بخش ۶۶ - رسیدن شهریار به بیشه پنجم و رزم او با شیران گوید
بگفتا که ای شیر شمشیرگیر
روانت جوان باد رای تو پیر
چه فردا زند شیر بر چرخ چنگ
ز گرگ شب افتاد بیم پلنگ
یکی بیشه پیش آیدت پر ز شیر
همه همچو پیل دمنده دلیر
از آن هر یکی بر برزگی گرگ
نیاید درین بیشه از بیم مرگ
گه کینه با فیل جنگ آورند
سر فیل بر زیر چنگ آورند
دهانشان پر از خنجر آب دار
زبان اژدهامان نگون همچه مار
ازاین بیشه گر بگذرد اژدها
ز شیر دمنده نیابد رها
مشو ای دلاور به شیران درشت
که با شیر کینه درفش است و مشت
نه چون فیل باشند ایشان نه گرگ
که گوئی من و بیشه و گرگ و ترگ
بگیرند درند از آن پس خورند
چه از ماده و آنکه شیر نرند
چه آدم ببینند جنگ آورند
سرفیل نر زیر چنگ آورند
سپهدار گفتا مشو رنجه زین
که چون من نهم از بر اسب زین
یکی رزم گرز گران آورم
قیامت برآن نره شیران برم
بگرز گرانشان کمر بشکنم
تن کوهشان از کمر افکنم
سر نره شیران بکوبم بگرز
چه کو بند آهنگران میخ برز
اگر شیر را پنجه باشد به چنگ
مرا گرز باشد گه کین به چنگ
برو تا ازین در خرامان شویم
گریزان بر نره شیران شویم
گرازان برفتند از آنجای شاد
سوی بیشه شیر مانند باد
چه زد پنجه بر پشت شیر آفتاب
سرگاو ماهی درآمد ز خواب
گرازان در آمد به بیشه دلیر
به چنگ اندرش تیغ مانند شیر
چه شیران شدند آگه از کارزار
نهادند رخ سوی آن نامدار
ز شیران یکی شیر آمد به پیش
بر و یال ماننده گاو میش
به کف خنجر و تیغ در کام داشت
دو حربه چنین از پی نام داشت
به هیکل چه فیل و به پیکر چه شیر
چه آمد برآورد گرز آن دلیر
چنان برسرش کوفت گرز کشن
که خوابید چون گربه پیرزن
چه جیحون روان از دهان گشت خون
ابا خون ز سر مغز آمد برون
رسیدند شیران دیگر چه گرگ
برآورد گرز آن دلیر سترگ
به شیران در افتاد گرد دلیر
همی گشت و می کشت با گرز شیر
چه شیران بدیدند روی ستیز
نهادند چون گربه رو در گریز
گریزان برفتند زی شیر زوش
چنان چونکه بگریزد از گربه موش
بپرداخت آن بیشه از شیر نر
بگرز آن سرافراز پرخاشخور
گذر کرد آن بیشه جنگی پلنگ
فرودآمد آنگه بروی النگ
زمین را ببوسید کرد او سپاس
بدادار یزدان نیکی شناس
غنودند آرام جستند خواب
چنین تا بر آمد ز کوه آفتاب
به جمهور گفت ای جهان جوی شاه
بگویم چه پیش آید از پیش راه
ششم بیشه ات رزم غولان بود
که در جنگشان دیو نالان بود
در این بیشه گر آدم آرد گذر
بگیرد درین بیشه اش غول نر
کشد از برش جامه دلق زود
بیاویزد آنگاه از حلق زود
بدانند ایشان همه نام ما
دگر آنکه باشد سرانجام ما
سپهدار گفتا که اکنون ملول
مشو ای دلاور ز کردار غول
بگفت این و رفتند ز آنجای تیز
سری پر ز کین و دلی پرستیز
بخش ۶۵ - رسیدن شهریار به بیشه چهارم و جنگ او با موران و دیدن دخمه گرشاسب را گوید: یکی دشت پیش آمدش ناگهانبخش ۶۷ - رسیدن شهریار به بیشه ششم و جنگ او با غولان گوید: شب تیره در بیشه راندند اسپ
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بگفتا که ای شیر شمشیرگیر
روانت جوان باد رای تو پیر
هوش مصنوعی: گفت: ای شیر، با شمشیر آماده، امیدوارم که جوانیات همیشه در جانت باقی بماند و افکارت هرگز کهنه نشود.
چه فردا زند شیر بر چرخ چنگ
ز گرگ شب افتاد بیم پلنگ
هوش مصنوعی: فردا شیر در چرخ زندگی ظاهر میشود و آن که از گرگ شب ترسیده، باید از پلنگ هم بترسد.
یکی بیشه پیش آیدت پر ز شیر
همه همچو پیل دمنده دلیر
هوش مصنوعی: اگر کسی به پیش تو بیاید که شجاعت و قدرتی چون شیر داشته باشد، همه همانند فیلهای نیرومند دلیر و قوی خواهند بود.
از آن هر یکی بر برزگی گرگ
نیاید درین بیشه از بیم مرگ
هوش مصنوعی: هر یک از این موجودات به خاطر ترس از مرگ، نمیتواند خود را به بزرگی گرگ نشان دهد و وارد این جنگل شود.
گه کینه با فیل جنگ آورند
سر فیل بر زیر چنگ آورند
هوش مصنوعی: گاه ممکن است که با دشمنی چون فیل که قدرت زیادی دارد، به جنگ بروند و در چنین حالتی، سر او را به زیر چنگ میکشند، یعنی به او ضربه میزنند یا او را تسلیم میکنند.
دهانشان پر از خنجر آب دار
زبان اژدهامان نگون همچه مار
هوش مصنوعی: دهان آنها مملو از سخنان تند و زهرآلود است؛ زبانهایشان مانند زبان اژدها به شدت خطرناک و ویرانگر است.
ازاین بیشه گر بگذرد اژدها
ز شیر دمنده نیابد رها
هوش مصنوعی: اگر اژدها از این جنگل عبور کند، دیگر نمیتواند از شیر دمی که در حال وزیدن است، آزاد شود.
مشو ای دلاور به شیران درشت
که با شیر کینه درفش است و مشت
هوش مصنوعی: ای دلیر، با شیرهای بزرگ و خشمگین درگیر نشو؛ زیرا که در کنار شیر، همواره جنگ و غلبه وجود دارد.
نه چون فیل باشند ایشان نه گرگ
که گوئی من و بیشه و گرگ و ترگ
هوش مصنوعی: این افراد نه مانند فیلند و نه مانند گرگ، که بگویید من و جنگل و گرگ و شکار.
بگیرند درند از آن پس خورند
چه از ماده و آنکه شیر نرند
هوش مصنوعی: اگر درندگان (حیوانات وحشی) به طعمههای خود حمله کنند و از گوشت آنها بخورند، چه از نظر ماده (غذا) و چه از نظر قدرت و کنترل، دیگر شیر نر (حیوان قدرتمند) حضور نخواهد داشت.
چه آدم ببینند جنگ آورند
سرفیل نر زیر چنگ آورند
هوش مصنوعی: وقتی آدمهایی را ببینی که شجاع و جنگجو هستند، در آن صورت مردانی سرافراز و نیرومند خواهند آمد که در میدان نبرد قدرت خود را نشان میدهند.
سپهدار گفتا مشو رنجه زین
که چون من نهم از بر اسب زین
هوش مصنوعی: سردار گفت: از این موضوع ناراحت نباش، زیرا وقتی من از روی اسب پایین بیفتم، چه کسی میتواند به مانند من باشد؟
یکی رزم گرز گران آورم
قیامت برآن نره شیران برم
هوش مصنوعی: من سلاحی قوی و سنگین به میدان میآورم و با قدرتی بینظیر و شجاعت، بر شیران نیرومند غلبه میکنم.
بگرز گرانشان کمر بشکنم
تن کوهشان از کمر افکنم
هوش مصنوعی: من با قدرت و نیروی خود میتوانم کمر آنها را بشکنم و کوههای بزرگشان را از جای خود حرکت دهم.
سر نره شیران بکوبم بگرز
چه کو بند آهنگران میخ برز
هوش مصنوعی: من بر سر نر شیران با تبر میکوبم، چرا که آهنگران میخ را به خوبی میزنند.
اگر شیر را پنجه باشد به چنگ
مرا گرز باشد گه کین به چنگ
هوش مصنوعی: اگر شیر قدرت داشته باشد، من هم در دستانم نیرویی دارم که میتوانم بر دشمنان غلبه کنم.
برو تا ازین در خرامان شویم
گریزان بر نره شیران شویم
هوش مصنوعی: برو تا از اینجا با وقار و آرامش بگذریم و فرار کنیم، مانند شیران نر و شجاع شویم.
گرازان برفتند از آنجای شاد
سوی بیشه شیر مانند باد
هوش مصنوعی: گرازها با شادی از آنجا رفتند و مانند باد به سوی جنگل شیر حرکت کردند.
چه زد پنجه بر پشت شیر آفتاب
سرگاو ماهی درآمد ز خواب
هوش مصنوعی: خورشید با قدرت بر روی طلوع خود تأثیر گذاشت و همچون خورشید درخشان، نورش را منتشر کرد و شب را به خواب فرو برد.
گرازان در آمد به بیشه دلیر
به چنگ اندرش تیغ مانند شیر
هوش مصنوعی: گرازها به جنگل شجاعانه وارد شدند و در دستشان مانند تیغی که در دندان شیر است، چنگال داشتند.
چه شیران شدند آگه از کارزار
نهادند رخ سوی آن نامدار
هوش مصنوعی: شیران، که در واقع نماد قدرت و شجاعت هستند، از نبرد آگاه شدند و به سوی آن فرد مشهور و نامدار روی آوردند.
ز شیران یکی شیر آمد به پیش
بر و یال ماننده گاو میش
هوش مصنوعی: یکی از شیران بزرگ و نیرومند به جلو آمد که یالش مانند یال گاو و گوسفند است.
به کف خنجر و تیغ در کام داشت
دو حربه چنین از پی نام داشت
هوش مصنوعی: با دو ابزار خطرناک در دست، به دنبال کسب شهرت و نام بود.
به هیکل چه فیل و به پیکر چه شیر
چه آمد برآورد گرز آن دلیر
هوش مصنوعی: حالت و فرم فیل و پیکر شیر چه ارتباطی به این دارد که آن دلیر چه کاری انجام داد؟
چنان برسرش کوفت گرز کشن
که خوابید چون گربه پیرزن
هوش مصنوعی: او چنان ضربهای بر سرش زد که بیحرکت افتاد، مانند گربهای که خوابش برده باشد.
چه جیحون روان از دهان گشت خون
ابا خون ز سر مغز آمد برون
هوش مصنوعی: در اینجا به تصویر کشیده شده که رود جیحون به قدری پرخروش و خشمگین شده که همچون سیلابی خونین جاری است و این جریان خون از طریق سر و مغز از درون بیرون آمده و به طبیعت پیرامون آسیب میزند. این توصیف، حالتی از وحشت و خشونت را به نمایش میگذارد.
رسیدند شیران دیگر چه گرگ
برآورد گرز آن دلیر سترگ
هوش مصنوعی: شیران دیگری به میدان آمدند و چه کسی میتواند در برابر دلیرانی که همچون گرگ هستند، ایستادگی کند.
به شیران در افتاد گرد دلیر
همی گشت و می کشت با گرز شیر
هوش مصنوعی: در حال نبرد با شجاعان، دلیر به دور و بر میچرخید و با چماق بزرگی که داشت، دشمنان را به خاک میانداخت.
چه شیران بدیدند روی ستیز
نهادند چون گربه رو در گریز
هوش مصنوعی: بعضی از شیران در میدان نبرد حاضر شدند، اما وقتی با سختی مواجه شدند، مثل گربهای که از ترس فرار میکند، به عقب برگشتند.
گریزان برفتند زی شیر زوش
چنان چونکه بگریزد از گربه موش
هوش مصنوعی: آنها به سرعت از شیر فرار کردند، مانند موشی که از دست گربه میگریزد.
بپرداخت آن بیشه از شیر نر
بگرز آن سرافراز پرخاشخور
هوش مصنوعی: او آن جنگل را به خاطر نر غزالی که در آن میخرامید، پرداخت و به این ویژگی سرافراز و پرخاشگرش اشاره کرده است.
گذر کرد آن بیشه جنگی پلنگ
فرودآمد آنگه بروی النگ
هوش مصنوعی: در جنگل، پلنگی عبور کرد و سپس بر روی زمین نشسته است.
زمین را ببوسید کرد او سپاس
بدادار یزدان نیکی شناس
هوش مصنوعی: او زمین را بوسید و به خاطر نعمتها و خوبیهای خداوند، از او تشکر کرد.
غنودند آرام جستند خواب
چنین تا بر آمد ز کوه آفتاب
هوش مصنوعی: آنها در آرامش خوابشان را جستجو کردند تا اینکه خورشید از پشت کوه بالا آمد.
به جمهور گفت ای جهان جوی شاه
بگویم چه پیش آید از پیش راه
هوش مصنوعی: به جمعیت گفتم ای جهانیان، آیا بگویم چه اتفاقاتی ممکن است در آینده بر سر راه بیفتد؟
ششم بیشه ات رزم غولان بود
که در جنگشان دیو نالان بود
هوش مصنوعی: در ششمین جنگل، نبردی میان غولها بود و در این جنگ، صدای نالههای دیو به گوش میرسید.
در این بیشه گر آدم آرد گذر
بگیرد درین بیشه اش غول نر
هوش مصنوعی: اگر کسی در این جنگل عبور کند، در اینجا با موجودی ترسناک و خطرناک روبرو خواهد شد.
کشد از برش جامه دلق زود
بیاویزد آنگاه از حلق زود
هوش مصنوعی: به سرعت لباس رنگارنگش را از دوش او میکشد و به سرعت به گردنش میآویزد.
بدانند ایشان همه نام ما
دگر آنکه باشد سرانجام ما
هوش مصنوعی: آنها به خوبی آگاهند که دیگر نام ما چه خواهد بود، و این موضوع به نتیجه نهایی ما ارتباط دارد.
سپهدار گفتا که اکنون ملول
مشو ای دلاور ز کردار غول
هوش مصنوعی: سرکرده گفت که ای دلیر، اکنون غمگین نشو و از اعمال دیو مانند ناامید نشو.
بگفت این و رفتند ز آنجای تیز
سری پر ز کین و دلی پرستیز
هوش مصنوعی: پس از بیان این سخنان، آنها سریعاً از آنجا رفتند و یکی از آنها با خشم و کینهای پُر و دلی پر از انتقام به مسیرش ادامه داد.

عثمان مختاری