گنجور

بخش ۴۰ - مجلس آراستن ارژنگ شاه با شهریار گوید

چنین گفت ارژنگ با نامور
که این جام و آئینه را در نگر
که تا هریک از این دو صنعت بود
وزین هر دو بسیار حکمت بود
مر این جام را جام انجم نمای
بخواند خردمند مشکل گشای
مرآینه آینه حکمت است
دو حکمت درو کرده ار صنعت است
چنین کرد انجام انجم نمای
خردمند صنعت گر دلگشای
که هرگاه باشد پر از باده جام
نماید درو شکل انجم تمام
ستاره هرآنچه اندر افلاک هست
نمایان درین جام زر پاک هست
بداند هرآنکس که آرد بدست
بدو نیک گیتی ز بالا و پست
ببیند همه سعد نحس سپهر
و زین جام با گردش ماه و مهر
شما را مدار سپهر جهان
شود اندرین جام حکمت عیان
همان طالع شاه کشورگشای
توان دید در جام انجم نمای
دگر طالع هر که در عالم است
نمایان درین جام پرحکمت است
دویم حکمتش آنکه زین جام می
هرآنکس که نوشد به آئین کی
برآرد چو از لب برآرد خروش
سپارت بگوید که بادات نوش
شنیدی چو تعریف جام کهن
ازآئینه هم نیز بشنو سخن
کز آئینه دل شود زنگ غم
شنیدم کاین مانده از شاه جم
به هندوستان اندران یادگار
مر آئینه در جام گوهر نگار
ولیکن مر آئینه از روی بود
که نزدیک شاه جهان جوی بود
مر آئینه کو ز فولاد خاست
سکندر بهنگام خود کرد راست
کنون حکمت آینه کوش کن
ز گوینده داستان کهن
دو رو داشت آئینه دیو سار
به یک روی کج و به یک روی راست
بهر روی از آن حکمتی شد پدید
که ماندش شگفت آنکه او را شنید
چنین بود حکمت بروی دراز
که باهم دو کس کر شدی رزمساز
زبهر متاع خرید و فروخت
یکی زین دو گر چشم رایش بدوخت
شدی آن دو کس پیش آئینه شاد
بکردی به آئینه سوگند یاد
بدیدی درآئینه گر مردروی
قسم راست بودی از آن گفتگوی
در آئینه گر رو ندادی فروغ
شدی شرمسار او ز گفت دروغ
بدان روی دیگر چنین بوده است
مر آئینه کو ز حکمت بخاست
که در وی اگر خسته ای بنگرید
رخ خود در آئینه دیدی سفید
شدی شاد گر غم نگردد تباه
وگر مردنی بود دیدی سیاه
سپهدار از این بشد شادمان
دعا کرد ارژنگ را در زمان
که گردون بکام شهنشاه باد
سر و دانشت برتر ازماه باد
سمند ترا نعل بادا هلال
کمند تو در گردن بدسکال
کمین چاکرت نامور شهریار
ببوسید دستش یل نامدار
چهل اسب بازین زر پیش داد
چهل نازنین خوبرو بیش داد
همه ماهرویان پروین عذار
همه مشکمویان آهو شکار
وزین پس یکی مجلس آراست شاه
که بردی بدو جشن اورنگ ماه
می و نقل و ساقی گلچهره بود
فروزنده تر مجلس از مهره بود
ز لحن مغنی ز سر رفت هوش
چو بلبل دم نای میزد خروش
رخ سرکشان بود گلگون ز می
همی مرغ بود و می و نقل و نی
چو بر سبز میدان نیلی حصار
ززنگار زد خیمه شاه تتار

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنین گفت ارژنگ با نامور
که این جام و آئینه را در نگر
هوش مصنوعی: ارژنگ به شخصیت معروفی گفت: "به این جام و آینه نگاهی بینداز."
که تا هریک از این دو صنعت بود
وزین هر دو بسیار حکمت بود
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که هر یک از این دو هنر یا مهارت دارای ارزش و حکمت زیادی است و از هر دوی آنها می‌توان درس‌های مهمی آموخت.
مر این جام را جام انجم نمای
بخواند خردمند مشکل گشای
هوش مصنوعی: این جام را به گونه‌ای عرضه کن که مانند آسمان ستاره‌ای باشد، چرا که تنها افراد دانا و عاقل می‌توانند مسائل پیچیده را حل کنند.
مرآینه آینه حکمت است
دو حکمت درو کرده ار صنعت است
هوش مصنوعی: آینه نمایانگر حکمت است و اگر در آن دو نوع حکمت وجود داشته باشد، حاصل هنر و صناعت است.
چنین کرد انجام انجم نمای
خردمند صنعت گر دلگشای
هوش مصنوعی: خردمند صنعت‌گر با مهارت و دانایی خود، کاری انجام داد که نتیجه‌اش برای ستاره‌ها به خوبی نمایان شد.
که هرگاه باشد پر از باده جام
نماید درو شکل انجم تمام
هوش مصنوعی: هرگاه که جام پر از شراب باشد، در آن شکل کامل ستاره‌ها نمایان می‌شود.
ستاره هرآنچه اندر افلاک هست
نمایان درین جام زر پاک هست
هوش مصنوعی: ستاره‌ها و تمام چیزهایی که در آسمان وجود دارند، در این جام طلایی خالص نمایان می‌شوند.
بداند هرآنکس که آرد بدست
بدو نیک گیتی ز بالا و پست
هوش مصنوعی: هرکسی که در دستش نیکوکاری باشد، بداند که این کار او باعث می‌شود که دنیا را هم از بالا و هم از پایین به خوبی ببیند.
ببیند همه سعد نحس سپهر
و زین جام با گردش ماه و مهر
هوش مصنوعی: ببیند همه سعد و نحسی که در آسمان وجود دارد و این که چگونه با چرخش ماه و خورشید، تأثیراتشان بر زندگی ما تغییر می‌کند.
شما را مدار سپهر جهان
شود اندرین جام حکمت عیان
هوش مصنوعی: شما در این دنیای وسیع به دانش و آگاهی دست پیدا خواهید کرد.
همان طالع شاه کشورگشای
توان دید در جام انجم نمای
هوش مصنوعی: تقدیر و سرنوشت فردی که به دنبال فتح و پیروزی است، به راحتی در آسمان و ستاره‌ها قابل مشاهده است.
دگر طالع هر که در عالم است
نمایان درین جام پرحکمت است
هوش مصنوعی: هر کسی که در این دنیا سرنوشتی دارد، تاثیرات آن سرنوشت در این جام پُر از حکمت به وضوح نمایان است.
دویم حکمتش آنکه زین جام می
هرآنکس که نوشد به آئین کی
هوش مصنوعی: دومین نکته این است که هر کسی که از این جام می‌نوشد، باید به اصول و آداب خاصی پایبند باشد.
برآرد چو از لب برآرد خروش
سپارت بگوید که بادات نوش
هوش مصنوعی: وقتی صدای بلند و خروشی از لبانش برمی‌خیزد، سپارت می‌گوید که نوش تو را خوش بگذرانید.
شنیدی چو تعریف جام کهن
ازآئینه هم نیز بشنو سخن
هوش مصنوعی: شنیدی که چه زیباست و چه ویژگی‌هایی دارد جام قدیمی، حالا از آینه نیز صحبت کن و ببین چه نکاتی را می‌توان گفت.
کز آئینه دل شود زنگ غم
شنیدم کاین مانده از شاه جم
هوش مصنوعی: از آینه دل بوی غم را می‌شنوم که این اندیشه هنوز از دوران شاه جم باقی مانده است.
به هندوستان اندران یادگار
مر آئینه در جام گوهر نگار
هوش مصنوعی: در هندوستان، یادگاری است مانند آینه‌ای که در جام گوهر نقش زیبایی را به نمایش می‌گذارد.
ولیکن مر آئینه از روی بود
که نزدیک شاه جهان جوی بود
هوش مصنوعی: اما حقیقت مانند آیینه‌ای است که در نزد پادشاه جهان، جوی و جریان دارد.
مر آئینه کو ز فولاد خاست
سکندر بهنگام خود کرد راست
هوش مصنوعی: آینه‌ای که از فولاد ساخته شده بود، در زمانی که سکندر به آن نیاز داشت، به درستی و درستی خود را نشان داد.
کنون حکمت آینه کوش کن
ز گوینده داستان کهن
هوش مصنوعی: حالا باید تلاش کنی تا از گوهر درون خودت و حکمت زندگی بیاموزی، مانند آینه‌ای که حقیقت را منعکس می‌کند، تا از داستان‌های قدیمی یاد بگیری.
دو رو داشت آئینه دیو سار
به یک روی کج و به یک روی راست
هوش مصنوعی: آئینه‌ای که در داستان توصیف شده، دو روی متفاوت دارد؛ یک طرف آن به صورت کج و دیگر طرف به صورت راست به نظر می‌رسد. این نشان‌دهنده تضاد و دوگانگی در موجودیتی است که به آن اشاره می‌شود.
بهر روی از آن حکمتی شد پدید
که ماندش شگفت آنکه او را شنید
هوش مصنوعی: به هر حال، حکمت و دانشی وجود دارد که باعث شد تا چیزی جالب و حیرت‌انگیز پدید آید و آن کسی که این موضوع را می‌شنود، تعجب می‌کند.
چنین بود حکمت بروی دراز
که باهم دو کس کر شدی رزمساز
هوش مصنوعی: حکمت و دانایی به این شکل است که وقتی دو نفر به هم می‌پیوندند و همکاری می‌کنند، می‌توانند مشکلات را به راحتی حل کنند و در میدان مبارزه پیروز شوند.
زبهر متاع خرید و فروخت
یکی زین دو گر چشم رایش بدوخت
هوش مصنوعی: برای خرید و فروش کالا، تنها یکی از این دو مورد اهمیت دارد: اگر نگاه تو به او باشد، به خوبی و راحتی می‌توانی معامله کنی.
شدی آن دو کس پیش آئینه شاد
بکردی به آئینه سوگند یاد
هوش مصنوعی: دو نفر در برابر آینه خوشحال شده و به آینه سوگند یاد کردند.
بدیدی درآئینه گر مردروی
قسم راست بودی از آن گفتگوی
هوش مصنوعی: اگر در آینه به خود نگاه کنی و چهره‌ات زیبا باشد، باید به حقیقت سخنانت اعتراف کنی.
در آئینه گر رو ندادی فروغ
شدی شرمسار او ز گفت دروغ
هوش مصنوعی: اگر در آینه به خود ننگریسته‌ای، نور و روشنی را از دست داده‌ای و از سخن نادرست او خجالت‌زده شده‌ای.
بدان روی دیگر چنین بوده است
مر آئینه کو ز حکمت بخاست
هوش مصنوعی: بدان که واقعیت همیشه جنبه‌های پنهان و متفاوتی دارد، مانند آینه‌ای که از حکمت می‌طلبد تا حقیقت را بازتاب دهد.
که در وی اگر خسته ای بنگرید
رخ خود در آئینه دیدی سفید
هوش مصنوعی: اگر در دل کسی غم و خستگی وجود داشته باشد، وقتی به آئینه نگاه کند، تصویر خود را با صورتی شاداب و سفید خواهد دید.
شدی شاد گر غم نگردد تباه
وگر مردنی بود دیدی سیاه
هوش مصنوعی: اگر در زندگی غم و اندوه باقی نماند، تو شاد خواهی بود. و اگر مرگ وجود داشته باشد، آن را در تاریکی خواهی دید.
سپهدار از این بشد شادمان
دعا کرد ارژنگ را در زمان
هوش مصنوعی: سپهدار با خوشحالی دعا کرد که ارژنگ در این زمان بیاید و به او کمک کند.
که گردون بکام شهنشاه باد
سر و دانشت برتر ازماه باد
هوش مصنوعی: آسمان برای پادشاه مناسب باشد و سر و دانش او از ماه هم بالاتر باشد.
سمند ترا نعل بادا هلال
کمند تو در گردن بدسکال
هوش مصنوعی: اسب تو به نرمی و قدرت به حرکت درمی‌آید، همچنان که هلال به کمان تو در گردن کسی که بدخلق است، نمایان می‌شود.
کمین چاکرت نامور شهریار
ببوسید دستش یل نامدار
هوش مصنوعی: یک شخصیت بزرگ و مشهور، که دارای مقام و منزلتی بالا است، به احترام و ارادت دست یکی از افراد مهم و معروف را بوسیده است.
چهل اسب بازین زر پیش داد
چهل نازنین خوبرو بیش داد
هوش مصنوعی: چهل اسب زرین به من دادند و چهل دختر زیبا را هم بیشتر به من تقدیم کردند.
همه ماهرویان پروین عذار
همه مشکمویان آهو شکار
هوش مصنوعی: زیبایی‌های همگان مانند ماهرویانی هستند که چهره‌ای زیبا دارند، و همه موهای سیاه مانند موی آهو هستند که در شکار قرار می‌گیرند.
وزین پس یکی مجلس آراست شاه
که بردی بدو جشن اورنگ ماه
هوش مصنوعی: پس از آن، پادشاه یک مجلس بزرگ برپا کرد که در آن جشن و سروری به راه انداختند که به زیبایی مثل ماه می‌درخشد.
می و نقل و ساقی گلچهره بود
فروزنده تر مجلس از مهره بود
هوش مصنوعی: شراب و میوه و ساقی زیبا در مجلس شاداب‌تر از هر چیز دیگری می‌درخشید و جذابیت خاصی به جمع می‌بخشید.
ز لحن مغنی ز سر رفت هوش
چو بلبل دم نای میزد خروش
هوش مصنوعی: صدای دل‌نواز خواننده چنان دل‌انگیز و جذاب است که از هوش می‌روم، مانند بلبل که با صدای فلوت آواز می‌خواند و غوغایی به پا کرده است.
رخ سرکشان بود گلگون ز می
همی مرغ بود و می و نقل و نی
هوش مصنوعی: چهره سرکشان از شراب سرخ شده بود و در این حال، مرغی به همراه نوشیدنی و ساز نی به پرواز در آمده بود.
چو بر سبز میدان نیلی حصار
ززنگار زد خیمه شاه تتار
هوش مصنوعی: وقتی در میدان سبز، خیمه شاه تاتار بر پا شده و حصاری به رنگ زنگار اطراف آن را گرفته است.