بخش ۲۲ - بند افتادن شهریار در زندان سراندیب گوید
بعاس آن زمان گفت هیتال شاه
که برکش همین شب مر او را به راه
به سوی سراندیب بر بند کن
دل از بند او شاد خورسند کن
سراندیب را خود کمیندار باش
شب و روز هشیار و بیدار باش
فکندند یل را به پشت نوند
ببردند آن گاه در زیر بند
به سوی سراندیب در پیش شاه
شب تیره با سروران سپاه
به زندان مهراج کردش به بند
جهان جوی را عاس ناارجمند
خود آن جای شد پاسبان دلیر
ابا ده هزار از یلان همچو شیر
سپهبد به زندان مهراج ماند
جدا او هم از باره و تاج ماند
دگر روز دستور آمد بگاه
به هیتال گفت ای شبان کلاه
یکی نامه ای کن به نزدیک زال
بگویش که ای پهلو بی همال
نبیر تو ایدر به بند من است
گرفتار خم کمند من است
بدین گونه در هند آمد نهان
برآورد این فتنه از هندیان
دلیری روانکن بدین با یلان
که او رابیارد به زابلستان
من و شاه ارژنگ و هندو سپاه
ببینیم تا بر که گردد کلاه
به ارژنگ گو هند یابد قرار
دهد باز با شاه ایران دیار
به من گر بگیرد قرار این زمین
دهم باژ و هرگز نیایم بکین
چو این بشنود زال سام سوار
فرستد یقین در پی شهریار
ز هندوستان سوی ایران برند
بر نامور شاه شیران برند
از آن پس بود رزم ارژنگ شاه
به بیند تا برکه گردد کلاه
پسندید هیتال این عزم اوی
فرستاد نامه سوی رزمجوی
برزال رز کاینچنین است کار
بداند جهاندار زابل دیار
فرستاده زی زابلستان برفت
ز درگاه هیتال چون باد تفت
پس آگه ازین گشت ارژنگ شاه
برآشفت و برکرد جامه سیاه
بخش ۲۱ - گرفتن عاس شهریار را و بردن پیش هیتال شاه گوید: سرآینده دهقان چنین یاد کردبخش ۲۳ - رزم کردن ارژنگ شاه با هیتال شاه و شکست خوردن ارژنگ شاه گوید: بگاهی که سرزد خور از کوه روس
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بعاس آن زمان گفت هیتال شاه
که برکش همین شب مر او را به راه
هوش مصنوعی: بعاس در آن زمان به هیتال شاه گفت که امشب او را به راه ببر.
به سوی سراندیب بر بند کن
دل از بند او شاد خورسند کن
هوش مصنوعی: به سمت سراندیب برو و دل خود را از نگرانیها رها کن. با شادی و خرسندی به این سفر ادامه بده.
سراندیب را خود کمیندار باش
شب و روز هشیار و بیدار باش
هوش مصنوعی: در سراندیب، خودت مسئولیت را به عهده بگیر و همیشه هوشیار و آماده باش.
فکندند یل را به پشت نوند
ببردند آن گاه در زیر بند
هوش مصنوعی: آن پهلوان بزرگ را به زمین انداختند و سپس او را زیر بند و زنجیر بردند.
به سوی سراندیب در پیش شاه
شب تیره با سروران سپاه
هوش مصنوعی: به سمت سراندیب، در حالی که شب تاریک است و شاه در پیش است، با شادی و خوشحالی در کنار فرماندهان سپاه حرکت میکنیم.
به زندان مهراج کردش به بند
جهان جوی را عاس ناارجمند
هوش مصنوعی: به دستور مهراج، او را به زندان انداختند و از دنیای بزرگ و با ارزش خود جدا کردند.
خود آن جای شد پاسبان دلیر
ابا ده هزار از یلان همچو شیر
هوش مصنوعی: خود او به جای پاسبان دلیر است و از هزاران پهلوان شجاعتر و نیرومندتر از شیر میباشد.
سپهبد به زندان مهراج ماند
جدا او هم از باره و تاج ماند
هوش مصنوعی: سپهبد به زندان افتاده و از تاج و مقام خود جدا مانده است، در واقع او نیز از بساط و قدرتش دور شده است.
دگر روز دستور آمد بگاه
به هیتال گفت ای شبان کلاه
هوش مصنوعی: روزی دیگر فرمان رسید و به هیتال گفتند: ای شبان، کلاه بردار.
یکی نامه ای کن به نزدیک زال
بگویش که ای پهلو بی همال
هوش مصنوعی: شخصی نامهای برای زال مینویسد و در آن از او میخواهد که ای رفیق و همدرد، به نزدیک من بیایید.
نبیر تو ایدر به بند من است
گرفتار خم کمند من است
هوش مصنوعی: تو در اینجا در دام من گرفتار شدهای و به زنجیر چنگال من افتادهای.
بدین گونه در هند آمد نهان
برآورد این فتنه از هندیان
هوش مصنوعی: به این ترتیب، در هند به طور پنهانی این آشفتگی و فتنه از طرف هندیها برپا شده است.
دلیری روانکن بدین با یلان
که او رابیارد به زابلستان
هوش مصنوعی: شجاعت خود را با یاران دلیر نشان بده، چرا که او به زابلستان خواهد آمد.
من و شاه ارژنگ و هندو سپاه
ببینیم تا بر که گردد کلاه
هوش مصنوعی: من و شاه ارژنگ و سپاه هندو را ببینیم تا ببینیم کلاه بر سر چه کسی خواهد رفت.
به ارژنگ گو هند یابد قرار
دهد باز با شاه ایران دیار
هوش مصنوعی: به ارژنگ بگو که در هند باید ساکن شود و آرامش بگیرد و باز هم با شاه ایران زندگی کند.
به من گر بگیرد قرار این زمین
دهم باژ و هرگز نیایم بکین
هوش مصنوعی: اگر زمین به من آرامش بدهد، حاضر نیستم آن را با چیزی عوض کنم و هرگز به سوی درد و رنج نخواهم رفت.
چو این بشنود زال سام سوار
فرستد یقین در پی شهریار
هوش مصنوعی: زمانی که زال، پدر رستم، این را بشنود، قطعاً سواری را به دنبال شاه میفرستد.
ز هندوستان سوی ایران برند
بر نامور شاه شیران برند
هوش مصنوعی: از هندوستان به سمت ایران میبرند، بر سر نامور شاه شیران.
از آن پس بود رزم ارژنگ شاه
به بیند تا برکه گردد کلاه
هوش مصنوعی: از آن زمان، جنگ ارژنگ شاه به اندازهای ادامه یافت که وضعیت بهگونهای شد که به نظر میرسید کلاه (نماد پیروزی) به برکه (جایی برای آرامش و استراحت) برمیگردد.
پسندید هیتال این عزم اوی
فرستاد نامه سوی رزمجوی
هوش مصنوعی: هیتال این تصمیم او را پسندید و نامهای به سوی جنگجو فرستاد.
برزال رز کاینچنین است کار
بداند جهاندار زابل دیار
هوش مصنوعی: درخت سرخس چگونه است که این طور برمیخیزد و این رفتار را دارد، مانند کارهای ناپسند یک حاکم بیخبری که در دیار زابل زندگی میکند.
فرستاده زی زابلستان برفت
ز درگاه هیتال چون باد تفت
هوش مصنوعی: فرستادهای از زابلستان به سمت درگاه هیتال رفت، مانند باد تند و سریع.
پس آگه ازین گشت ارژنگ شاه
برآشفت و برکرد جامه سیاه
هوش مصنوعی: پس از آنکه ارژنگ شاه متوجه شد، به شدت خشمگین شد و لباس سیاه پوشید.