گنجور

بخش ۱۷

ملک گفت: مزد از بزه و نیک از بد نمی‌شناسی، ای بلار! گفت: چهار کس بدین معانی محیط نگردند: آنکه به دردی دایم و علتی هایل مبتلا باشد و به اندیشه‌ای دیگر نپردازد، و بنده خائن گناه‌کار که در مواجهه مخدوم کامگار افتد؛ و آنکه با دشمن شجاع در کارزار آید و ذهن او از تمامی کار منقطع شود؛ و ستمگار‌ی بی‌باک که در دست ظالمی از خود قوی‌تر درماند و در انتظار بلا‌های بزرگ بنشیند.

ملک گفت: همه نیکی‌ها را گم کردی! گفت: این وصف چهار تن را زیبا نماید: آنکه جور و تهور را فضیلت شِمُرَد؛ و آنکه به رای خویش معجب باشد؛ و آنکه با دزدان اِلف گیرد، و آنکه زود در خشم و دیر (در) رضا گراید.

ملک گفت: به تو واثق نشاید بود، ای بلار‌! گفت: ثقت خردمندان به چهار کس مستحکم نگردد: ماری آشفته‌؛ و ددی گرسنه‌؛ و پادشاهی بی‌رحمت‌، و حاکمی بی‌دیانت‌.

ملک گفت: مخالطت تو بر ما حرام است. گفت: مخالطت چهار چیز متعذر است: مصلح و مفسد و خیر و شر؛ نور و ظلمت؛ روز و شب.

ملک گفت: اعتماد ما از تو برخاست. گفت: چهار کس را اهلیت اعتماد نتواند بود: دزدی مقتحم‌؛ حشم ستنبه‌؛ فحاش آزرده‌؛ اندک عقلی نادان.

ملک گفت: رنج من بدان بی نهایت است که درمان دیگر دردهای من دیدار ایران‌دخت بودی و درد فراق ایران‌دخت را شفا نمی‌بینم. گفت: از جهت پنج نوع زنان غم خوردن مباح است: آنکه اصلی کریم و ذات شریف دارد و جمالی رایق و عفافی شایع‌؛ و آنکه دانا و بردبار و مخلص و یکدل باشد؛ و آنکه در همه ابواب نصیحت برزد و حضور و غیبت جفت بی رعایت نگذارد؛ و آنکه در نیک و بد و خیر و شر موافقت و انقیاد را شعار سازد؛ و آنکه منفعت بسیار در صحبت او مشاهدت افتد.

ملک گفت: اگر کسی ایران‌دخت را به ما باز‌رساند زیادت از تمنی او را مال دهیم. گفت: مال نزدیک چهار تن از جان عزیز‌تر است: آنکه جنگ برای اجرت کند؛ و آنکه زیر دیوار‌های گران برای دانگانه سمج گیرد؛ و آنکه بازارگانی دریا کند؛ و آنکه در معادن مزدور ایستد.

ملک گفت: در دل ما از تو جراحتی متمکن شد که به رِفق چرخ و لطف‌ِ دهر آن را مرهم نتوان کرد. گفت: عداوت میان چهار کس بر این طریق متصور است: گرگ و میش و؛ گربه و موش و؛ باز و دراج و؛ بوم و زاغ‌.

ملک گفت: بدین ارتکاب‌، خدمت همه عمر تباه کردی. گفت: هفت تن بدین عیب موسوم‌اند: آنکه احسان و مروت خود را به منت و اذیت باطل کند؛ و پادشاهی که بندهٔ کاهل و دروغ‌زن را تربیت کند؛ و مهتری درشت‌خو‌ی که عقوبت او بر مبرت او بچربد؛ و مادری مشفق که در تعهد فرزند عاق مبالغت نماید؛ و آزاد‌مرد‌ی سخی که بد‌عهد مکار را بر ودیعت خویش معتمد پندارد؛ و آنکه به بد‌گفت‌ِ دوستان فخر کند؛ و آنکه زاهد‌ان را از عقیدت اجلال لازم نشمرد و ظاهر و باطن در حق ایشان یکسان بدارد. ملک گفت: باطل گردانیدی جمال ایرا‌ن‌دخت را به کشتن او. گفت: پنج چیز همه اوصاف ستوده را باطل گرداند: خشم حلم مرد را در لباس تهتک عرضه دهد و علم او را در صیغت جهل فرا نماید؛ غم عقل را بپوشاند و تن را نزار کند؛ کارزار دایم در مصاف‌ها نفس را به فنا سپارد‌؛ گرسنگی و تشنگی جانوران را ناچیز کند.

ملک گفت:ما را با تو پس ازین کاری نماند، ای بلار! گفت: خردمندان را با شش کس آشنایی نتواند بود: یکی آنکه مشورت با کسی کند که از پیرایهٔ علم عاطل است؛ و خُرد‌حوصله‌ای که از کارهای شایگانی تنگ آید؛ و دروغ‌زنی که به رای خود اعجاب نماید، و حریصی که مال را بر نفس ترجیح نهد؛ و ضعیفی که سفر دور دست اختیار کند؛ و خویشتن‌بینی که استاد و مخدوم سیرت او نپسندد.

گفت: تو ناآزموده به بودی، ای بلار! گفت: ده تن را بشاید آزموده: یکی شجاع را در جنگ، و یکی برزگر را در کشاورزی؛ و مخدوم را در ضجرت‌، و بازرگان را در حساب‌؛ و دوست را در وقت حاجت و اهل را در ایام نکبت‌، زاهد را در احراز ثواب‌؛ فاقه زده را در درویشی به صلاح عزیمت‌؛ و کسی را که به ترک مال و زنان گفت از سر قدرت در خویشتن‌دار‌ی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ملک گفت: مزد از بزه و نیک از بد نمی‌شناسی، ای بلار! گفت: چهار کس بدین معانی محیط نگردند: آنکه به دردی دایم و علتی هایل مبتلا باشد و به اندیشه‌ای دیگر نپردازد، و بنده خائن گناه‌کار که در مواجهه مخدوم کامگار افتد؛ و آنکه با دشمن شجاع در کارزار آید و ذهن او از تمامی کار منقطع شود؛ و ستمگار‌ی بی‌باک که در دست ظالمی از خود قوی‌تر درماند و در انتظار بلا‌های بزرگ بنشیند.
هوش مصنوعی: ملک گفت: تو نمی‌توانی خوبی را از بدی تشخیص دهی، ای بلار! او پاسخ داد: چهار نفر هستند که به این معنا آگاه نمی‌شوند: کسی که به یک درد دائمی و بیماری سخت مبتلا باشد و نتواند به چیزی جز آن فکر کند؛ یک برده خائن و گناهکار که در برابر مولایش از خود عجز نشان دهد؛ کسی که در میدان جنگ با دشمن شجاع روبرو شود و تمام افکارش در هم بریزد؛ و ستمگری بی‌پروا که در برابر ظالمی قوی‌تر از خود قرار گیرد و در انتظار مصائب بزرگ بنشیند.
ملک گفت: همه نیکی‌ها را گم کردی! گفت: این وصف چهار تن را زیبا نماید: آنکه جور و تهور را فضیلت شِمُرَد؛ و آنکه به رای خویش معجب باشد؛ و آنکه با دزدان اِلف گیرد، و آنکه زود در خشم و دیر (در) رضا گراید.
هوش مصنوعی: ملک گفت: تو همه خوبی‌ها را فراموش کردی! شخصی پاسخ داد: این ویژگی‌ها به چهار نفر زیبایی می‌بخشد: کسی که ظلم و بی‌پروا بودن را فضیلت بداند؛ کسی که به نظر خود مغرور باشد؛ کسی که با دزدان دوست شود؛ و کسی که زود عصبی شود و دیر راضی گردد.
ملک گفت: به تو واثق نشاید بود، ای بلار‌! گفت: ثقت خردمندان به چهار کس مستحکم نگردد: ماری آشفته‌؛ و ددی گرسنه‌؛ و پادشاهی بی‌رحمت‌، و حاکمی بی‌دیانت‌.
هوش مصنوعی: ملک گفت: به تو نمی‌توان اعتماد کرد، ای بلار! بلار پاسخ داد: اعتماد خردمندان به چهار نوع افراد محکم نمی‌شود: مار آشفته، گربه گرسنه، پادشاه بی‌رحم و حاکم بی‌دیانت.
ملک گفت: مخالطت تو بر ما حرام است. گفت: مخالطت چهار چیز متعذر است: مصلح و مفسد و خیر و شر؛ نور و ظلمت؛ روز و شب.
هوش مصنوعی: ملک گفت: حضور تو برای ما ممنوع است. او پاسخ داد: امکان تعامل با چهار چیز وجود ندارد: نیکوکار و بدکار، خیر و شر؛ نور و تاریکی؛ روز و شب.
ملک گفت: اعتماد ما از تو برخاست. گفت: چهار کس را اهلیت اعتماد نتواند بود: دزدی مقتحم‌؛ حشم ستنبه‌؛ فحاش آزرده‌؛ اندک عقلی نادان.
هوش مصنوعی: ملک گفت: ما از تو دیگر اعتمادی نداریم. پاسخ داد: چهار دسته از افراد وجود دارند که شایستگی اعتماد را ندارند: دزدی که بر دیگران حمله می‌کند؛ فردی که در جمع به دیگران بی‌احترامی می‌کند؛ کسی که به شدت فحش می‌دهد؛ و فردی که از نظر عقل و دانش، کمی عاقل است.
ملک گفت: رنج من بدان بی نهایت است که درمان دیگر دردهای من دیدار ایران‌دخت بودی و درد فراق ایران‌دخت را شفا نمی‌بینم. گفت: از جهت پنج نوع زنان غم خوردن مباح است: آنکه اصلی کریم و ذات شریف دارد و جمالی رایق و عفافی شایع‌؛ و آنکه دانا و بردبار و مخلص و یکدل باشد؛ و آنکه در همه ابواب نصیحت برزد و حضور و غیبت جفت بی رعایت نگذارد؛ و آنکه در نیک و بد و خیر و شر موافقت و انقیاد را شعار سازد؛ و آنکه منفعت بسیار در صحبت او مشاهدت افتد.
هوش مصنوعی: ملک گفت: درد من بسیار است و تنها درمان دیگر آلامم دیدن ایران‌دخت است، اما از غم جدایی او هیچ درمانی نمی‌یابم. سپس افزود: از پنج نوع زن، غم خوردن نسبت به آن‌ها مجاز است: زنی که اصل و نسب کریم و ذات شریف دارد و زیبایی‌اش برجسته و عفت او مشهور است؛ زنی که دارای علم، بردباری، اخلاص و یکدلی باشد؛ زنی که در هر حال و در حضوروغیبت به نصیحت و راهنمایی بپردازد؛ زنی که در نیک و بد و خیر و شر همواره همراه و مطیع باشد؛ و زنی که در دوستی و همراهی‌اش منافع زیادی دیده شود.
ملک گفت: اگر کسی ایران‌دخت را به ما باز‌رساند زیادت از تمنی او را مال دهیم. گفت: مال نزدیک چهار تن از جان عزیز‌تر است: آنکه جنگ برای اجرت کند؛ و آنکه زیر دیوار‌های گران برای دانگانه سمج گیرد؛ و آنکه بازارگانی دریا کند؛ و آنکه در معادن مزدور ایستد.
هوش مصنوعی: ملک گفت: اگر کسی بتواند ایران‌دخت را به ما برگرداند، به او پاداشی بیشتر از خواسته‌اش خواهیم داد. او ادامه داد: ثروت نزد چهار دسته افراد از جان عزیزتر است: کسانی که برای مزد به جنگ می‌روند؛ کسانی که زیر دیوارهای محکم برای لقمه‌ای نان تلاش می‌کنند؛ کسانی که در دریا تجارت می‌کنند؛ و کسانی که در معادن کار می‌کنند.
ملک گفت: در دل ما از تو جراحتی متمکن شد که به رِفق چرخ و لطف‌ِ دهر آن را مرهم نتوان کرد. گفت: عداوت میان چهار کس بر این طریق متصور است: گرگ و میش و؛ گربه و موش و؛ باز و دراج و؛ بوم و زاغ‌.
هوش مصنوعی: ملک گفت: در دل ما از تو زخم عمیقی باقی مانده که با کمک زمان و مهربانی نمی‌توان آن را درمان کرد. سپس گفت: دشمنی میان چهار جفت حیوان به این شکل ممکن است: گرگ و میش؛ گربه و موش؛ باز و دراج؛ بوم و زاغ.
ملک گفت: بدین ارتکاب‌، خدمت همه عمر تباه کردی. گفت: هفت تن بدین عیب موسوم‌اند: آنکه احسان و مروت خود را به منت و اذیت باطل کند؛ و پادشاهی که بندهٔ کاهل و دروغ‌زن را تربیت کند؛ و مهتری درشت‌خو‌ی که عقوبت او بر مبرت او بچربد؛ و مادری مشفق که در تعهد فرزند عاق مبالغت نماید؛ و آزاد‌مرد‌ی سخی که بد‌عهد مکار را بر ودیعت خویش معتمد پندارد؛ و آنکه به بد‌گفت‌ِ دوستان فخر کند؛ و آنکه زاهد‌ان را از عقیدت اجلال لازم نشمرد و ظاهر و باطن در حق ایشان یکسان بدارد. ملک گفت: باطل گردانیدی جمال ایرا‌ن‌دخت را به کشتن او. گفت: پنج چیز همه اوصاف ستوده را باطل گرداند: خشم حلم مرد را در لباس تهتک عرضه دهد و علم او را در صیغت جهل فرا نماید؛ غم عقل را بپوشاند و تن را نزار کند؛ کارزار دایم در مصاف‌ها نفس را به فنا سپارد‌؛ گرسنگی و تشنگی جانوران را ناچیز کند.
هوش مصنوعی: ملک به او گفت: به این عمل، تمام عمر خود را هدر داده‌ای. او پاسخ داد: هفت نوع از افراد به این عیب شناخته می‌شوند: کسی که نیکوکاری و انسانیت خود را با منت و آزار از بین ببرد؛ پادشاهی که نوکر تنبل و دروغگو را تربیت کند؛ رئیسی بدخلق که مجازات او بر خوبی‌هایش بچربد؛ مادری دلسوز که در تربیت فرزند ناسازگار زیاده‌روی کند؛ مرد آزاده‌ای سخاوتمند که به خیانتکار دروغین اعتماد کند؛ کسی که به بدگویی دوستانش افتخار کند؛ و کسی که زاهدان را از عقیده درست چیزی ناپسند بشمارد و به ظاهر و باطن آن‌ها یکسان نگاه کند. ملک گفت: تو زیبایی ایران‌دخت را با کشتن او از بین بردی. او در ادامه گفت: پنج چیز می‌تواند تمام ویژگی‌های پسندیده را باطل کند: خشم، که نیکی و حلم یک مرد را به شکل تحقیر درآورد و دانشش را به صورت جهل جلوه‌گری کند؛ غم، که عقل را بپوشاند و تن را ضعیف کند؛ جنگ‌های مداوم که نفس را از بین ببرد؛ و گرسنگی و تشنگی که ارزش جانوران را کم کند.
ملک گفت:ما را با تو پس ازین کاری نماند، ای بلار! گفت: خردمندان را با شش کس آشنایی نتواند بود: یکی آنکه مشورت با کسی کند که از پیرایهٔ علم عاطل است؛ و خُرد‌حوصله‌ای که از کارهای شایگانی تنگ آید؛ و دروغ‌زنی که به رای خود اعجاب نماید، و حریصی که مال را بر نفس ترجیح نهد؛ و ضعیفی که سفر دور دست اختیار کند؛ و خویشتن‌بینی که استاد و مخدوم سیرت او نپسندد.
هوش مصنوعی: ملک گفت: بعد از این، ما با تو کاری نداریم، ای بلار! بلار پاسخ داد: افراد خردمند نمی‌توانند با شش نوع شخص آشنا شوند: اول کسی که با فردی مشورت کند که علمش اعتبار ندارد؛ دوم فردی که صبر و حوصله‌اش کم است و از کارهای خوب خسته می‌شود؛ سوم دروغگویی که به نظرات خود اعتماد دارد؛ چهارم فرد حریصی که مال را بر نیازهای خود ترجیح می‌دهد؛ پنجم فرد ضعیفی که سفرهای طولانی را انتخاب می‌کند؛ و ششم خودبین که رفتار او مورد پسند استاد و اربابش نیست.
گفت: تو ناآزموده به بودی، ای بلار! گفت: ده تن را بشاید آزموده: یکی شجاع را در جنگ، و یکی برزگر را در کشاورزی؛ و مخدوم را در ضجرت‌، و بازرگان را در حساب‌؛ و دوست را در وقت حاجت و اهل را در ایام نکبت‌، زاهد را در احراز ثواب‌؛ فاقه زده را در درویشی به صلاح عزیمت‌؛ و کسی را که به ترک مال و زنان گفت از سر قدرت در خویشتن‌دار‌ی.
هوش مصنوعی: او گفت: تو تجربه‌ای نداری، ای بلار! سپس افزود: باید ده نفر را آزمایش کرد: یکی شجاع را در جنگ، یکی کشاورز را در زمینه زراعت، و خدمات‌دهنده را در زمان گرفتاری، و بازرگان را در مورد حساب و کتاب؛ همچنین دوست را در زمان نیاز و نزدیکان را در روزهای سخت، زاهد را در هنگام کسب ثواب؛ و کسی را که به ترک مال و زنان به خاطر قدرت می‌گوید، باید از نظر خودداری مورد بررسی قرار داد.