گنجور

بخش ۳۴ - حکایت طیطوها

آورده‌اند که نوعی است از مرغان آب که آن را طیطوی خوانند، و یک جفت ازان در ساحلی بودندی. چون وقت بیضه فراز آمد ماده گفت: در این سخن جای تامل است، اگر دریا در موج آید و بچگان را دررباید آن را چه حیلت توان کرد؟ نر گفت:گمان نبرم که وکیل دریا این دلیری کند و جانب مرا فروگذارد، واگر بی حرمتی اندیشد انصاف از وی بتوان ستد. ماده گفت:خویشتن شناسی نیکو باشد. بچه قوت و عدت وکیل دریا را بانتقام خود تهدید می‌کنی؟ از این استبداد درگذر، و برای بیضه جای حصین گزین، چه هرکه سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که بباخه رسید. گفت: چگونه؟

گفت:

بخش ۳۳: دمنه گفت:وجه دفع، چه می‌اندیشی؟ گفت:جز جنگ و مقاومت روی نیست، که اگر کسی همه عمر بصدق دل نماز گزارد، و از مال حلال صدقه دهد چندان ثواب نیاید که یک ساعت از روز از برای حفظ مال و توقفی نفس در جهاد گذارد من قتل دون ماله فهو شهید و من قتل دون نفسه فهو شهید چون بجهاد که برای مال کرده شود سعادت شهادت و عز مغفرت می‌توان یافت جایی که کارد باستخوان رسد و کار بجان افتد اگر از روی دین و حمیت کوششی پیوسته آید برکات و مثوبات آن را نهایت صورت نبندد، و وهم از ادراک غایت آن قاصر باشد. بخش ۳۵ - حکایت باخه و دو بط: آورده‌اند که در آب گیری دو بط و یکی باخه ساکن بودند و میان ایشان بحکم مجاورت دوستی و مصادقت افتاده. ناگاه دست روزگار غدار رخسار حال ایشان بخراشید و سپهر آینه فام صورت مفارقت بدیشان نمود، و در آن آب که مایه حیات ایشان بود نقصان فاحش پیدا آمد. بطان چون آن بدیدند بنزدیک باخه رفتند و گفت: بوداع آمده ایم، پدرود باش ای دوست گرامی و رفیق موافق. باخه از درد فرقت و سوز هجرت بنالید و از اشک بسی در و گهر بارید .

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آورده‌اند که نوعی است از مرغان آب که آن را طیطوی خوانند، و یک جفت ازان در ساحلی بودندی. چون وقت بیضه فراز آمد ماده گفت: در این سخن جای تامل است، اگر دریا در موج آید و بچگان را دررباید آن را چه حیلت توان کرد؟ نر گفت:گمان نبرم که وکیل دریا این دلیری کند و جانب مرا فروگذارد، واگر بی حرمتی اندیشد انصاف از وی بتوان ستد. ماده گفت:خویشتن شناسی نیکو باشد. بچه قوت و عدت وکیل دریا را بانتقام خود تهدید می‌کنی؟ از این استبداد درگذر، و برای بیضه جای حصین گزین، چه هرکه سخن ناصحان نشنود بدو آن رسد که بباخه رسید. گفت: چگونه؟
هوش مصنوعی: روایتی وجود دارد درباره نوعی پرنده آبی به نام طیطوی. در زمانی که این پرنده‌ها در ساحل زندگی می‌کردند، زمان جفت‌گیری فرا رسید. ماده پرنده نگرانی خود را ابراز کرد و گفت: «این موضوع نیاز به فکر دارد؛ اگر دریا طوری به تلاطم بیفتد که جوجه‌هایمان را برباید، چه راه حلی داریم؟» نر پرنده پاسخ داد: «من باور ندارم که دریا اینقدر بی‌رحم باشد و مرا رها کند. اگر هم به ما بی‌احترامی کند، انصاف را باید از او بخواهیم.» ماده پرنده گفت: «خودآگاهی مهم است. آیا تهدید می‌کنی که وکیل دریا را به خاطر جوجه‌هایمان مجازات کنی؟ از این قضاوت‌های سخت پرهیز کن و مکانی امن برای تخم‌گذاری انتخاب کن، زیرا هر کسی که به نصایح گوش ندهد، به عواقب بدی دچار خواهد شد.» نر پرنده پرسید: «چگونه؟»

حاشیه ها

1397/05/05 18:08
مهرآفرین محمدی

لطفا اصلاح شود:
آورده‌اند که نوعی است از ...

1404/02/08 16:05
مهتاب ع

ماده گفت : جائی باید طلبید که بیضه نهاده آید. نر گفت: اینجا جای خوش است و حالی تحویل صواب نمی‌نماید، بیضه بباید نهاد. ماده گفت: در این سخن ...

تکه ی جاافتاده از حکایت👆