کردند که اگر همدیگر را یاری نکنند و در اقدام به این کار متحد نباشند، وکیل دریا جرات بیشتری پیدا خواهد کرد. اگر این رویه ادامه پیدا کند، همگان در این غفلت خواهند ماند. همه مرغان به سیمرغ رفتند و واقعیت را برای او شرح دادند و بر او روشن کردند که اگر در این انتقام جدی نباشد، دیگر نمیتواند شاه مرغان باشد. سیمرغ با شجاعت تحریک شد و به فعالیت پرداخت. مرغان با حمایت و همکاری او قوت قلب پیدا کردند و تصمیم به انتقام گرفتند. وکیل دریا که از قدرت سیمرغ و دیگر مرغان آگاه بود، بچههای طوطی را تسلیم کرد.
و این افسانه بدان آوردم تا بدانی که هیچ دشمن را خوار نشاید داشت. شنزبه گفت:در جنگ ابتدا نخواهم کرد اما از صیانت نفس چاره نیست. دمنه گفت: چون بنزدیک او روی علامات شر بینی، که راست نشسته باشد و خویشتن را برافراشته و دم بر زمین میزند، شنزبه گفت: اگر این نشانها دیده شود حقیقت غدر از غبار شبهت بیرون آید.
هوش مصنوعی: و این داستان را برایت آوردم تا بدانی که هیچ دشمنی را نمیتوان دست کم گرفت. شنزبه گفت: من در جنگ ابتدا حمله نخواهم کرد، اما برای حفظ جان خود باید تدبیری بیندیشم. دمنه گفت: وقتی به نزدیکی او بروی، نشانههای شر و بدی را میبینی؛ او راست نشسته و خود را بلند کرده و دمش را به زمین میزند. شنزبه گفت: اگر این نشانهها را ببینی، حقیقت خیانت او از پرده شبهه بیرون خواهد آمد.