بخش ۹ - کشته شدن فرهنگ بدست زرفام گوید
دلاور برون راند آن فیل زود
خروشان وجوشان بیامد چه دود
به فرهنگ بربست راه ستیز
به کف داشت از کینه ساطور تیز
به فرهنگ گفتن که اندر نبرد
ندیدی هنرهای مردان مرد
نمودی به مردان ما دستبرد
ولی کس ز من گوی مردی نبرد
به من در جهان کس هم آورد نیست
بمغرب زمین کس چه من مرد نیست
کنم پیکرت رابساطور نرم
که من چون پلنگم توئی همچو غرم
بدو گفت فرهنگ کای پرگزاف
ز مردان نه نیکوست آئین لاف
من امروز بینم یکی مرگ تو
بکوبم بگرز گران ترک تو
بگفت این و زی رزم آورد روی
برآمد ز گردان یکی های هوی
یکی تیر برداشت پیکان سترک
بزد بر بر زنده پیل بزرگ
نشد تیر بر فیل او کارگر
که بودی در آهن ز پا تا به سر
برافراخت زرفام ساطور کین
خروشان و بر ابرو افکنده چین
درآمد خروشان بتنگ اندرش
برافروخت به ساطور و زد بر سرش
زمن گفت مانا که برگشت بخت
زمن بخت خواهد بپرداخت رخت
بگفت این و یکباره جنگ آورید
مر این مغربی را بچنگ آورید
بخش ۸ - صف آراستن دو لشکر در برابر همدیگر گوید: بشد شاد هیتال بر پیل کوسبخش ۱۰ - رزم لشکر ارژنگشاه با زرفام گوید: بجنبید لشکر چه دریای چین
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دلاور برون راند آن فیل زود
خروشان وجوشان بیامد چه دود
هوش مصنوعی: دلیر به سرعت آن فیل بزرگ را بیرون راند و به همراه او سروصدا و خروش زیادی ایجاد شد.
به فرهنگ بربست راه ستیز
به کف داشت از کینه ساطور تیز
هوش مصنوعی: در فرهنگ و آداب و رسوم، راههای مبارزه و جنگ وجود ندارد، زیرا شخصی که از حس انتقام و کینه پر شده، قدرتی مانند ساطور تیز در دست دارد.
به فرهنگ گفتن که اندر نبرد
ندیدی هنرهای مردان مرد
هوش مصنوعی: به فرهنگ گفتند که در جنگ، هنرهای مردان را ندیدهای.
نمودی به مردان ما دستبرد
ولی کس ز من گوی مردی نبرد
هوش مصنوعی: تو توجهی به مردان ما کردی و از آنها چیزی گرفتید، اما هیچکس نتوانسته است از من چیزی به نام مردی بگیرد.
به من در جهان کس هم آورد نیست
بمغرب زمین کس چه من مرد نیست
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچکس مانند من نیست و در غرب زمین هم کسی وجود ندارد که به من شباهت داشته باشد. من فردی ویژه و منحصر به فرد هستم.
کنم پیکرت رابساطور نرم
که من چون پلنگم توئی همچو غرم
هوش مصنوعی: من بدن تو را به نرمی در آغوش میگیرم، زیرا من مانند پلنگی تند و چابک هستم و تو مانند شیر میباشی.
بدو گفت فرهنگ کای پرگزاف
ز مردان نه نیکوست آئین لاف
هوش مصنوعی: فرهنگ به او گفت: ای پر از حرفهای بیاساس، از مردان نیکو صحبت نکن، چون اینگونه ادعاها پسندیده نیست.
من امروز بینم یکی مرگ تو
بکوبم بگرز گران ترک تو
هوش مصنوعی: امروز من کسی را میبینم که به خاطر مرگ تو، با گرز سنگینی بر سر او میکوبد و از این کار ترک تو را نشان میدهد.
بگفت این و زی رزم آورد روی
برآمد ز گردان یکی های هوی
هوش مصنوعی: او گفت این را و به جنگ آمد. از سپاهیان یکی در حال آمدن بود.
یکی تیر برداشت پیکان سترک
بزد بر بر زنده پیل بزرگ
هوش مصنوعی: یک نفر تیرش را برداشت و با شدت به سمت فیل بزرگ و زندهای شلیک کرد.
نشد تیر بر فیل او کارگر
که بودی در آهن ز پا تا به سر
هوش مصنوعی: تیرها کارساز نمیشوند بر این فیل، زیرا او از سر تا پا از آهن ساخته شده است.
برافراخت زرفام ساطور کین
خروشان و بر ابرو افکنده چین
هوش مصنوعی: ساطور سفیدی بهدست گرفته شده است که خشم و غضب را به نمایش میگذارد و بر روی ابرو چین و چروکی افتاده است.
درآمد خروشان بتنگ اندرش
برافروخت به ساطور و زد بر سرش
هوش مصنوعی: خروشی که به وجود آمد، آتش خشم را در دل او برافروخت و مانند ساطوری بر سرش فرود آمد.
زمن گفت مانا که برگشت بخت
زمن بخت خواهد بپرداخت رخت
هوش مصنوعی: از من گفتند که خوشبختی به من برگشته است، و من相信 دارم که خوشبختی به زودی نیازهای من را برآورده خواهد کرد.
بگفت این و یکباره جنگ آورید
مر این مغربی را بچنگ آورید
هوش مصنوعی: او گفت که باید به سرعت به جنگ بپردازیم و این شخص مغربی را به چنگ آوریم.