گنجور

بخش ۱۹

چندانکه ملک این کلمه بشنود شادی و نشاط بر وی غالب گشت، و دلایل فرح و ابتهاج و مخایل مسرت و ارتیاح در ناصیه مبارک او ظاهر گشت.

این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
از حوادث شده بیگانه و با دولت، خویش؟

و پس فرمود که: مانع سخط و حایل سیاست آن بود که صدق اخلاص و مناصحت تو می‌شناختم و می‌دانستم که در امضای آن مثال، توقفی کنی و پس از مراجعت و استطاع دران شرعی بپیوندی، که سهو ایران‌دخت اگرچه بزرگ بود عذاب آن تا این حد هم نشایست، و بر تو ای بلار، در این مفاوضت تاوان نیست چه می‌خواستی که قرار عزیمت ما در تقدیم و تاخیر آن عرض بشناسی و به اتقانی تمام قدم در کار نهی، بدین حزم خِرَد و حصافت تو آزموده‌تر گشت و اعتماد بر نیک‌بندگی و طاعت تو بیفزود و خدمت تو دران موقعی هرچه پسندیده‌تر یافت و ثمرت آن هرچه مُهنّا‌تر ارزانی داریم، و خدمتگار باید که به زیور وقار و حزم متحلی باشد تا استخدام او متضمن فایده گردد، و راست گفته‌اند که: زاحم بعود او دع.

پیش حصار حزم تو کان حصن دولت است
بحر محیط سنگ نیارد به خندقی

این ساعت بباید رفت و پرسش ما با فراوان آرزومندی و معذرت به ایران‌دخت رسانید و گفت:

بی طلعت‌ِ تو مجلس‌ِ بی‌ماه بوَد گردون
بی قامت تو میدان‌ِ بی‌سرو بوَد بُستان

و تعجیل باید نمود تا زودتر بباید و بهجت و اعتداد ما که به حیات او تازه گشته است تمام گرداند، و ما نیز از حجرهٔ مفارقت به حجلهٔ مواصلت خرامیم و مثال دهیم تا مجلس خرم بیارایند و بیارند.

زان می‌ که چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را

بلار گفت: صواب همین است و در امضای این عزیمت تردد نیست.

می کش که غم‌ها می‌کشد، اندوه مردان وی کشد،
در راه رستم کی کشد جز رخش بار روستم‌؟

پس بیرون آمد و به‌نزدیک ایران‌دخت رفت و گفت:

روز مبارک شد و مراد برآمد
باز چو اقبال روزگار درآمد
بخش ۱۸: چون سخن به اینجا رسید و اثر تغیر در بشره ملک بدید بلار خاموش شد و با خود اندیشید: بخش ۲۰: و بشارت خلاص و مثال حضور بهم برسانید. مستوره برفور ساخته و پسیجیده بخدمت، شتافت و هر دو بهم پیش ملک درآمدند. پس ایران دخت زمین ببوسید و گفت: شکر پادشاه را بر این بخشایش که فرمود چگونه توانم گزارد؟ و اگر بلار بکمال حلم و رافت و فرط کرم و رحمت ملکانه ثقت مستحکم نداشتی هرگز آن تانی و تامل نیارستی کرد. ملک بلار را گفت: بزرگ منتی متوجه گردانیدی، و من همیشه بمناصحت تو واثق بوده ام لکن امروز زیادت گشت. قوی دل باش که دست تو در مملکت ما گشاده است و فرمان تو بر فرمان برداران نافذ است، و بر استصواب تو در حل و عقد وصرف و تقریر اعتراضی نخواهد رفت. بلارد گفت: دولت ملک در مزید بسطت و دوام قدرت دایم و پاینده باد ! بر بندگان تقدیم لوازم عبودیت و ادای فرایض طاعت، واجب است، وا گر توفیقی یابند بران محمدت چشم ندارند، با آنکه سوابق کرامات و سوالف عواطف پادشاهانه برخدمت بندگان رجحان پیدا و روشن دارد، و اگر هزار سال عمر باشد و در طلب رضا و تحری فراغ، مستغرق گردانند هزار یک آن را شکر نتوانند گزارد. اما حاجت ببنده نوازی ملک آنست که پس ازین در کارها تعجیل نفرماید تا عواقب آن از ندامت و حسرت مسلم ماند.

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چندانکه ملک این کلمه بشنود شادی و نشاط بر وی غالب گشت، و دلایل فرح و ابتهاج و مخایل مسرت و ارتیاح در ناصیه مبارک او ظاهر گشت.
هوش مصنوعی: زمانی که پادشاه این کلمه را شنید، شادمانی و سرخوشی بر او حاکم شد و آثار شادی و خوشحالی به وضوح بر پیشانی مبارکش نمایان گشت.
این منم یافته مقصود و مراد دل خویش
از حوادث شده بیگانه و با دولت، خویش؟
هوش مصنوعی: من کسی هستم که هدف و آرزوی قلبی‌ام را یافته‌ام؛ اما از حوادث و ماجراهای زندگی دور شده‌ام، و حالا با خوشبختی، احساس بیگانگی می‌کنم.
و پس فرمود که: مانع سخط و حایل سیاست آن بود که صدق اخلاص و مناصحت تو می‌شناختم و می‌دانستم که در امضای آن مثال، توقفی کنی و پس از مراجعت و استطاع دران شرعی بپیوندی، که سهو ایران‌دخت اگرچه بزرگ بود عذاب آن تا این حد هم نشایست، و بر تو ای بلار، در این مفاوضت تاوان نیست چه می‌خواستی که قرار عزیمت ما در تقدیم و تاخیر آن عرض بشناسی و به اتقانی تمام قدم در کار نهی، بدین حزم خِرَد و حصافت تو آزموده‌تر گشت و اعتماد بر نیک‌بندگی و طاعت تو بیفزود و خدمت تو دران موقعی هرچه پسندیده‌تر یافت و ثمرت آن هرچه مُهنّا‌تر ارزانی داریم، و خدمتگار باید که به زیور وقار و حزم متحلی باشد تا استخدام او متضمن فایده گردد، و راست گفته‌اند که: زاحم بعود او دع.
هوش مصنوعی: او سپس فرمود که: مانع از خشم و حایل سیاست این بود که من صداقت و نیت خیر تو را می‌شناختم و می‌دانستم که ممکن است در امضای آن مسأله تأمل کنی و بعد از بازگشت به شرع و قوانین بپیوندی. هرچند اشتباه ایران‌دخت بزرگ بود، اما عذاب آن تا این حد هم سزاوار نبود. ای بلار، در این مذاکره تو ذمتی نداری. تو چه می‌خواستی که زمان حرکت ما را در تأخیر و تقدم بشناسی و با دقت کامل در کارهای خود قدم برداری؟ این حزم و خرد تو را آزموده‌تر کرده و اعتماد به نیک‌گفتاری و اطاعت تو را بیشتر کرده است. در آن زمان، خدمت تو بیشتر مورد پسند واقع شد و نتیجه آن هرچه بهتر است به ما ارزانی خواهد شد. خدمتگزار باید با وقار و احتیاط آراسته باشد تا استخدام او حاوی فایده باشد، و واقعاً گفته‌اند که: مزاحم خوشبختی کسی نشو.
پیش حصار حزم تو کان حصن دولت است
بحر محیط سنگ نیارد به خندقی
هوش مصنوعی: دور حصار محکم تو مانند دژ و قلعه‌ای است که دولت و موفقیت را در بر گرفته و هیچ چیزی نمی‌تواند به آن آسیب برساند.
این ساعت بباید رفت و پرسش ما با فراوان آرزومندی و معذرت به ایران‌دخت رسانید و گفت:
هوش مصنوعی: این زمان برای رفتن فرا رسیده و ما باید با تمام آرزوها و عذرخواهی‌هایمان، سوالات خود را به ایران‌دخت برسانیم و بگوییم:
بی طلعت‌ِ تو مجلس‌ِ بی‌ماه بوَد گردون
بی قامت تو میدان‌ِ بی‌سرو بوَد بُستان
هوش مصنوعی: بدون حضور تو، مجلس مانند جایی است که ماهی در آن نیست و دورانی که تو در آن نباشی، مانند باغی است که درختان و گل‌ها ندارد.
و تعجیل باید نمود تا زودتر بباید و بهجت و اعتداد ما که به حیات او تازه گشته است تمام گرداند، و ما نیز از حجرهٔ مفارقت به حجلهٔ مواصلت خرامیم و مثال دهیم تا مجلس خرم بیارایند و بیارند.
هوش مصنوعی: باید تلاش کنیم که هر چه سریع‌تر این کار انجام شود تا شادی و خوشحالی‌مان که تازه به زندگی او پیوسته، کامل شود. همچنین ما نیز باید از جدایی به دوستی و همراهی برویم و با این کار فضای شاد و دلنشینی ایجاد کنیم.
زان می‌ که چو آه عاشقان از تف
انگشت کند بر آب زورق را
هوش مصنوعی: از آن می‌ که مانند آه عاشقان بر آب قایق تأثیر می‌گذارد و آن را تحت تأثیر قرار می‌دهد.
بلار گفت: صواب همین است و در امضای این عزیمت تردد نیست.
هوش مصنوعی: بلار گفت: این کار درست است و در امضای این سفر نباید شک و تردید داشت.
می کش که غم‌ها می‌کشد، اندوه مردان وی کشد،
در راه رستم کی کشد جز رخش بار روستم‌؟
هوش مصنوعی: کسی که غم و اندوه را تحمل می‌کند، در شرایط سخت و دشوار، تنها رخش، اسب رستم، می‌تواند بار آن را به دوش بکشد. در واقع، این اشکال در برابر چالش‌ها و سختی‌هاست که نشان‌دهنده‌ی قدرت و استقامت است.
پس بیرون آمد و به‌نزدیک ایران‌دخت رفت و گفت:
هوش مصنوعی: سپس از خانه بیرون آمد و به سمت ایران‌دخت رفت و گفت:
روز مبارک شد و مراد برآمد
باز چو اقبال روزگار درآمد
هوش مصنوعی: روز خوش و خوشبختی فرارسیده و خواسته‌ها برآورده شده‌اند. دوباره روزی خوش و خوش‌یمن به زندگی وارد شده است.