گنجور

بخش ۳ - نامه فرستادن هیتال شاه به نزد جمهور شاه در مغرب زمین گوید

یکی نامه فرمود اندر زمان
به نزدیک جمهور روشن روان
سخن در سرنامه آغاز کرد
ز گنج معانی درش باز کرد
بسیم اندر آنسیم عنبر فشاند
بقرب اندر آن سکه بر زر نشاند
چنین گفت کاین نامه نامدار
ز ما نزد جمهور خنجر گزار
بدان ای شهنشاه با رای داد
که از گاه جمشید تا کیقباد
نیاکان من جمله شاهان بدند
بزرگان و فرخ کلاهان بدند
دلیران که بودند در روزگار
چه در هند و سند و سرند و گشار
کس از رای فرمان ایشان نیافت
نه از بندگی کردن ما بتافت
من از نسل مهراج دارم نژاد
چه مهراج شاهی ز مادر بزاد
کنون کار بر من به تنگ آمد است
یکی نامدارم به جنگ آمد است
بود پور برزوی یل شهریار
دلیر است گردافکن کام کار
ندارد کسی تاب بازوی او
نبینم کسی هم ترازوی او
کنون گشته داماد ارژنگشاه
وزین برده ارژنگ بر مه کلاه
سپاهش همه گرد و نام آورند
دلیران و گردان مرز سرند
که جز او بهنگامه کارزار
نتابد گه رزم با شهریار
چو نامه بخوانی سوی ما خرام
ابا نامور شاه با رای و کام
بیاور سپهد ارززفام را
دلیر سرافراز خود کام را
بدین رزم اگر یاری من کنی
مرین لشکر بی شمر بشکنی
بهر رزم کاید تو را نیز پیش
بیایم ابامرد آزاده کیش
چه آئی صد و شصت پیل گزین
ببخشم ترا در گه رزم و کین
بهر فیل بر تختی از زر ناب
درخشنده تر از مه و آفتاب
چه نامه به مهر اندر آورد شاه
یکی مرد جست از سران سپاه
بدو گفت هیتال کای نامور
مراین نامه زین در به مغرب ببر
برو تازیان تا به مغرب زمین
به نزدیک جمهورشاه گزین
ببوسید روی زمین مرد گرد
روان شد سوی مغرب و نامه برد
چه آمد بنزدیک جمهور شاه
بدو داد آن نامه در پیشگاه
چه برخواند جمهور آن نامه شاد
سپه ساز کرد و بیامد چه باد
دو ره صدهزار گرد جنگی سوار
همه نام داران خنجرگزار
بسوی سراندیب برداشت راه
همی راند منزل به منزل سپاه

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یکی نامه فرمود اندر زمان
به نزدیک جمهور روشن روان
هوش مصنوعی: در یک زمان، کسی نامه‌ای نوشت و آن را به جمعی از افراد روشنفکر و آگاه رساند.
سخن در سرنامه آغاز کرد
ز گنج معانی درش باز کرد
هوش مصنوعی: نویسنده در ابتدای نوشته‌اش به بیان نکته‌ها و مفاهیم ارزشمند پرداخته و دریچه‌ی جدیدی به روی معانی گشوده است.
بسیم اندر آنسیم عنبر فشاند
بقرب اندر آن سکه بر زر نشاند
هوش مصنوعی: در زیر، نمونه‌ای از معنی این بیت به فارسی روان ارائه می‌شود: در آنجا که عطر خوشی منتشر است، به آن نزدیک شده و به جایگاه آن سکه، زر و طلا قرار می‌دهیم.
چنین گفت کاین نامه نامدار
ز ما نزد جمهور خنجر گزار
هوش مصنوعی: این نامه مشهور از طرف ما به همه فرستاده شده است و بر آن تاکید شده که با دقت و احتیاط به آن نگاه شود.
بدان ای شهنشاه با رای داد
که از گاه جمشید تا کیقباد
هوش مصنوعی: ای شاه بزرگ، آگاه باش که از زمان جمشید تا کیقباد، راهت را با خرد و اندیشه انتخاب کن.
نیاکان من جمله شاهان بدند
بزرگان و فرخ کلاهان بدند
هوش مصنوعی: اجداد من از جمله پادشاهان و مردان بزرگ و خوش‌چهره بودند.
دلیران که بودند در روزگار
چه در هند و سند و سرند و گشار
هوش مصنوعی: دلیران در گذشته در کجاها زندگی می‌کردند، چه در هند، سند، سرند و گشار.
کس از رای فرمان ایشان نیافت
نه از بندگی کردن ما بتافت
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نتوانست از فرمان آن‌ها سرپیچی کند و نه از بندگی ما فرار کرد.
من از نسل مهراج دارم نژاد
چه مهراج شاهی ز مادر بزاد
هوش مصنوعی: من از نسل پادشاهان هستم، زیرا مادر بزرگم پادشاهی بزرگ را به دنیا آورده است.
کنون کار بر من به تنگ آمد است
یکی نامدارم به جنگ آمد است
هوش مصنوعی: اکنون کارم به مرحله‌ای سخت و دشوار رسیده است و فردی مشهور و قدرتمند برای مقابله با من آمده است.
بود پور برزوی یل شهریار
دلیر است گردافکن کام کار
هوش مصنوعی: فرزند برزویه، جوانمردی شجاع و دلیر است که به انجام کارهای بزرگ و افتخارآمیز معروف است.
ندارد کسی تاب بازوی او
نبینم کسی هم ترازوی او
هوش مصنوعی: هیچ‌کس را نمی‌بینم که قدرت بازوی او را داشته باشد و هیچ‌کس هم در برابر او قابل مقایسه نیست.
کنون گشته داماد ارژنگشاه
وزین برده ارژنگ بر مه کلاه
هوش مصنوعی: حالا داماد ارژنگشاه شده است و از این به بعد ارژنگ تاج و کلاهی بر سر ماه می‌گذارد.
سپاهش همه گرد و نام آورند
دلیران و گردان مرز سرند
هوش مصنوعی: سربازانش همه شجاع و معروف‌اند، دلیران و نیرومندانی که از مرز حفاظت می‌کنند.
که جز او بهنگامه کارزار
نتابد گه رزم با شهریار
هوش مصنوعی: تنها اوست که در هنگام نبرد، در برابر پادشاه نور نتابد.
چو نامه بخوانی سوی ما خرام
ابا نامور شاه با رای و کام
هوش مصنوعی: وقتی نامه‌ای از سوی ما می‌خوانی، با توجه به نظرات و خواسته‌هایت به سمت ما بیا.
بیاور سپهد ارززفام را
دلیر سرافراز خود کام را
هوش مصنوعی: بیا و قهرمان شجاع و سرافراز خود را به میدان بیاور.
بدین رزم اگر یاری من کنی
مرین لشکر بی شمر بشکنی
هوش مصنوعی: اگر در این نبرد به من کمک کنی، می‌توانی این لشکر را که بدون شمر است، شکست دهی.
بهر رزم کاید تو را نیز پیش
بیایم ابامرد آزاده کیش
هوش مصنوعی: اگر برای جنگ نیاز باشد، من هم می‌آیم تا با تو همراه شوم، ای آزاد مرد با ایمان.
چه آئی صد و شصت پیل گزین
ببخشم ترا در گه رزم و کین
هوش مصنوعی: اگر تو صد و شصت فیل بیاوری، من آن‌ها را در میدان جنگ و خونریزی به تو می‌بخشم.
بهر فیل بر تختی از زر ناب
درخشنده تر از مه و آفتاب
هوش مصنوعی: یک فیل بر روی تختی ساخته شده از طلا قرار دارد که درخشش آن بیش از درخشش ماه و آفتاب است.
چه نامه به مهر اندر آورد شاه
یکی مرد جست از سران سپاه
هوش مصنوعی: شاه نامه‌ای با مهر و امضای خود آماده می‌کند و یکی از مردان دلاور از میان سران سپاه به او نزدیک می‌شود.
بدو گفت هیتال کای نامور
مراین نامه زین در به مغرب ببر
هوش مصنوعی: هیتال به او گفت: ای نامور، این نامه را از این در به سوی مغرب ببر.
برو تازیان تا به مغرب زمین
به نزدیک جمهورشاه گزین
هوش مصنوعی: به سوی سرزمین‌های غربی بروید و نزد شاه جمهور استقرار پیدا کنید.
ببوسید روی زمین مرد گرد
روان شد سوی مغرب و نامه برد
هوش مصنوعی: مردی بر روی زمین بوسه‌ای زدو به سمت مغرب حرکت کرد و نامه‌ای را به همراه خود برد.
چه آمد بنزدیک جمهور شاه
بدو داد آن نامه در پیشگاه
هوش مصنوعی: جمعیت به نزد شاه آمد و نامه‌ای را در حضور او به او دادند.
چه برخواند جمهور آن نامه شاد
سپه ساز کرد و بیامد چه باد
هوش مصنوعی: شور و شوقی که از خواندن آن نامه به وجود آمد، به مانند نفحه‌ای خوش، سپاه را شاداب و خوشحال کرد و به سوی انجام کار آمدند.
دو ره صدهزار گرد جنگی سوار
همه نام داران خنجرگزار
هوش مصنوعی: در دو مسیر، صد هزار جنگجو سوار بر اسب، همه از افراد نام‌آور و جوانمرد با خنجرهای آماده برای نبرد هستند.
بسوی سراندیب برداشت راه
همی راند منزل به منزل سپاه
هوش مصنوعی: به سوی سراندیب در حرکت است، و به تدریج از جایی به جای دیگر می‌رود و سپاه را همراه خود دارد.