بخش ۱۶ - کشته شدن زرفام بدست شهریار گوید
چو شیر اندر آمد روان زیر فیل
یکی برخروشید چون رود نیل
سراندر بر ناف آن فیل برد
برآوردش ازجای یک فیل برد
چنان برزمین کوفت فیل و سوار
میان دو صف آن یل نامدار
که چون سنگ در زیر پی پیل نرم
شود نرم شد استخوانش بچرم
ز بالا چو آن دید ارژنگشاه
ز شادی بیفکند از سر کلاه
برآمد از آن کوه سر بانگ نای
چسان چونکه خندان که بد نزد جای
سپهبد نشست ازبر باره شاد
همی تاخت تاپیش صف همچو باد
گواژه زنان گفت هیتال شاه
که اکنون بینداز کوپال راه
که آمد کت ازتن بسر بی بهاء
ببرم نهم دردم اژدها
همی تاخت تا قلب لشکر چو باد
بدیشان زکین گرز کینه نهاد
بهر حمله فیلی فکندی به خاک
که از کشته شد دشت و که بر مغاک
بهر حمله آوردی آن رزمخواه
فرو کوفتی کوس ارژنگشاه
چنین تا بر تخت هیتال شد
به تیغ و کمند و به کوپال شد
کمند خم اندر خم تاب دار
بیفکند زی او یل نامدار
درافتاد درگردن شه کمند
کمند از بر یال هیتال کند
همیخواست کش زیر آرد ز فیل
که ناگاه ابری بیامد چو نیل
بپیچید ابر سیه بر کمند
کمند از بر شاه هیتال کند
ورا برگرفت از بر فیل برد
برآمد خروشیدن دار و برد
چنان بد که مرجانه دیوسار
بیامد بیاورد این کارزار
چه ارژنگ دید آن برافراز کوه
بیامد تبیره زنان با گروه
چو سیل بلا درهم آویختند
زهر دو طرف مرکب انگیختند
بشمشیر برنده بردند دست
خروشان و جوشان چون پیل مست
زمین شد ز بس تیغ کین آهنین
همی آمد از آسمان گرز کین
فرو ریخت از باد برنده تیغ
سپرهای پی قبه چون لخت میغ
گرفتند شیران شمشیرزن
بکف کاوسرهای خارا شکن
زدند آنچنان سخت بر فرق هم
کزآن پشت گاو زمین یافت خم
فلک گشت از موج خون لاله گون
سرنامداران بخون شد نگون
چنان موج زد بحر تیغ و سپر
کز آن آب شد بستر شیر نر
شده باره کشتی دریا بخون
که شاید برد صاحبش را برون
ز جولان فیلان پولادپوش
محیط ضلالت درآمد بجوش
ز خون گشت گیتی چو دریای نیل
درو بد نهنگ ستیزنده فیل
نشستند فیلان بخون تا به ناف
پراز لاله شد دامن کوه قاف
کجک در کف پیلبان گشت آل
نمود از کف زنگی شب هلال
سپهبد چو (شیر) اندران رزم گاه
بشد تا بر تخت جمهور شاه
بیازید چنگ و گرفتش کمر
ربودش چو (موش) ازبر فیل نر
بزیر کش آورد بردش کشان
بنزدیک ارژنگ چون بیهشان
زدش بر زمین دست بستش چو سنگ
دگر ره درآمد به آهنگ جنگ
چو گرگ اندر آید میان گله
تو گفتی که بد شیر گشته یله
دلیران هندی چو دیدند آن
بگفتند با هم بهندی زبان
کزینگونه مردی ندیدیم ما
نه از نام داران شنیدیم ما
مگر ز اهرمن زاده این نامدار
که زینگونه شد آگهی کارزار
دلیران ارژنگ هریک چو شیر
به تیغ و کمند و بگرز به تیر
ز لشکر بکردند چون پشته دشت
نیارست کس پیش ایشان گذشت
بدین گونه بین رزم کرد آن درشت
برآن تا که بنمود خورشید برپشت
بخش ۱۵ - رسیدن شهریار بطلایه هیتال شاه و شکستن و رفتن پیش ارژنگ شاه گوید: طلایه برآمد سر راه نیوبخش ۱۷ - برگشتن هر دو لشکر از همدیگر و آوردن شهریار جمهور رابه پیش ارژنگشاه گوید: دگرباره آن ابر آمد پدید
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو شیر اندر آمد روان زیر فیل
یکی برخروشید چون رود نیل
هوش مصنوعی: زمانی که شیر به درون میدان رفت، روح و جانش به مانند آبی که در رود نیل جریان دارد، به شدت و قوت در آمد و یکی از اوجها را با صدایی خروش مانند ایجاد کرد.
سراندر بر ناف آن فیل برد
برآوردش ازجای یک فیل برد
هوش مصنوعی: فردی بر بالای ناف یک فیل نشسته است و او را از جایش حرکت میدهد.
چنان برزمین کوفت فیل و سوار
میان دو صف آن یل نامدار
هوش مصنوعی: فیل و سوار آن چنان بر زمین کوبیدند که میان دو صف، آن پهلوان معروف قابل توجه بود.
که چون سنگ در زیر پی پیل نرم
شود نرم شد استخوانش بچرم
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در برابر فشارها و سختیها، مادهها هم تغییر میکنند. به طور خاص، وقتی یک فیل روی سنگی مینشیند، فشار فیل باعث نرم شدن سنگ میشود، درست مانند اینکه استخوان هم به مرور زمان نرم میشود. به طور کلی، این جمله بر قدرت فشار و تأثیر آن بر اشیاء تأکید دارد.
ز بالا چو آن دید ارژنگشاه
ز شادی بیفکند از سر کلاه
هوش مصنوعی: وقتی ارژنگشاه از بالا به حوادث نگاه کرد، به دلیل شادیاش کلاهش را از سر برداشت و به زمین انداخت.
برآمد از آن کوه سر بانگ نای
چسان چونکه خندان که بد نزد جای
هوش مصنوعی: از کوه صدا و نغمهای بلند میآید، مانند صدای نای. آیا این صدا به جای خندیدن میرسد؟
سپهبد نشست ازبر باره شاد
همی تاخت تاپیش صف همچو باد
هوش مصنوعی: سردار با خوشحالی بر اسبش نشسته و مانند باد به سوی جبهه پیش میرود.
گواژه زنان گفت هیتال شاه
که اکنون بینداز کوپال راه
هوش مصنوعی: زنان به هیتال شاه گفتند که حالا باید این کوپال را به راه بیندازید.
که آمد کت ازتن بسر بی بهاء
ببرم نهم دردم اژدها
هوش مصنوعی: کسی که بیاحساس و بیارزش شده به زندگی ادامه میدهد و در دلش درد و رنجی بزرگ مانند اژدها وجود دارد.
همی تاخت تا قلب لشکر چو باد
بدیشان زکین گرز کینه نهاد
هوش مصنوعی: او با سرعت به سوی دشمن میتاخت، مانند باد که به لشکر حمله میکند و با گرز خود به آنها ضربه میزد.
بهر حمله فیلی فکندی به خاک
که از کشته شد دشت و که بر مغاک
هوش مصنوعی: برای حمله یک فیل، تو به خاک افتادی، که بر اثر آن، دشت پر از کشتهها شد و چه در بدبختیها افتادی.
بهر حمله آوردی آن رزمخواه
فرو کوفتی کوس ارژنگشاه
هوش مصنوعی: تو برای جنگ آماده شدهای و با قدرت، بر سر دشمن که همان ارژنگشاه است، ضربه میزنی.
چنین تا بر تخت هیتال شد
به تیغ و کمند و به کوپال شد
هوش مصنوعی: او با شمشیر و دام، بر تخت سلطنت نشسته و به مقام و رتبهای دست یافته است.
کمند خم اندر خم تاب دار
بیفکند زی او یل نامدار
هوش مصنوعی: یک تیرانداز ماهر با دقت و مهارت، کمندی را که در پیچ و خمهای زیادی است، از دست میدهد و این موجب میشود که آن شجاع، مشهور و نامی به زمین بیفتد.
درافتاد درگردن شه کمند
کمند از بر یال هیتال کند
هوش مصنوعی: در این بیت اشاره به یک نبرد است که در آن شخصی با دقت و مهارت، مخمصهای برای پادشاه ایجاد کرده و به نوعی او را به دام انداخته است. این فرد با استفاده از ترفندهای خاص، بر قدرت و تسلط خود بر او تأکید میکند. در واقع، این تصویرسازی نشاندهندهی چالش و رقابت میان قدرتهاست.
همیخواست کش زیر آرد ز فیل
که ناگاه ابری بیامد چو نیل
هوش مصنوعی: او میخواست که زیرکانه و با هوش از موقعیتی بهرهبرداری کند، که ناگهان ابر سیاه و تاریکی نمایان شد، همچون نیل.
بپیچید ابر سیه بر کمند
کمند از بر شاه هیتال کند
هوش مصنوعی: ابر تیره و سیاه به دور کمند پیچیده شده و این کمند شاه هیتال را به دام میاندازد.
ورا برگرفت از بر فیل برد
برآمد خروشیدن دار و برد
هوش مصنوعی: او از بالای فیل پایین آمد و با صدای بلندی به سوی دارستان حرکت کرد.
چنان بد که مرجانه دیوسار
بیامد بیاورد این کارزار
هوش مصنوعی: چنان اوضاع خراب و دشواری پیش آمده که دستانی ناپاک و شیطانی، این مشکل بزرگ و جنگ را به وجود آوردهاند.
چه ارژنگ دید آن برافراز کوه
بیامد تبیره زنان با گروه
هوش مصنوعی: چه منظرهای بود که آن دلاور بالای کوه میدید، در حالی که با جمعی از همراهانش به آرامی حرکت میکردند.
چو سیل بلا درهم آویختند
زهر دو طرف مرکب انگیختند
هوش مصنوعی: زمانی که مصیبت مانند سیل به مردم حمله کرد، دو طرف نبرد شروع به تحریک و آمادهسازی نیروهای خود کردند.
بشمشیر برنده بردند دست
خروشان و جوشان چون پیل مست
هوش مصنوعی: با چاقوی تیز و برنده بر روی دستان غولپیکر و شجاعی که در حال جوش و خروش هستند، ضربه زدند.
زمین شد ز بس تیغ کین آهنین
همی آمد از آسمان گرز کین
هوش مصنوعی: زمین به خاطر شدت جنگ و نبرد، مملو از سلاحهای تیغگونهای شد که همچون گرز از آسمان بر زمین میافتاد.
فرو ریخت از باد برنده تیغ
سپرهای پی قبه چون لخت میغ
هوش مصنوعی: از باد تند، سپرهای جنگی که در کنار قبه ایستاده بودند، به زمین افتادند و بهصورت لخت و بیپناه درآمدند.
گرفتند شیران شمشیرزن
بکف کاوسرهای خارا شکن
هوش مصنوعی: شیران شجاع و جنگجو با قدرت و دلیری خود، دشمنان سختجان را که به جنگ آمدهاند، به زانو در میآورند.
زدند آنچنان سخت بر فرق هم
کزآن پشت گاو زمین یافت خم
هوش مصنوعی: چنان ضربهای به سر هم زدند که حتی زمین زیر پای گاو نیز خم شد.
فلک گشت از موج خون لاله گون
سرنامداران بخون شد نگون
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر خون سرخ لالهها، از جانب نامداران به خون آغشته شد و به خاک افتاد.
چنان موج زد بحر تیغ و سپر
کز آن آب شد بستر شیر نر
هوش مصنوعی: چنان است که دریا همچون تیغ و سپر به جنبش درآمد که با آن، بستر شیر نر شکل گرفت.
شده باره کشتی دریا بخون
که شاید برد صاحبش را برون
هوش مصنوعی: کشتیای که در دریا غرق شده، در حال غرق شدن به خون است؛ شاید این خون بتواند صاحبش را نجات دهد و به ساحل برساند.
ز جولان فیلان پولادپوش
محیط ضلالت درآمد بجوش
هوش مصنوعی: از حرکت و فعالیت فیلان زرهپوش، محیط تاریکی و گمراهی به جنب و جوش درآمد.
ز خون گشت گیتی چو دریای نیل
درو بد نهنگ ستیزنده فیل
هوش مصنوعی: گیتی مانند دریاچه نیل به واسطه خون انسانها رنگین شده است و در آن، فیلهایی که در حال مبارزه با نهنگها هستند، دیده میشوند.
نشستند فیلان بخون تا به ناف
پراز لاله شد دامن کوه قاف
هوش مصنوعی: فیلها به خون نشستند و باعث شدند که دامن کوه قاف پر از لاله و گلهای زیبا شود.
کجک در کف پیلبان گشت آل
نمود از کف زنگی شب هلال
هوش مصنوعی: کودکی در دست پیلبان قرار گرفت و از دست زنگی شب، هالهای به وجود آورد.
سپهبد چو (شیر) اندران رزم گاه
بشد تا بر تخت جمهور شاه
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، سپهبد مانند شیر ظاهر شد و سپس بر تخت پادشاهی نشست.
بیازید چنگ و گرفتش کمر
ربودش چو (موش) ازبر فیل نر
هوش مصنوعی: بزن چنگ و او را در آغوش بگیر، و او را مانند موش که از دستان فیل نر فرار میکند، بربا.
بزیر کش آورد بردش کشان
بنزدیک ارژنگ چون بیهشان
هوش مصنوعی: بزودی او را به زیر کشید و به سوی ارژنگ برد، مانند بید مجنون که به سوی بیابان میرود.
زدش بر زمین دست بستش چو سنگ
دگر ره درآمد به آهنگ جنگ
هوش مصنوعی: او را به زمین زد و دستش را مانند سنگ بست، سپس به سرعت آماده جنگ شد.
چو گرگ اندر آید میان گله
تو گفتی که بد شیر گشته یله
هوش مصنوعی: وقتی گرگی به میان گله بیفتد، تو به اشتباه فکر میکنی که شیر آزاد شده است.
دلیران هندی چو دیدند آن
بگفتند با هم بهندی زبان
هوش مصنوعی: دلیران هندی وقتی آن را مشاهده کردند، با یکدیگر به زبان هندی صحبت کردند.
کزینگونه مردی ندیدیم ما
نه از نام داران شنیدیم ما
هوش مصنوعی: ما از چنین مردانی هرگز ندیدیم و نام آنها را هم نشنیدهایم.
مگر ز اهرمن زاده این نامدار
که زینگونه شد آگهی کارزار
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که این قهرمان از نسل اهریمن باشد که اینگونه از فعالیتهایش آگاه شدهایم؟
دلیران ارژنگ هریک چو شیر
به تیغ و کمند و بگرز به تیر
هوش مصنوعی: دلیران ارژنگ مانند شیران، با شمشیر، طناب و تیر خود به نبرد میپردازند.
ز لشکر بکردند چون پشته دشت
نیارست کس پیش ایشان گذشت
هوش مصنوعی: هیچ کس نتوانست از میان این لشکر بزرگ عبور کند، چرا که مانند تودهای از خاک در دشت، مانع حرکت دیگران شده بودند.
بدین گونه بین رزم کرد آن درشت
برآن تا که بنمود خورشید برپشت
هوش مصنوعی: در اینجا به نمایش نیرومندی و شجاعت جنگجو اشاره شده است که در میدان نبرد میجنگد و توانمندی او به قدری است که به مانند تابش خورشید بر دوش او نمایان میشود.