گنجور

بخش ۴۳ - رزم توپال برادر هیتال شاه با شنگاوه گوید

به شنگاوه گفت ای ستمکاره مرد
برآرم هم اکنون ز جان تو گرد
بگفت این و برداشت گرز گران
درآمد بشنگاوه اندر زمان
یکی گرز زد برسر ترک او
نبد هیچ کآید بسر مرگ او
بدزدید سر گرد شنگاوه زود
فرو جست از پشت باره چه دود
یکی سنگ زد بر بر پیل او
که پیل اندر آمد ز بالا برو
فرو رفت توپال از فیل زود
برآویخت با او به کردار دود
گرفتش کمربند بردش کشان
بر شاه هیتال اندر زمان
ببست و سپردش به هیتال شاه
چو شیر اندر آمد میان سپاه
سپهبد چو آندید برکاشت بور
برآورد چون شیر غرنده شور
فرو تاخت در قلب هیتال شاه
دگر باره آمد میان سپاه
بگرز گران قلب لشکر شکست
ز شنگاوه گرز گران برشکست
بگفتا که هین برنشین از پسم
که یاری ز یزدان گیتی بسم
نشست از پسش تند شنگاوه تیز
سپهبد برآورد شمشیر تیز
بکشت از سواران دلاور دویست
چو آن دید هیتال از غم گریست
که از دست این زابلی کار من
تبه گشت و شد سرد بازار من
بگیرید گردش سواران کار
که او یک تنست و شما صدهزار
ز یزدان نداریم شرم ای سپاه
که یک تن کند لشکری را تباه
نه از آهن است این نبرده سوار
که سستی نمائید در کارزار
سپاه اندر آمد چه دریا به جوش
بر آمد دم نای بانگ خروش
گرفتند یل را میان آن سپاه
به توپال گفتا سپهدار شاه
برو بر سر راه ارژنگ زود
بر او کن ره کینه گه تنگ زود
نشست از بر پیل توپال زود
برآورد چون باد کوپال زود
فرو ریخت زی قلب ارژنگ شاه
پس و پشت او سرکشان سپاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شنگاوه گفت ای ستمکاره مرد
برآرم هم اکنون ز جان تو گرد
هوش مصنوعی: به شنگاوه گفته می‌شود: ای ظالم! من اکنون آماده‌ام که جان تو را بگیرم.
بگفت این و برداشت گرز گران
درآمد بشنگاوه اندر زمان
هوش مصنوعی: او این را گفت و گرزی سنگین برداشت و به شنگاوه وارد شد.
یکی گرز زد برسر ترک او
نبد هیچ کآید بسر مرگ او
هوش مصنوعی: اگر کسی بر سر ترک ضربه‌ای بزند، هیچ چیز نمی‌تواند مانع از رسیدن او به مرگش شود.
بدزدید سر گرد شنگاوه زود
فرو جست از پشت باره چه دود
هوش مصنوعی: سری را که به حالت سرگردانی دارد، به سرعت پنهان کن تا از پشت دیوار غیبت را نبینی.
یکی سنگ زد بر بر پیل او
که پیل اندر آمد ز بالا برو
هوش مصنوعی: کسی سنگی به پهلوی فیل زد و فیل از شدت درد به سمت بالا جهید.
فرو رفت توپال از فیل زود
برآویخت با او به کردار دود
هوش مصنوعی: توپال به سرعت از فیل پایین آمد و با او به گونه‌ای فرار کرد که مانند دود ناپدید شد.
گرفتش کمربند بردش کشان
بر شاه هیتال اندر زمان
هوش مصنوعی: او را در چنگ خود گرفت و با تلاش به سوی پادشاه هیتال کشید.
ببست و سپردش به هیتال شاه
چو شیر اندر آمد میان سپاه
هوش مصنوعی: او را به هیتال شاه سپرد و همانند شیری که در میان جنگاوران می‌آید، وارد صحنه شد.
سپهبد چو آندید برکاشت بور
برآورد چون شیر غرنده شور
هوش مصنوعی: زمانی که فرمانده آن صحنه را مشاهده کرد، با قدرت و شدت عمل خود، مانند شیری خروشان و نیرومند، به میدان آمد.
فرو تاخت در قلب هیتال شاه
دگر باره آمد میان سپاه
هوش مصنوعی: هیتال شاه دوباره به میدان جنگ بازگشت و با تمام قوا به قلب دشمن حمله کرد.
بگرز گران قلب لشکر شکست
ز شنگاوه گرز گران برشکست
هوش مصنوعی: در نبرد، ضربات سنگین گرزی که در دست داشت، سبب شد لشکریان شکست بخورند و قدرت آن چنان زیاد بود که دشمنان را به زانو درآورد.
بگفتا که هین برنشین از پسم
که یاری ز یزدان گیتی بسم
هوش مصنوعی: بیا و از گذشته‌های دور دور شو، چرا که یاری از خداوند جهان به تو می‌رسد.
نشست از پسش تند شنگاوه تیز
سپهبد برآورد شمشیر تیز
هوش مصنوعی: سپهبد که به تندی نشسته بود، سریعاً شمشیر تیز خود را کشید.
بکشت از سواران دلاور دویست
چو آن دید هیتال از غم گریست
هوش مصنوعی: هنگامی که هیتال نگران و دلتنگ شد و دید که دویست سوار دلاور کشته شده‌اند، به شدت گریه کرد.
که از دست این زابلی کار من
تبه گشت و شد سرد بازار من
هوش مصنوعی: از دست این زابلی (مرد بی‌اخلاق) کار و زندگی من خراب شد و حالا بازار روزگارم به سردی و رکود افتاده است.
بگیرید گردش سواران کار
که او یک تنست و شما صدهزار
هوش مصنوعی: اگر سواران دست به کار شوند، بدانید که او تنها یک نفر است و شما صد هزار نفر.
ز یزدان نداریم شرم ای سپاه
که یک تن کند لشکری را تباه
هوش مصنوعی: این بیت بیان می‌کند که من از خداوند شرمنده نیستم، ای سپاهیان، زیرا یک نفر می‌تواند کل یک لشکر را نابود کند. به نوعی تاکید می‌کند که ناتوانی و شکست می‌تواند از یک فرد ناشی شود و نه از قدرت کلی لشکر.
نه از آهن است این نبرده سوار
که سستی نمائید در کارزار
هوش مصنوعی: این فرد از جنس آهن نیست که در میدان نبرد سست و کم‌حوصله باشد.
سپاه اندر آمد چه دریا به جوش
بر آمد دم نای بانگ خروش
هوش مصنوعی: سپاه وارد شد و دریا به جوش و خروش افتاد. صدای نای در میان این هیاهو بلند شد.
گرفتند یل را میان آن سپاه
به توپال گفتا سپهدار شاه
هوش مصنوعی: در میان آن جنگجویان، یل (مرد شجاع) را گرفتند و به توپال (رئیس) گفتند که فرمانده شاه را بیاورد.
برو بر سر راه ارژنگ زود
بر او کن ره کینه گه تنگ زود
هوش مصنوعی: به سرعت به مسیر ارژنگ برو و در آنجا با کینه و خشم به او حمله کن.
نشست از بر پیل توپال زود
برآورد چون باد کوپال زود
هوش مصنوعی: زود از روی الاغ بلند شد و به سرعت مانند باد حرکت کرد.
فرو ریخت زی قلب ارژنگ شاه
پس و پشت او سرکشان سپاه
هوش مصنوعی: دل ارژنگ شاه از ناراحتی و اندوه به شدت فرو ریخت، چون که در پس و پشت او، سربازان سرکش و نافرمان سپاه جمع شده بودند.