گنجور

بخش ۲۶

شیر گفت: سخن نیک درشت و بقوت راندی، و قول ناصح بدرشتی و تیزی مردود نگردد و بسمع قبول اصغا یابد. و شنزبه آنگاه که خود دشمن باشد پیداست که چه تواند کرد و از وی چه فساد آید. و او طعمه منست و مادت حرکت او از گیاه است و مدد قوت من از گوشت.

کجا تواند دیدن گوزن طلعت شیر
چگونه یارد دیدن تذرو چهره باز

و نیز او را امانی داده ام و دالت صحبت و ذمام معرفت بدان پیوسته

ان المعارف فی اهل النهی ذمم

و در احکام مروت غدر به چه تاویل جایز توان داشت؟ و بارها بر سرجمع با او ثناها گفته ام و ذکر خرد و دیانت و اخلاص و امانت او بر زبان رانده، اگر آن را خلافی روا دارم بتناقض قول و رکت رای منسوب گردم و عهد من در دلها بی قدر شود.

دمنه گفت: ملک را فریفته نمی شاید بود بدانچه گوید «او طعمه منست»، چه اگر بذات خویش مقاومت نتواند کرد یاران گیرد و برزق و مکر و شعوذه دست بکار کند، و ازان ترسم که وحوش او را موافقت نمایند که همه را بر عداوت ملک تحریض کرده ست و خلاف او در دلها شیرین گردانیده. و با این همه هرگز این کار را بدیگران نیفگنده و جز بذات خویش تکفل ننماید.

و چون دمدمه دمنه در شیر اثر کرد گفت: در این کار چه بینی؟ جواب داد که: چون خوره در دندان جای گرفت از درد او شفا نباشد مگر بقلع، و طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود و بغثیان و تهوع کشید از رنج او خلاص صورت نبندد مگر بقذف؛ و دشمن که بمدارا و ملاطفت بدست نیاید و تمرد او بتودد زیادت گردد ازو نجات نتواند بود مگر بترک صحبت او بگوید. شیر گفت: من کاره شده ام مجاورت گاو را، کسی بنزدیک او فرستم و این حال با او بگویم و اجازت کنم تا هرکجا خواهد برود.

دمنه دانست که اگر این سخن بر شنزبه ظاهر کند در حال براءت ساحت و نزاهت جانب خویشتن ظاهر گرداند و دروغ و مکر او معلوم شود. گفت: این باب، از حزم دور باشد، و مادام که گفته نیامده ست محل خیار باقی است، پس از اظهار تدارک ممکن نگردد

سخن تا نگویی توانیش گفت
و مرگفته را باز نتوان نهفت

و هر سخن که از زندان دهان جست و هر تیر که از قبضه کمان پرید پوشانیدن آن سخن و بازآوردن آن تیر بیش دست ندهد. ومهابت خامشی، ملوک را پیرایه ای نفیس است.

چنان از سخن در دلت دار راز
که گر دل بجوید نیابدش باز

و شاید بود که چون صورت حال بشناخت و فضیحت خود بدید بمکابره درآید، ساخته و بسیجیده جنگ آغازد، یا مستعد و متشمر روی بگرداند. و اصحاب حزم گناه ظاهر را عقوبت مستور و جرم مستور را عقوبت ظاهر جایز نشمرند.

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شیر گفت: سخن نیک درشت و بقوت راندی، و قول ناصح بدرشتی و تیزی مردود نگردد و بسمع قبول اصغا یابد. و شنزبه آنگاه که خود دشمن باشد پیداست که چه تواند کرد و از وی چه فساد آید. و او طعمه منست و مادت حرکت او از گیاه است و مدد قوت من از گوشت.
هوش مصنوعی: شیر گفت: سخن خوب اگر با قاطعیت و قدرت بیان شود، مورد قبول واقع می‌شود و نصیحتی که با تندی و تیزی باشد رد نمی‌شود و به گوش شنونده می‌رسد. و وقتی که دشمنی خود را نشان دهد، واضح است که چه کارهایی می‌تواند انجام دهد و چه آسیب‌هایی به بار می‌آورد. او برای من طعمه‌ای محسوب می‌شود و من از گیاهان تغذیه می‌کنم و قدرت من از گوشت به دست می‌آید.
کجا تواند دیدن گوزن طلعت شیر
چگونه یارد دیدن تذرو چهره باز
هوش مصنوعی: کجا می‌توان دید گوزنی را که زیبایی‌اش مانند شیر است، و چگونه ممکن است انسانی بتواند صورت تذروی را به تماشا بنشیند؟
و نیز او را امانی داده ام و دالت صحبت و ذمام معرفت بدان پیوسته
هوش مصنوعی: همچنین من به او اطمینان داده‌ام و در گفت‌وگوها و شناخت به او وابسته‌ام.
ان المعارف فی اهل النهی ذمم
هوش مصنوعی: در میان دانش‌ها و آگاهی‌ها، جایگاه افرادی که دارای فراست و عقل هستند، بسیار ارزشمند و با اهمیت است.
و در احکام مروت غدر به چه تاویل جایز توان داشت؟ و بارها بر سرجمع با او ثناها گفته ام و ذکر خرد و دیانت و اخلاص و امانت او بر زبان رانده، اگر آن را خلافی روا دارم بتناقض قول و رکت رای منسوب گردم و عهد من در دلها بی قدر شود.
هوش مصنوعی: در مورد احکام مروت، به چه دلیلی می‌توان به خیانت اجازه داد؟ من بارها در جمع به او ستایش کرده‌ام و از خرد، دیانت، اخلاص و امانت او صحبت کرده‌ام. اگر من چیزی بر ضد این اصول بگویم، به تناقض سخنانم و ضعف نظر من نسبت داده خواهد شد و اعتبار عهد من در دل‌ها از بین خواهد رفت.
دمنه گفت: ملک را فریفته نمی شاید بود بدانچه گوید «او طعمه منست»، چه اگر بذات خویش مقاومت نتواند کرد یاران گیرد و برزق و مکر و شعوذه دست بکار کند، و ازان ترسم که وحوش او را موافقت نمایند که همه را بر عداوت ملک تحریض کرده ست و خلاف او در دلها شیرین گردانیده. و با این همه هرگز این کار را بدیگران نیفگنده و جز بذات خویش تکفل ننماید.
هوش مصنوعی: دمنه گفت: نمی‌توان به راحتی به حرف‌های ملک اعتماد کرد که می‌گوید «او طعمه من است»، زیرا اگر او نتواند به‌تنهایی مقاومت کند، حتماً دوستانی خواهد گرفت و به ترفندها و فریب‌های مختلف روی خواهد آورد. من نگرانم که جانوران دیگر نیز به او ملحق شوند، چراکه او توانسته است در دل آن‌ها دشمنی نسبت به ملک ایجاد کند. با این حال، او هرگز این نقشه‌ها را به دیگران نمی‌سپارد و تنها به خودمتکی است.
و چون دمدمه دمنه در شیر اثر کرد گفت: در این کار چه بینی؟ جواب داد که: چون خوره در دندان جای گرفت از درد او شفا نباشد مگر بقلع، و طعامی که معده از هضم و قبول آن امتناع نمود و بغثیان و تهوع کشید از رنج او خلاص صورت نبندد مگر بقذف؛ و دشمن که بمدارا و ملاطفت بدست نیاید و تمرد او بتودد زیادت گردد ازو نجات نتواند بود مگر بترک صحبت او بگوید. شیر گفت: من کاره شده ام مجاورت گاو را، کسی بنزدیک او فرستم و این حال با او بگویم و اجازت کنم تا هرکجا خواهد برود.
هوش مصنوعی: وقتی که دمنه بر شیر تأثیر گذاشت، از او پرسید: در این وضعیت چه می‌کنی؟ شیر پاسخ داد: وقتی که بیماری مانند خوره در دندان نشسته باشد، درمانش جز با کشیدن دندان ممکن نیست. همچنین اگر غذایی که معده نمی‌تواند آن را هضم کند، باعث حالت تهوع و استفراغ شود، تنها راه رهایی از آن، خروج غذاست. درباره دشمنی هم که با مهربانی و ملایمت تحت کنترل نمی‌آید و مقاومت او بیشتر می‌شود، تنها راه خروج از این وضعیت، قطع رابطه با اوست. شیر گفت: من در جستجوی نزدیک شدن به گاو هستم، کسی را نزد او می‌فرستم تا این وضعیت را با او در میان بگذارد و اجازه بگیرد تا هر جا که می‌خواهد برود.
دمنه دانست که اگر این سخن بر شنزبه ظاهر کند در حال براءت ساحت و نزاهت جانب خویشتن ظاهر گرداند و دروغ و مکر او معلوم شود. گفت: این باب، از حزم دور باشد، و مادام که گفته نیامده ست محل خیار باقی است، پس از اظهار تدارک ممکن نگردد
هوش مصنوعی: دمنه متوجه شد که اگر این صحبت به شنزبه برسد، پاکی و بی‌گناهی او مشخص خواهد شد و نیرنگ و فریبش آشکار می‌شود. او گفت: پرداختن به این موضوع ناپخته است و تا زمانی که هنوز سخنی گفته نشده، فرصت برای تغییر وجود دارد و بعد از این که حقیقت بیان شود، امکان اصلاح وجود نخواهد داشت.
سخن تا نگویی توانیش گفت
و مرگفته را باز نتوان نهفت
هوش مصنوعی: تا زمانی که سخن را بیان نکنی، نمی‌توانی آن را انتقال دهی و حرفی که یک بار گفته شد، دیگر نمی‌توانی پنهان کنی.
و هر سخن که از زندان دهان جست و هر تیر که از قبضه کمان پرید پوشانیدن آن سخن و بازآوردن آن تیر بیش دست ندهد. ومهابت خامشی، ملوک را پیرایه ای نفیس است.
هوش مصنوعی: هر کلامی که از دهان خارج شود و هر تیری که از کمان رها شود، دیگر نمی‌توان آن را پنهان کرد و به عقب برگرداند. سکوت، برای پادشاهان یک زینت ارزشمند به شمار می‌آید.
چنان از سخن در دلت دار راز
که گر دل بجوید نیابدش باز
هوش مصنوعی: به گونه‌ای در دل خود رازی نگه‌دار که اگر کسی دلش به جستجوی آن برآید، نتواند آن را پیدا کند.
و شاید بود که چون صورت حال بشناخت و فضیحت خود بدید بمکابره درآید، ساخته و بسیجیده جنگ آغازد، یا مستعد و متشمر روی بگرداند. و اصحاب حزم گناه ظاهر را عقوبت مستور و جرم مستور را عقوبت ظاهر جایز نشمرند.
هوش مصنوعی: شاید اینگونه باشد که وقتی شخص به وضعیت خود آگاه شد و ننگ و عیب خود را دید، تصمیم بگیرد که به مقابله برخیزد و جنگی ترتیب دهد، یا از ترس و نگرانی به سمت دیگری برگردد. افرادی که عاقل هستند، consideran که برای گناهی که به وضوح مشخص است، مجازات پنهان و برای گناهی که پنهان است، مجازات آشکار جایز نیست.

حاشیه ها

1397/05/03 02:08
محمدی

لطفا اصلاح شود:سخن تا نگویی توانیش گفت