گنجور

بخش ۱۰ - رزم لشکر ارژنگشاه با زرفام گوید

بجنبید لشکر چه دریای چین
دمیدند در دم گره بر جبین
خروشیدن سنج و شیپور و کوس
همی گفت بر نامداران فسوس
وزین روی جمهور و هیتال شاه
کشیدند لشکر سوی رزمگاه
برانگیخت زرفام فیلش ز جای
برآمد غو طیل و آوای نای
ز بس کز دو رویه برآمد خروش
شد از جوش دریای بی بن خموش
تو گوئی بدرید گوش سپهر
درافتاد از طاق فیروزه مهر
ز بیم دم تیغ الماس رنگ
جگر آب شد در درون نهنگ
ز بس خون فرو ریخت روز نبرد
نه برخاست ز آن دشت تا حیزه گرد
به چشم دلیران و مردان جنگ
فزون از مژه بود تیر خدنگ
شکست از سوی شاه ارژنگ بود
سه روز اندرون رزمگه جنگ بود
فتاده تن نامداران بخاک
سر و پشت و پهلو به شمشیر چاک
چه ارژنگ دید آن چنان کارزار
بگرداند رو از دم گیر و دار
همی شد گریزان ز هیتال شاه
دمان و رمان از پس او سپاه
همه راه پرخسته و کشته شد
ز کشته بهر سوی صد پشته شد
یکی کوه پیش اندر آمد براه
بنه سوی که برد فرخنده شاه
یکی کنده در پیش که کرد زود
کز آنجای رفتن نبودش بسود
کز آن کوه ره دورند تا سرند
بکه جای گیرد یکی کنده کند
همه مردمش خسته و بسته دید
گهی دست و گه لب بدندان گزید
چه زد بر سرش گرد آن جام زر
شد از دود آن قلعه زیر و زبر
زمانی چه شد برطرف گشت دود
در دز بروی سپهبد گشود
ز در بند دز زود بیرون دوید
از آن کوه سر سوی هامون دوید
بیآمد بدان چشمه کامد نخست
تنش بود لرزان دلش بود سست
بدان چشمه سر یکدمی بغنوید
بناگه شد از دشت کردی پدید
سواری برون آمد از تیره کرد
که نعل مستورش جهان تیره کرد
فتاده ز سر خود و کیش از میان
نه برجای تیر و نه بر زه کمان

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بجنبید لشکر چه دریای چین
دمیدند در دم گره بر جبین
هوش مصنوعی: بشتابید ای سربازان، زیرا که سپاه چین به حرکت درآمده و به زودی به ما خواهند رسید.
خروشیدن سنج و شیپور و کوس
همی گفت بر نامداران فسوس
هوش مصنوعی: صدای تند سنج و شیپور و طبل، خبر از دلاوری‌ها و نام‌آوری‌های مردان بزرگ شهر فسوس می‌دهد.
وزین روی جمهور و هیتال شاه
کشیدند لشکر سوی رزمگاه
هوش مصنوعی: به همین دلیل، مردم و ستاد شاه به سوی میدان جنگ حرکت کردند.
برانگیخت زرفام فیلش ز جای
برآمد غو طیل و آوای نای
هوش مصنوعی: فیل را از خواب و آرامش بیدار کردند و او به حرکت درآمد و غوغای شادی و صدای نی در فضا फैल شد.
ز بس کز دو رویه برآمد خروش
شد از جوش دریای بی بن خموش
هوش مصنوعی: به خاطر دو رو بودن افرادی که از آن‌ها صدایی بلند می‌شود، آرامش دریا که بی‌نهایت است، به هم ریخته و به جوش آمده است.
تو گوئی بدرید گوش سپهر
درافتاد از طاق فیروزه مهر
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که آسمان مانند تکه‌ای پارچه در حال پاره شدن است و نور خورشید مانند نگینی از آن می‌افتد.
ز بیم دم تیغ الماس رنگ
جگر آب شد در درون نهنگ
هوش مصنوعی: از ترس تیغی که به مانند الماس است، جگر درون نهنگ به آب تبدیل شد.
ز بس خون فرو ریخت روز نبرد
نه برخاست ز آن دشت تا حیزه گرد
هوش مصنوعی: در روز نبرد به قدری خون ریخته شد که هیچ کس از آن دشت بلند نشد و همه جا پر از بدن‌های fallen شد.
به چشم دلیران و مردان جنگ
فزون از مژه بود تیر خدنگ
هوش مصنوعی: در نگاه دلیران و جنگجویان، تیرهای پرتاب شده بیشتر از مژه‌هایشان به چشم می‌آید.
شکست از سوی شاه ارژنگ بود
سه روز اندرون رزمگه جنگ بود
هوش مصنوعی: شکست از جانب شاه ارژنگ بود و سه روز در میدان نبرد نبرد ادامه داشت.
فتاده تن نامداران بخاک
سر و پشت و پهلو به شمشیر چاک
هوش مصنوعی: بدن قهرمانان بزرگ در میدان جنگ بر خاک افتاده و همراه با زخم‌هایی عمیق بر سر، پشت و پهلو، نشان از نبردهایی سخت دارد.
چه ارژنگ دید آن چنان کارزار
بگرداند رو از دم گیر و دار
هوش مصنوعی: چقدر سختی و مشکلات را آن شخص تحمل کرد تا توانست از خطرات و موانع بزرگ فرار کند.
همی شد گریزان ز هیتال شاه
دمان و رمان از پس او سپاه
هوش مصنوعی: آن شخص از حضور شاه و خطراتی که او به همراه دارد دور می‌شود و از پشت سر او، سپاه در حال حرکت است.
همه راه پرخسته و کشته شد
ز کشته بهر سوی صد پشته شد
هوش مصنوعی: تمام راه‌ها پر از خستگی و مرگ شد و به خاطر کشته‌ها، هر سو توده‌هایی از جنازه‌ها ایجاد شده است.
یکی کوه پیش اندر آمد براه
بنه سوی که برد فرخنده شاه
هوش مصنوعی: کسی که از کوه به‌سوی راهی می‌آید، باید راهی را بگیرد که به شاه خوشبخت و کامیاب منتهی شود.
یکی کنده در پیش که کرد زود
کز آنجای رفتن نبودش بسود
هوش مصنوعی: کسی که در جلو یک کنده ایستاده و نمی تواند به سرعت از آنجا برود، به خوبی می‌فهمد که برایش رفتن از آنجا آسان نیست.
کز آن کوه ره دورند تا سرند
بکه جای گیرد یکی کنده کند
هوش مصنوعی: از آن کوه راهی طولانی است تا به قله برسد، بلکه در آنجا، جایی مناسب پیدا کند تا یکی بتواند کندن کاری انجام دهد.
همه مردمش خسته و بسته دید
گهی دست و گه لب بدندان گزید
هوش مصنوعی: مردم آنجا را خسته و در تنگنا می‌بینم، گاهی با دست و گاهی با دندان لب خود را می‌گزند.
چه زد بر سرش گرد آن جام زر
شد از دود آن قلعه زیر و زبر
هوش مصنوعی: در اثر فشاری که آن جام طلایی به سرش وارد کرد، دود حاصل از آن قلعه سبب ویرانی و بهم‌ریختگی اطراف شد.
زمانی چه شد برطرف گشت دود
در دز بروی سپهبد گشود
هوش مصنوعی: زمانی فرا می‌رسد که غبار مشکلات و نگرانی‌ها از بین می‌رود و درهای موفقیت و پیروزی به روی فرماندهی باز می‌شود.
ز در بند دز زود بیرون دوید
از آن کوه سر سوی هامون دوید
هوش مصنوعی: او به سرعت از درهای زندان خارج شد و از آن کوه به سمت هامون روانه گشت.
بیآمد بدان چشمه کامد نخست
تنش بود لرزان دلش بود سست
هوش مصنوعی: او به چشمه‌ای نزدیک شد، اما ابتدا بدنش لرزان بود و دلش ضعیف.
بدان چشمه سر یکدمی بغنوید
بناگه شد از دشت کردی پدید
هوش مصنوعی: به چشمه‌ای نگاهی بینداز که ناگهان از دشت کرد، پدیدار می‌شود.
سواری برون آمد از تیره کرد
که نعل مستورش جهان تیره کرد
هوش مصنوعی: یک سوار از قوم کرد بیرون آمد و نعل اسبش باعث تاریکی جهان شد.
فتاده ز سر خود و کیش از میان
نه برجای تیر و نه بر زه کمان
هوش مصنوعی: از دنیا و جایگاه خود کوتاه آمده و به دنبال کمان و تیر نیست.