گنجور

بخش ۲۸

دمنه چون سرافگنده ای انده زده بنزدیک شنزبه رفت.

شنزبه ترحیب تمام نمود و گفت: روزهاست تا ندیده ام، سلامت بوده ای؟ دمنه گفت: چگونه سلامت تواند بود کسی که مالک نفس خود نباشد، اسیر مراد دیگران و همیشه بر جان و تن لرزان، یک نفس بی بیم و خطر نزند و یک سخن بی خوف و فزع نگوید؟ گاو گفت: موجب نومیدی چیست؟ گفت: آنچه در سابق تقدیر رفته است جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین. کیست که با قضای آسمانی مقاومت یارد پیوست؟ و در این عالم بمنزلتی رسد و از نعمت دنیا شربتی در دست او دهند که سرمست و بی باک نشود؟ و برپی هوا قدم نهد و در معرض هلاک نباشد؟ و بازنان مجالست دارد و مفتون نگردد؟ و بلئیمان حاجت بردارد و خوار نشود؟ و با شریر و فتان مخالطت گزیند و در حسرت وندامت نیفتد؟ و صحبت سلطان اختیار کند و بسلامت جهد؟

شنزبه گفت: سخن تو دلیل می‌کند برآنچه مگر ترا از شیر نفرتی و هراسی افتاده است. گفت: آری، لکن نه از جهت خویش، و تو می‌دانی سوابق اتحاد و مقدمات دوستی من با خود، و عهدهایی که میان ما رفته ست در آن روزگار که شیر مرا نزدیک تو فرستاد هم مقرر است، و ثبات من بر ملازمت آن عهود و رغبت در مراعات آن حقوق معلوم. و چاره نمی شناسم از اعلام تو بدانچه تازه شود از محبوب و مکروه و نادر و معهود.

شنزبه گفت: بیار ای دوست مشفق و یار کریم عهد. دمنه گفت که: از معتمدی شنودم که شیر بر لفظ رانده ست که «شنزبه نیک فربه شده ست و بدو حاجتی و ازو فراغتی نیست، وحوش را بگوشت او نیک داشتی خواهم کرد ». چون این بشنودم و تهور و تجبر او می‌شناختم بیامدم تا ترا بیاگاهانم و برهان حسن عهد هرچه لایح تر بنمایم و آنچه از روی دین و مودت و شرط حفاظ و حکم فتوت بر من واجب است به ادا رسانم.

از عهده عهد اگر برون آید مرد
از هرچه گمان بری فزون آید مرد

و حالی بصلاح آن لایق تر که تدبیری اندیشی و بر وجه مسارعت روی بحلیت آری مگر دفعی دست دهد و خلاصی روی نماید.

چون شنزبه حدیث دمنه بشنود، و عهود و مواثیق شیر پیش خاطر آورد - و در سخن او نیز ظن صدق و اعتقاد نصیحت می‌داشت - گفت واجب نکند که شیر بر من غدر اندیشد، که ا زمن خیانتی ظاهر نشده ست، لکن بدروغ او را بر من آغالیده باشند و بتزویر و تمویه مرا در خشم او افگنده. و در خدمت او طایفه ای نابکارند همه در بدکرداری استاد و امام، و در خیانت و درازدستی چیره و دلیر، و ایشان را بارها بیازموده است و هرچه از آن باب در حق دیگران گویند بران قیاس کند. وهراینه صحبت اشرار موجب بدگمانی باشد در حق اخیار، و این نوع ممارست بخطا راه برد چون خطای بط.

اطلاعات

وزن: مفتعلن فاعلات مفتعلن فع (منسرح مثمن مطوی منحور)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دمنه چون سرافگنده ای انده زده بنزدیک شنزبه رفت.
هوش مصنوعی: دمنه که از شدت ناراحتی و ناامیدی به سر می‌برد، نزد شنزبه رفت.
شنزبه ترحیب تمام نمود و گفت: روزهاست تا ندیده ام، سلامت بوده ای؟ دمنه گفت: چگونه سلامت تواند بود کسی که مالک نفس خود نباشد، اسیر مراد دیگران و همیشه بر جان و تن لرزان، یک نفس بی بیم و خطر نزند و یک سخن بی خوف و فزع نگوید؟ گاو گفت: موجب نومیدی چیست؟ گفت: آنچه در سابق تقدیر رفته است جف القلم بما هو کائن الی یوم الدین. کیست که با قضای آسمانی مقاومت یارد پیوست؟ و در این عالم بمنزلتی رسد و از نعمت دنیا شربتی در دست او دهند که سرمست و بی باک نشود؟ و برپی هوا قدم نهد و در معرض هلاک نباشد؟ و بازنان مجالست دارد و مفتون نگردد؟ و بلئیمان حاجت بردارد و خوار نشود؟ و با شریر و فتان مخالطت گزیند و در حسرت وندامت نیفتد؟ و صحبت سلطان اختیار کند و بسلامت جهد؟
هوش مصنوعی: شنزبه به گرمی استقبال کرد و گفت: مدت‌هاست که همدیگر را ندیده‌ایم، حال‌ات خوب است؟ دمنه پاسخ داد: چگونه ممکن است کسی که مالک جان خود نیست و تحت تسلط دیگران قرار دارد، سالم باشد؟ او همیشه با دل‌نگرانی و ترس زندگی می‌کند، نه می‌تواند بی‌خطر نفس بکشد و نه بدون وحشت سخن بگوید. گاو پرسید: پس دلیل ناامیدی چیست؟ دمنه گفت: آنچه از قبل مقدر شده است، اتفاق خواهد افتاد. چه کسی می‌تواند در برابر قضا و قدر الهی مقاومت کند؟ در این دنیا، چه کسی به مقام و ارزشی می‌رسد که از نعمت‌های آن بی‌نیاز شود و دچار سرمستی و ترس نگردد؟ آیا کسی می‌تواند بدون حسرت و پشیمانی با افراد بد نشست و برخاست کند و از مشکلات دور بماند؟ و آیا ممکن است با سلطان ارتباط داشته باشد و از آن در امان بماند؟
شنزبه گفت: سخن تو دلیل می‌کند برآنچه مگر ترا از شیر نفرتی و هراسی افتاده است. گفت: آری، لکن نه از جهت خویش، و تو می‌دانی سوابق اتحاد و مقدمات دوستی من با خود، و عهدهایی که میان ما رفته ست در آن روزگار که شیر مرا نزدیک تو فرستاد هم مقرر است، و ثبات من بر ملازمت آن عهود و رغبت در مراعات آن حقوق معلوم. و چاره نمی شناسم از اعلام تو بدانچه تازه شود از محبوب و مکروه و نادر و معهود.
هوش مصنوعی: شنزبه گفت: صحبت تو نشان‌دهنده این است که آیا خوف و نفرت از شیر در تو ایجاد شده است. او پاسخ داد: بله، ولی این احساس به دلیل خودم نیست، و تو می‌دانی که من چه سابقه‌ای در دوستی و اتحاد با شیر دارم و وعده‌هایی که در گذشته بین ما وجود داشته است، مشخص است. من به این عهدها پایبند هستم و همواره تلاش کرده‌ام تا حقوقی که میان ما وجود دارد را رعایت کنم. من نمی‌توانم از اعلام تو درباره تغییرات جدید در دوست‌داشتنی‌ها و ناپسندها و آنچه که معروف و عجیب است، چشم‌پوشی کنم.
شنزبه گفت: بیار ای دوست مشفق و یار کریم عهد. دمنه گفت که: از معتمدی شنودم که شیر بر لفظ رانده ست که «شنزبه نیک فربه شده ست و بدو حاجتی و ازو فراغتی نیست، وحوش را بگوشت او نیک داشتی خواهم کرد ». چون این بشنودم و تهور و تجبر او می‌شناختم بیامدم تا ترا بیاگاهانم و برهان حسن عهد هرچه لایح تر بنمایم و آنچه از روی دین و مودت و شرط حفاظ و حکم فتوت بر من واجب است به ادا رسانم.
هوش مصنوعی: شنزبه گفت: ای دوست مهربان و یار شریف، تو را خبر می‌دهم. دمنه پاسخ داد: از شخص مورد اعتمادی شنیدم که شیر درباره تو گفته است: «شنزبه حالا به خوبی فربه شده و نیازی به او ندارم و از او خالی هستم، وحوش را از گوشت او به خوبی سیر خواهم کرد.» وقتی این را شنیدم و به خودخواهی و غرور او آگاه شدم، آمدم تا تو را آگاه کنم و حسن عهد را هرچه بهتر نشان دهم و آنچه بر من واجب است از روی دین، دوستی، حفظ امانت و رعایت احترام به تو انجام دهم.
از عهده عهد اگر برون آید مرد
از هرچه گمان بری فزون آید مرد
هوش مصنوعی: اگر کسی از عهده انجام قول و وعده‌اش برآید، توانمندی او بیشتر از هر چیزی است که ممکن است در ذهن دیگران باشد.
و حالی بصلاح آن لایق تر که تدبیری اندیشی و بر وجه مسارعت روی بحلیت آری مگر دفعی دست دهد و خلاصی روی نماید.
هوش مصنوعی: بهتر است که با دقت و تدبیر برنامه‌ریزی کنی و به‌طور سریع اقدام کنی، مگر اینکه حادثه‌ای پیش بیاید و تو را از این وضعیت نجات دهد.
چون شنزبه حدیث دمنه بشنود، و عهود و مواثیق شیر پیش خاطر آورد - و در سخن او نیز ظن صدق و اعتقاد نصیحت می‌داشت - گفت واجب نکند که شیر بر من غدر اندیشد، که ا زمن خیانتی ظاهر نشده ست، لکن بدروغ او را بر من آغالیده باشند و بتزویر و تمویه مرا در خشم او افگنده. و در خدمت او طایفه ای نابکارند همه در بدکرداری استاد و امام، و در خیانت و درازدستی چیره و دلیر، و ایشان را بارها بیازموده است و هرچه از آن باب در حق دیگران گویند بران قیاس کند. وهراینه صحبت اشرار موجب بدگمانی باشد در حق اخیار، و این نوع ممارست بخطا راه برد چون خطای بط.
هوش مصنوعی: هنگامی که شنزبه داستان دمنه را شنید و پیمان‌ها و سوگندهای شیر را به خاطر آورد، به ظن خود واقف شد که شیر نباید به او خیانت کند، چرا که او هیچ خیانتی مرتکب نشده است. اما ممکن است که شیر به دروغ او را متهم کرده باشد و با فریب و نیرنگ، او را به خشم آورده باشد. در اطراف شیر افرادی بداندیش و ناپاک وجود دارند که در بدکرداری خبره‌اند و در خیانت و کلاهبرداری مهارت دارند. شنزبه بارها آن‌ها را آزمایش کرده و بر اساس رفتار آن‌ها در مورد دیگران قضاوت می‌کند. ملاقات با افراد بد، باعث بدبینی نسبت به افراد خوب می‌شود و این نوع مواجهه ممکن است آدمی را به اشتباه بیندازد، همان‌طور که خطای پرنده‌ای می‌تواند به اشتباه منجر شود.