گنجور

بخش ۲۹ - حکایت بط

گویند که بَطی در آب روشناییِ ستاره دید، پنداشت که ماهی است، قصدی می‌کرد تا بگیرد و هیچ نمی‌یافت. چون بارها بیازمود و حاصلی ندید فروگذاشت. دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی گمان بردی که همان روشنایی است قصدی نپیوستی. و ثَمِرَّتِ این تَجرُبَت آن بود که همه روز گرسنه بماند.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گویند که بَطی در آب روشناییِ ستاره دید، پنداشت که ماهی است، قصدی می‌کرد تا بگیرد و هیچ نمی‌یافت. چون بارها بیازمود و حاصلی ندید فروگذاشت. دیگر روز هرگاه که ماهی بدیدی گمان بردی که همان روشنایی است قصدی نپیوستی. و ثَمِرَّتِ این تَجرُبَت آن بود که همه روز گرسنه بماند.
هوش مصنوعی: روزی گفته می‌شود که بَطی در آب به روشنایی ستاره‌ای برخورد کرد و آن را به اشتباه یک ماهی تصور کرد. او تلاش کرد تا آن را بگیرد، اما هیچ موفقیتی به دست نیاورد. پس از تلاش‌های مکرر و عدم دستیابی به نتیجه، او نهایتاً از این کار منصرف شد. روز بعد، هرگاه که در آب ماهی می‌دید، فکر می‌کرد همان روشنایی است و دیگر تلاشی نمی‌کرد. نتیجه این تجربه این شد که او در تمام روزها گرسنه ماند.

حاشیه ها

1396/01/13 00:04
ندا

تو آن بطی کز اشتابی ستاره جست در آبی
#مولانا