بخش ۴۴ - رزم توپال با شهریار و کشته شدن توپال گوید
چو آمد برآویخت توپال شیر
به پیش صف شاه ارژنگ چیر
چو ارژنگ آندید آمد بکین
بجنبید گفتی ز لشکر زمین
گرفتند توپال را در زمان
بیامد هیاهوی کند آوران
ستمکاره توپال شیر نر
درافتاد در لشکر بی شمر
جهان کرد بر شاه ارژنگ تنگ
ز خون شد زمین هر طرف لاله رنگ
سپهبد به نیروی پروردگار
برون آمد از لشکر بی شمار
بیاورد شنگاوه در پیش شاه
کشیدند از رزم دست آن سپاه
دو لشکر دگر باره بر جای شد
همی برفلک ناله نای شد
ستم کاره کوپال در دشت جنگ
به ایستاده و گرز کینش به چنگ
سپهدار برداشت پیچان کمند
برآورد کردند سرکش سمند
برآویخت با گرد توپال شیر
میان دو لشکر چو شیر دلیر
بدانست توپال کاندر نبرد
نتابد ابا آن یل شیره مرد
بتابید سر پیل را در زمان
که آمد سپهبد چو شیر ژیان
درانداخت در گردنش خم خام
سرگرد توپال آمد بدام
کشیدش ز بالا بزیر آن دلیر
فرو رفت و برداشت خنجر چو شیر
سرش را بزد دست و از تن برید
ز میدان کین پیش شاه آورید
برآورد دم ناله کوه نای
فرو رفت ارژنگ از باد پای
سر بی بها برگرفت آن زمان
بخون پدر خورد خونش روان
ببوسید روی و بر شهریار
بسر کرد ارژنگ شه زر نثار
چو هیتال آن دید بگریست خون
که شد بختم اکنون و گشتم نگون
برادر بشد کشته خویش من
گرامی سه فرزند من پیش من
بخش ۴۳ - رزم توپال برادر هیتال شاه با شنگاوه گوید: به شنگاوه گفت ای ستمکاره مردبخش ۴۵ - رزم هیتال شاه با شنگاوه گوید: کزین روی شنگاوه چون پیل مست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو آمد برآویخت توپال شیر
به پیش صف شاه ارژنگ چیر
هوش مصنوعی: وقتی شیر نر به میدان جنگ آمد و به سمت صف شاه ارژنگ حمله کرد، همه چیز تحت تأثیر قدرت و شجاعت او قرار گرفت.
چو ارژنگ آندید آمد بکین
بجنبید گفتی ز لشکر زمین
هوش مصنوعی: وقتی ارژنگ به جنگ نگاه کرد، جنبشی در زمین لشکر دیده شد که انگار از روی زمین برمیخیزند.
گرفتند توپال را در زمان
بیامد هیاهوی کند آوران
هوش مصنوعی: در زمان آرامش و بیسر و صدایی، خبر آمدن یک شخص مهم و با جذبه منتشر شد و همه متوجه شدند.
ستمکاره توپال شیر نر
درافتاد در لشکر بی شمر
هوش مصنوعی: یک شیر نر قوی و ظالم به جنگ با لشکری بدون فرماندهی پرداخت.
جهان کرد بر شاه ارژنگ تنگ
ز خون شد زمین هر طرف لاله رنگ
هوش مصنوعی: جهان بر شاه ارژنگ فشار آورد و زمین از خون پر شد و در هر جا گلهای لاله به رنگ سرخ درآمدند.
سپهبد به نیروی پروردگار
برون آمد از لشکر بی شمار
هوش مصنوعی: فرمانده با یاری خداوند از میان گروهی بزرگ و بیشمار بیرون آمد.
بیاورد شنگاوه در پیش شاه
کشیدند از رزم دست آن سپاه
هوش مصنوعی: به میدان جنگ آمدند و با قدرت و شجاعت در برابر شاه ایستادند و سپاه را از نبرد بازداشتند.
دو لشکر دگر باره بر جای شد
همی برفلک ناله نای شد
هوش مصنوعی: دو ارتش دوباره در همان مکان مستقر شدند و صدای نای در آسمان به گوش رسید.
ستم کاره کوپال در دشت جنگ
به ایستاده و گرز کینش به چنگ
هوش مصنوعی: ستمگر کوپال در میدان جنگ ایستاده و چماق خشم خود را در دست دارد.
سپهدار برداشت پیچان کمند
برآورد کردند سرکش سمند
هوش مصنوعی: سرباز فرماندهی با مهارت و دقت، تلهای با طناب پیچیده بر افراشت و سپس اسب نافرمان خود را هدایت کرد.
برآویخت با گرد توپال شیر
میان دو لشکر چو شیر دلیر
هوش مصنوعی: شیر دلی در میان دو گروه جنگی به آرامی و با قدرت ایستاده است، به طوری که توجه همه را به خود جلب کرده است.
بدانست توپال کاندر نبرد
نتابد ابا آن یل شیره مرد
هوش مصنوعی: بدانید که توپال در میدان جنگ نمیتواند از نبرد با آن پهلوان شیر دل فرار کند.
بتابید سر پیل را در زمان
که آمد سپهبد چو شیر ژیان
هوش مصنوعی: برخی نقاط ضعف یا مشکلات را در زمان مناسب و به موقع شناسایی و برطرف کنید، مانند زمانی که سردار جنگ به میدان میآید و همانند شیر قوی و نیرومند است.
درانداخت در گردنش خم خام
سرگرد توپال آمد بدام
هوش مصنوعی: درست در آن لحظه، در گردن او قلابی انداخته شد و یک فرد چاق و چله به دام افتاد.
کشیدش ز بالا بزیر آن دلیر
فرو رفت و برداشت خنجر چو شیر
هوش مصنوعی: آن دلیر به سرعت از بالا پایین آمد و مانند یک شیر به خنجر خود دست یافت.
سرش را بزد دست و از تن برید
ز میدان کین پیش شاه آورید
هوش مصنوعی: سر او را از تنش جدا کرد و بر روی میدان جنگ در برابر شاه آوردند.
برآورد دم ناله کوه نای
فرو رفت ارژنگ از باد پای
هوش مصنوعی: صدای نالهی کوه مانند نای به گوش میرسد، و در این حال، وزش باد باعث میشود که برآمدگیهایی در سطح زمین ایجاد شود.
سر بی بها برگرفت آن زمان
بخون پدر خورد خونش روان
هوش مصنوعی: در آن زمان، سر بیارزش از جا بلند شد و خون پدرش را خورد و خون او به زمین ریخت.
ببوسید روی و بر شهریار
بسر کرد ارژنگ شه زر نثار
هوش مصنوعی: صورت زیبا و دلنشین شهریار را بوسید، و بر او قربان شد و جانش را در راه او نثار کرد.
چو هیتال آن دید بگریست خون
که شد بختم اکنون و گشتم نگون
هوش مصنوعی: هنگامی که هیتال آن را دید، اشک خون بارید که سرنوشتم اکنون بد شده و به تباهی رفتم.
برادر بشد کشته خویش من
گرامی سه فرزند من پیش من
هوش مصنوعی: برادرم کشته شد و سه فرزند گرامی من اکنون در پیش من هستند.

عثمان مختاری