شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
میکشد شوقم عنان باد این کشش در ازدیاد
تا شود تنگ عزیمت تنگ بر خنگ مراد
گر چو من افتادهای زان جذبه آگاهم که او
هودج خاک گران جنبش نهد بر دوش باد
ای عماری کش به زور میل او بازم گذار
کاین عماری ساربان بر ناقه نتواند نهاد
با توجه یار شو ای بخت و در راهم فکن
کاین گره از کار من یک دست نتواند گشاد
نی تحرک ممکن است و نی سکون زا من که هست
ضعفم اندر ازدیاد و شوقم اندر اشتداد
چند چون بیتمشیت بیاعتماد است ای فلک
از تو امداد از من استمداد و از بخت اجتهاد
در چه وادی در سبیل رشحه بخش سلسبیل
دافع سوز جحیم و شافع روز معاد
شاه تخت ارتضا یعنی سمی مرتضی
سبط جعفر اشرف ذریه موسیالرضا
آفتاب بیزوال آسمان داد و دین
نور بخش هفتمین اختر امام هشتمین
آن که سایند از برای رخصت طوف درش
سروران بر خاک پای حاجیان اوجبین
آن که بوسند از شرف تا دامن آخر زمان
پادشاهان آستان روبان او را آستین
وقت تحریر گناه دوستان او عجب
گر بجنبد خامه در دست کرامالکاتبین
بهر دفع ساحران چون قم به اذنالله گفت
شیر نقش پرده از جاجست چون شیر عرین
تا به کار آید به کار زائران در راه او
هست دائم پشت خنک آسمان در زیر زین
رشک آن گنج دفین کش خاک شهد مدفن است
از زمین تا آسمان است آسمان را بر زمین
ای معظم کعبهات را عرش اعظم آستان
بر جناب اعظمت ناموس اکبر پاسبان
آن که کار عاصیان از سعی خدام تو ساخت
مغفرت را کامران از رحمت عام تو ساخت
طول ایام شفاعت کم نبود اما خدا
بیشتر کار گنهکاران در ایام تو ساخت
چون برم در سلک مخلوقات نامت را که حق
برترین نامهای خویش را نام تو ساخت
کرد چون بخت بلند اقدام در تعظیم عرش
افسرش را حیله بند از خاک اقدام تو ساخت
آفتاب از غرفهٔخاور چو بیرون کرد سر
روی خود روشن ز نور شرفه بام تو ساخت
آن که خوان عام روزی میکشد از لطف خاص
انس و جان را ریزهخوار خوان انعام تو ساخت
مغفرت طرح بنای عفو افکند از ازل
لطف غفارش تمام اما به تمام تو ساخت
در تسلی کاری ذات شفاعت خواه تو
مغفرت را بسته حق در کار بر درگاه تو
ای نسیم رحمتت برقع کش از روی بهشت
عاصیان از جذبهٔ لطفت روان سوی بهشت
بوی مهرت هر که را ناید ز ذرات وجود
از نسیم مغفرت هم نشنود بوی بهشت
جای آن کافر که در میزان نهندش حب تو
دوزخی باشد که باشد هم ترازوی بهشت
گر نباشد در کفت جام سقیهم ربهم
هیچ کس لب تر نسازد بر لب جوی بهشت
رحمتت گر دل به جانبداری دوزخ نهد
در دل افروزی زند پهلو به پهلوی بهشت
پیش از این مدح ای شه همت بلندان جهان
بود پایم کوته از طوف سر کوی بهشت
حالیم پیوسته سوی خود اشارت میکنند
حوریان دلکش پیوسته ابروی بهشت
بخت کو تا آیم و در آستانت جا کنم
رو به جنت پشت بر دنیا و ما فیها کنم
ای گدایان تو شاهان سریر سروری
بینیاز بر درت ناز این به شغل چاکری
وی به جاروب زرافشان روضهات را خاکروب
خسرو زرین درفش نور بخش خاوری
سکهٔ حکمت نمایانتر زدند از سکهها
داورت چون داد در ملک ولایت داوری
در ره دین علم منصور گشت آخر که یافت
منصب حکم نبوت بر امامت برتری
وین امامت ورنه زین بستست بر رخش که عقل
همعنان میبیندش با رتبهٔ پیغمبری
گر کمال احمدی لالم نکردی گفتمی
اکمل از پیغمبرانت در ره دین پروری
ای به بویت کرده در غربت طواف تربتت
جملهٔ اصناف ملک با مردم حور و پری
چون به من نوبت رساند بخت فرصت جوی من
حسبته لله دست رد منه بر روی من
ای درست از صدق بیعت با تو پیمان همه
سکهدار از نقش نامت نقد ایمان همه
حال بیماران عصیان است زار اما ز تو
یک شفاعت میتواند کرد درمان همه
رشحهای گر ریزی ای ابر عطا بر بندگان
نخل آزادی برآرد سر ز بستان همه
میگریزد آفت از انس و ملک زآن رو که هست
در زمین و اسمان حفظت نگهبان همه
سنگ رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی
آید از کاهی سبکتر کوه عصیان همه
کارم آن گه راست کن شاها که از بار گناه
پشت طاقت خم کند شاهین میزان همه
بر قد آن مرقد پرنور جان خواهم فشاند
ای فدای مرقدت جان من و جان همه
هرکه جان خویش در راه تو میسازد نثار
تا ابد باقی مهر توست با جانش چه کار
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
کز پی دربانیت ترک جهانبانی کند
گر کند عالم ضمیرت را به جای آفتاب
شام ظلمانیش کار صبح نورانی کند
نیست چون کنه تو را جز علم سبحانی محیط
دخل در ادراک آن کی فهم انسانی کند
دانشت را گر گماری در مسائل بر عقول
عقل اول اعتراف اول به نادانی کند
عقل خائف زین نکرد آن رخش کز بیم منی
کاندر اوصاف تو زین برتر سخنرانی کند
وهم بر دل رفت و بر یک ناقه بستد از خود سری
محمل شان تو را با هودج پیغمبری
ای تفوق جسته بر هفت آسمان جای شما
عرش این نه زینه منظر فرش ماوای شما
چرخ اطلس نیز شد مانند کرسی پرنجوم
از نشان نعل رخش عرش فرسای شما
چیست ماروبین خم گردون دوال کهکشان
گرنه دوران میزند کوس تولای شما
نور گردون شد یکی صد بس که بر افلاک برد
پردهٔ چشم فلک خاک کف پای شما
با وجود بیقصوری چون زر بیسکه است
خط فرمان قضا موقوف طغرای شما
میتواند ساخت هم سنگ ثواب خافقین
جرم امروز مرا در خواه فردای شما
صبح محشر هم نباشد در خمار آلودهای
گر بود شام اجل مست تمنای شما
هرکه در خاک لحد خوابد ازین مینشه ناک
ایزدش مست می غفران برانگیزد ز خاک
ای محیط نه فلک یک قطره پرگار تو را
با قیاس ما چکار اندیشه کار تو را
کرده بازوی قدر در کفهٔ میزان خویش
مایهٔ زور آزمائی بار مقدار تو را
هر نفس با صد جهان جان بر تو نتواند شمرد
قدرت از امکان فزون باید خریدار تو را
چون تصور کرده بازار خدا را کج روی
کز ضلالت داشت با خود راست آزار تو را
سوز جاوید هزاران دوزخ اندر یک نفس
بس نباشد در جزاخصم جفا کار تو را
تاک را افتاده تاب اندر رگ جان تا عنب
کرده تلخ از زهر عناب شکر بار تو را
بیخ تاک از خاک کندی قهر ربانی اگر
اندکی مانع ندیدی حلم بسیار تو را
تابه تلبیس عنب بادامت اندر خواب شد
خواب در چشم محبان تا ابد نایاب شد
ای وجودت در جهان افرینش بیمثال
آفرین گوینده برذات جلیل ذوالجلال
خالق است ایزد تو مخلوقی ولی از فوق و تحت
چون شریک اوست شبهت ممتنع مثلث محال
بهر استدعای خدمت قدسیان استادهاند
صف صف اندر بارگاهت لیک رد صف نعال
با وجود انبیا الا صف آرای رسل
با وجود اولیا الا سرو سرخیل آل
در سراغ مثل و شبهت بار تفتیش عبث
عقل جازم شد که بردارد ز دوش احتمال
جان فدای مشهد پاکت که پنداری به آن
کرده است آب و هوا از روضهٔ خلد انتقال
هم فضایش یا ربا نزهت ز فرط خرمی
هم هوایش دال بر صحت ز عین اعتدال
عرصه چون شد تنگ در ما نحن وفیه آن به که من
از مکان بندم زبان و از مکین گویم سخن
گرچه گردون را به بالا خرگه والا زدند
خرگه قدر تو را بالاتر از بالا زدند
جلوگاهت عرش اعلا بود از آن بارگاه
در جوار بارگاه تخت او ادنی زدند
در امامت هشتمین نوبت که مخصوص تو بود
عرشیان بر بام این نه گنبد مینا زدند
خاتمی کایزد بر آن نام ولی خود نگاشت
نام نامی تو صورت بست از آن هر جا زدند
گرچه در ملک امامت سکه یکسان شد رقم
بر سر نام تو الا بهر استثنا زدند
ای که بر نقد طوافت سکهٔ هفتاد حج
از حدیث نقد رخشان سکهٔ بطحا زدند
دین پناها گرچه یک نوبت به نام بنده نیز
از طوافت نوبت این دولت عظمی زدند
چشم آن دارم که دولت باز رو در من کند
بار دیگر چشم امید مرا روشن کند
ای به شغل جرم بخشی گرم دیوان شما
مغفرت را گوش بخشایش به فرمان شما
عاصیان را در تنت از مژدهٔ جانی نو که هست
دوزخ اندر حال نزع از ابر احسان شما
طبع کاه و کهربا دارند در قانون عقل
دست امید گنهکاران و دامان شما
پادشاها آن که فرمایندهٔ این نظم شد
یعنی آصف مسند جم جاه سلمان شما
از سپهر طبع خویش و صد سخندان دگر
از ثنا ایات نازل گشت در شان شما
آن چه خود کرده است در انشای این نظم بلند
کس نخواهد کرد از مدحت سرایان شما
من که تلقینهای غیبم همچو طوطی کرده است
در پس آیینهٔ معنی ثنا خوان شما
گوش برغیبم که در تحسین نوائی بشنوم
از غریو کوس رحمت هم صدائی بشنوم
بس که در مدحت بلندست اهل معنی را اساس
سوده بر جیب ثنایت دامن حمد و سپاس
جز ید قدرت ترازو دار نبود گر به فرض
بار عظمت سر فرود آرد به میزان قیاس
از صفات کبریائی آن چه دور از ذات توست
نیست جز معبودی اندر دیده وقت شناس
یا شفیعالمذنبین تا بودهام کم بوده است
در من از شعل گنه بیکار یک حس از حواس
حالیا بردوش دارم بار یک عالم گنه
در دو عالم بیش دارم از گناه خود هراس
محتشم را شرم میآید که آرد بر زبان
آن چه من از لطف مخصوص تو دارم التماس
التماس اینست کز من عفو اگر دامن کشد
وز پلاس عبرتم در حشر پوشاند لباس
عذرگویان از دلش بیرون بر اکراه من
خار دامن گیر عصیان بر کنی از راه من
صد دعا و صد درود خوش ورود خوش ادا
کردش رحمت فرو از بارگاه کبریا
هر یکی از عرش آمین گو رئوس قدسیان
هر یکی در عرش تحسین خوان نفوس انبیا
خاصه سلطان الرسل با اولیای خاص خویش
سیما شاه اسد سیما علیالمرتضی
بعد از آن از اهل بیت آن شه ایوان دین
زهرهٔ زهرا لقب بنتالنبی خیرالنسا
پس حسن پرورده کلفت قتیل زهر قهر
پس حسین آزرده گر بت شهید کربلا
باز با سجاد و باقر صادق و کاظم که هست
مقتدایان را ز چار ارکان بر این چار اقتدا
پس نقی و عسکری بین آن مهی کز شش جهت
میکنند از نورشان خلق جهان کسب ضیا
قصه کوته آن درود و آن دعا بادا تمام
بر تو با تسلیم مستثنای مهدی والسلام
شمارهٔ ۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع): السلام ای عالم اسرار ربالعالمینشمارهٔ ۸ - این مرثیه را جهت افصح البغاء سید حسین روضه خوان گفته: امسال نیست سوز محرم بسان پار
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
میکشد شوقم عنان باد این کشش در ازدیاد
تا شود تنگ عزیمت تنگ بر خنگ مراد
هوش مصنوعی: شوق و آرزوهای من به قدری زیاد است که مرا به جلو میکشاند و تلاش میکنم تا به خواستههایم نزدیکتر شوم. این احساس قوی مرا به سمت هدفهایم راهنمایی میکند و باعث میشود تا در مسیر رسیدن به آرزوهایم بیشتر تلاش کنم.
گر چو من افتادهای زان جذبه آگاهم که او
هودج خاک گران جنبش نهد بر دوش باد
هوش مصنوعی: اگر تو هم مانند من به خاطر آن جاذبه به زمین افتادهای، میدانم که او (معشوق) بار سنگین خاکی را بر دوش باد میگذارد و به حرکت درمیآورد.
ای عماری کش به زور میل او بازم گذار
کاین عماری ساربان بر ناقه نتواند نهاد
هوش مصنوعی: ای عماری! تو که به خاطر میل و خواسته او به من زور میزنی، بدان که این عماری به مانند سوارکاری است که نمیتواند بار خود را روی شتری که زیر بار است، قرار دهد.
با توجه یار شو ای بخت و در راهم فکن
کاین گره از کار من یک دست نتواند گشاد
هوش مصنوعی: ای بخت، با توجه یار به من کمک کن و در مسیرم پشتیبانی باش، زیرا این مشکل را نمیتوان با یک دست باز کرد.
نی تحرک ممکن است و نی سکون زا من که هست
ضعفم اندر ازدیاد و شوقم اندر اشتداد
هوش مصنوعی: حرکت و سکون هر دو امکانپذیرند، اما من که در ضعف هستم، در پی افزایش و شوق بیشترم.
چند چون بیتمشیت بیاعتماد است ای فلک
از تو امداد از من استمداد و از بخت اجتهاد
هوش مصنوعی: ای فلک، چندان که به کمک تو امیدی نیست، پس از من یاری نخواه و به سرنوشت امیدی نداشته باش.
در چه وادی در سبیل رشحه بخش سلسبیل
دافع سوز جحیم و شافع روز معاد
هوش مصنوعی: در چه مسیری باید رفت تا به نعمتهای زلال و خنک دست یافت که میتواند آتش جهنم را خاموش کند و در روز قیامت شفیع انسان باشد؟
شاه تخت ارتضا یعنی سمی مرتضی
سبط جعفر اشرف ذریه موسیالرضا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف مقام و منزلت یک شخصیت بلندمرتبه اشاره دارد که به عنوان شاه و پیشوای مورد احترام شناخته میشود. او وارث و نسل برگزیدهای از خاندانهای بزرگ اسلامی است و ارتباط عمیقی با شخصیتهای مذهبی معتبر دارد. این شخصیت نمادی از فضیلت و کرامت در خطهای از تاریخ و فرهنگ اسلامی است.
آفتاب بیزوال آسمان داد و دین
نور بخش هفتمین اختر امام هشتمین
هوش مصنوعی: خورشید ابدی آسمان، دین را در اختیار داد و نور بخش هفتمین ستاره، امام هشتم را معرفی کرد.
آن که سایند از برای رخصت طوف درش
سروران بر خاک پای حاجیان اوجبین
هوش مصنوعی: کسی که برای دریافت اجازه به سوی دروازه میرود، سروری که در برابر حاجیان با شخصیت و پشتیبانی است، بر روی خاک قرار دارد.
آن که بوسند از شرف تا دامن آخر زمان
پادشاهان آستان روبان او را آستین
هوش مصنوعی: افرادی که تا آخر زمان از مقام و مرتبه او خود را به پایینترین جا میزنند، مانند شاهانی که به آستان او احترام میگذارند، همواره به او ارادت دارند و دستان او را میبوسند.
وقت تحریر گناه دوستان او عجب
گر بجنبد خامه در دست کرامالکاتبین
هوش مصنوعی: زمانی که دوستان خطاهایشان نوشته میشود، چه شگفتی است اگر قلم در دست نویسندگان خوب به حرکت درآید.
بهر دفع ساحران چون قم به اذنالله گفت
شیر نقش پرده از جاجست چون شیر عرین
هوش مصنوعی: برای دفع سحر و جادو، مانند قمر که به اجازه خداوند میگوید، شیر در پرده جستجو میکند، همانطور که شیر در میدان میجود.
تا به کار آید به کار زائران در راه او
هست دائم پشت خنک آسمان در زیر زین
هوش مصنوعی: در هر زمانی که زائران به سوی او میروند، همواره در زیر سایهی آسمان خنک و خوشایند قرار دارند.
رشک آن گنج دفین کش خاک شهد مدفن است
از زمین تا آسمان است آسمان را بر زمین
هوش مصنوعی: حسادت آن گنج پنهان که زیر خاک در حال آرامش است، از زمین تا آسمان گسترده است و آسمان را بر روی زمین قرار داده است.
ای معظم کعبهات را عرش اعظم آستان
بر جناب اعظمت ناموس اکبر پاسبان
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، کعبهات که در آسمانها قرار دارد، در برابر عظمت تو همچون در ورودی یک کاخ بزرگ است و به راستی که بزرگترین رازها و حرمتها در برابر تو حفاظت میشود.
آن که کار عاصیان از سعی خدام تو ساخت
مغفرت را کامران از رحمت عام تو ساخت
هوش مصنوعی: کسی که در تلاش بندگان خدا، اعمال ناپسند گناهکاران را به وجود آورد، بخشش را از رحمت فراگیر تو به دست آورد.
طول ایام شفاعت کم نبود اما خدا
بیشتر کار گنهکاران در ایام تو ساخت
هوش مصنوعی: در طول زمان، فرصتی برای شفاعت وجود داشت، اما خداوند بیشتر از آنچه که انتظار میرفت، به خطاهای انسانها در این ایام توجه کرد و بر آنها کار کرد.
چون برم در سلک مخلوقات نامت را که حق
برترین نامهای خویش را نام تو ساخت
هوش مصنوعی: وقتی وارد جمع مخلوقات میشوم، نام تو را بر میگزینم، زیرا خداوند بهترین نامهای خود را به تو اختصاص داده است.
کرد چون بخت بلند اقدام در تعظیم عرش
افسرش را حیله بند از خاک اقدام تو ساخت
هوش مصنوعی: وقتی بخت بلند بر او چیره شد، به بزرگداشت عرش اقدام کرد و از خاک، افسرش را با تدبیر ساخت.
آفتاب از غرفهٔخاور چو بیرون کرد سر
روی خود روشن ز نور شرفه بام تو ساخت
هوش مصنوعی: خورشید از سمت شرق سرش را بیرون آورد و نور خود را بر روی بام تو پاشید.
آن که خوان عام روزی میکشد از لطف خاص
انس و جان را ریزهخوار خوان انعام تو ساخت
هوش مصنوعی: کسی که از نعمتهای عمومی روزی میخورد، برکتهای ویژهات را به او ارزانی داشته و او را به نوعی مهمان خاص خود کردهای.
مغفرت طرح بنای عفو افکند از ازل
لطف غفارش تمام اما به تمام تو ساخت
هوش مصنوعی: از همان ابتدا، رحمت و بخشش الهی به گونهای برنامهریزی شده که همواره شامل حال بندگان باشد. خداوند به خاطر لطف و محبتش، بنیاد عفو را گذاشته و این بخشش را به طور کامل برای انسانها فراهم کرده است.
در تسلی کاری ذات شفاعت خواه تو
مغفرت را بسته حق در کار بر درگاه تو
هوش مصنوعی: در صورتی که بخواهی در مجالس دعا و شفاعت ظاهر شوی، بدان که خداوند رحمت و آمرزش را به کسانی ارزانی میدارد که با صدق و نیت خالص از او درخواست کنند. کنجایش در درگاه توست و نباید فراموش کنی که در این باب، شفاعت و دوستی در آغوش رحمت الهی خواهند بود.
ای نسیم رحمتت برقع کش از روی بهشت
عاصیان از جذبهٔ لطفت روان سوی بهشت
هوش مصنوعی: ای نسیم رحمت، زیباییهای بهشت را بر عاصیان پوشاندهای. به خاطر لطافت و محبت تو، دلها به سوی بهشت روانه میشوند.
بوی مهرت هر که را ناید ز ذرات وجود
از نسیم مغفرت هم نشنود بوی بهشت
هوش مصنوعی: اگر کسی عطر محبت تو را در کنار وجودش احساس نکند، از نسیم رحمت هم بوی بهشت را نخواهد شنید.
جای آن کافر که در میزان نهندش حب تو
دوزخی باشد که باشد هم ترازوی بهشت
هوش مصنوعی: اگر کافری را در قیامت در میزان اعمالش قرار دهند و حب تو در آن حضور داشته باشد، آن فرد بهشتی همچون دوزخ خواهد بود.
گر نباشد در کفت جام سقیهم ربهم
هیچ کس لب تر نسازد بر لب جوی بهشت
هوش مصنوعی: اگر در دستان تو جامی از شراب بهشتی نباشد، هیچکس نمیتواند لبش را به آب جوی بهشت برساند.
رحمتت گر دل به جانبداری دوزخ نهد
در دل افروزی زند پهلو به پهلوی بهشت
هوش مصنوعی: اگر رحمت تو موجب شود که دل به سمت دوزخ برود، در دل آتشافروزی خواهد کرد و بهشت را هم به همراhi خود خواهد کشاند.
پیش از این مدح ای شه همت بلندان جهان
بود پایم کوته از طوف سر کوی بهشت
هوش مصنوعی: قبل از این، ای پادشاه بزرگ که همت و تلاش تو در سراسر جهان شناخته شده است، من به قدری فروتن و ناتوان هستم که از عظمت و شگفتیهای عالم، دور و به شدت در مقام پایینتری قرار دارم.
حالیم پیوسته سوی خود اشارت میکنند
حوریان دلکش پیوسته ابروی بهشت
هوش مصنوعی: حوریان زیبای بهشت همیشه به من اشاره میکنند و به من یادآوری میکنند که به سمت خودم بیفتم.
بخت کو تا آیم و در آستانت جا کنم
رو به جنت پشت بر دنیا و ما فیها کنم
هوش مصنوعی: قسمت اول به این معنی است که من برای رسیدن به تو تلاش میکنم و آرزو دارم که در نزدیکیات قرار بگیرم. بخش دوم نشان میدهد که میخواهم به بهشت برین بروم و از دنیا و تمام زوایایش دور شوم.
ای گدایان تو شاهان سریر سروری
بینیاز بر درت ناز این به شغل چاکری
هوش مصنوعی: ای گدایان! شما شاهانی هستید که بر تخت سلطنت نشستهاید و بینیاز به دیگران هستید. من در مقابل در شما با ناز و کرامت این کار خدمتگزاری را انجام میدهم.
وی به جاروب زرافشان روضهات را خاکروب
خسرو زرین درفش نور بخش خاوری
هوش مصنوعی: او با جارویی از زردی و درخشندگی، باغت را تمیز میکند، همانند خاکروب شاهی که با پرچم زرین، روشنی و نور را به سرزمینات میآورد.
سکهٔ حکمت نمایانتر زدند از سکهها
داورت چون داد در ملک ولایت داوری
هوش مصنوعی: حکمت و دانایی بیشتر و واضحتر از دیگر سکهها در دست تو قرار گرفت، همانطور که در سرزمین خود، عدالت و قضاوت را بهخوبی انجام دادی.
در ره دین علم منصور گشت آخر که یافت
منصب حکم نبوت بر امامت برتری
هوش مصنوعی: در مسیر دین، علم منصور در نهایت به مقام نبوت رسید و متوجه شد که این مقام از امامت بالاتر است.
وین امامت ورنه زین بستست بر رخش که عقل
همعنان میبیندش با رتبهٔ پیغمبری
هوش مصنوعی: این مصرع به این معناست که اگر کسی در جایگاه امامت قرار گیرد، مانند اسبی زین شده بر پشت دیگران است و عقل او را در مقامی همردیف پیامبری میبیند. به عبارتی، این اشاره به این است که مقام امامت و رهبری از ارزش و منزلتی بسیار بالا برخوردار است و عقل نیز برتری آن را تشخیص میدهد.
گر کمال احمدی لالم نکردی گفتمی
اکمل از پیغمبرانت در ره دین پروری
هوش مصنوعی: اگر کامل بودن احمدی را در من خاموش نکردی، میگفتم که هیچکس کاملتر از پیامبران تو در راه دینپروری وجود ندارد.
ای به بویت کرده در غربت طواف تربتت
جملهٔ اصناف ملک با مردم حور و پری
هوش مصنوعی: ای کسی که بویت در غربت دلها را گردآورده، در کنار آرامگاهت تمام گونههای مخلوقات با انسانهای زیبا و پریان در حال تماشا هستند.
چون به من نوبت رساند بخت فرصت جوی من
حسبته لله دست رد منه بر روی من
هوش مصنوعی: زمانی که شانس به من روی آورد و فرصتی برایم فراهم شد، من به خدا و برای او تلاش کردم، اما او دست رد به سینهام زد.
ای درست از صدق بیعت با تو پیمان همه
سکهدار از نقش نامت نقد ایمان همه
هوش مصنوعی: ای کسی که از صداقت و وفاداری به تو عهد و پیمان بستهایم، تمام دلها با نام تو معنادار و با ایمان شدهاند.
حال بیماران عصیان است زار اما ز تو
یک شفاعت میتواند کرد درمان همه
هوش مصنوعی: بیماران در حال ناله و بیتابی هستند، ولی اگر تو یک دعا و شفاعت کنی، میتوانی همه آنها را درمان کنی.
رشحهای گر ریزی ای ابر عطا بر بندگان
نخل آزادی برآرد سر ز بستان همه
هوش مصنوعی: اگر بارانی از رحمت بر بندگان ببارد، درخت آزادی از باغ وجودشان سر برخواهد آورد.
میگریزد آفت از انس و ملک زآن رو که هست
در زمین و اسمان حفظت نگهبان همه
هوش مصنوعی: آفت و خطر از نزد انسان و سلطنت میگریزد، زیرا در زمین و آسمان نگهبانی وجود دارد که از همه چیز محافظت میکند.
سنگ رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی
آید از کاهی سبکتر کوه عصیان همه
هوش مصنوعی: اگر سنگ رحمت را در ترازوی شفاعت بگذاریم، با این حال، وزن آن از یک کاه هم کمتر میشود؛ اما کوههای عصیان و گناهان بسیار سنگینتر هستند.
کارم آن گه راست کن شاها که از بار گناه
پشت طاقت خم کند شاهین میزان همه
هوش مصنوعی: کار من آن زمان درست میشود که ای پادشاه، بار گناه بر دوش من سنگینی کند و به خاطر آن، قدرت پایداریم را از دست بدهم.
بر قد آن مرقد پرنور جان خواهم فشاند
ای فدای مرقدت جان من و جان همه
هوش مصنوعی: بر بلندای آن آرامگاه پر نور، جانم را فدای تو میکنم. جانم و جان همه مردم فدای آن مرقد مبارک.
هرکه جان خویش در راه تو میسازد نثار
تا ابد باقی مهر توست با جانش چه کار
هوش مصنوعی: هر که جان خود را برای تو فدای میکند، عشق و محبت او به تو تا همیشه در دلش باقی میماند، پس با جانش چه کار داری؟
در گناه هر که عفوت خویش را بانی کند
ایمنش در ظل خویش از قهر ربانی کند
هوش مصنوعی: هر کسی که در هنگام گناه به درگاه خداوند عفو و بخشش خود را طلب کند، در سایهٔ رحمت خداوند از عذاب و قهر او در امان خواهد بود.
خواهد ار اجر عبوری بردرت مور ذلیل
ایزدش شاهنشه ملک سلیمانی کند
هوش مصنوعی: اگر تو از اعمال خودت پاداشی را به دست بیاوری، حتی مورچهای که ضعیف و ناچیز است، میتواند به این نتیجه برسد که خداوند او را به مقام بلند مانند سلطنت سلیمان میرساند.
صد جهانبانش به دربانی رود هر پادشه
کز پی دربانیت ترک جهانبانی کند
هوش مصنوعی: هر پادشاهی که بخواهد دربانی را ترک کند، باید صد جهانبان را به خدمت درآورد.
گر کند عالم ضمیرت را به جای آفتاب
شام ظلمانیش کار صبح نورانی کند
هوش مصنوعی: اگر دانشمند ضمیر تو را به جای آفتاب غروب تبدیل کند، میتواند کار صبح را به نورانی شدن برساند.
نیست چون کنه تو را جز علم سبحانی محیط
دخل در ادراک آن کی فهم انسانی کند
هوش مصنوعی: هیچ چیز مانند عمق وجود تو نیست، جز علم الهی که محیط بر تمام چیزهاست و درک آن فراتر از توانایی فهم انسان است.
دانشت را گر گماری در مسائل بر عقول
عقل اول اعتراف اول به نادانی کند
هوش مصنوعی: اگر علم خود را در موضوعات پیچیده به کار گیرید، عقول بزرگ نیز در ابتدا به نادانی خود اعتراف خواهند کرد.
عقل خائف زین نکرد آن رخش کز بیم منی
کاندر اوصاف تو زین برتر سخنرانی کند
هوش مصنوعی: عقل از ترس من، آن زیبایی که در توست را وصف نکرد، چون میترسد که تو به مراتب از آنچه بیان شده فراتر باشی.
وهم بر دل رفت و بر یک ناقه بستد از خود سری
محمل شان تو را با هودج پیغمبری
هوش مصنوعی: ناراحتی و شک و تردید از دل دور شد و با یک شتر بار دیگر بر خود نشانهای زد که تو به مانند پیامبری همراه با هودج هستی.
ای تفوق جسته بر هفت آسمان جای شما
عرش این نه زینه منظر فرش ماوای شما
هوش مصنوعی: تو که بر هفت آسمان برتری یافتهای، مکان تو در عرش است و اینجا جایی برای تماشای توست، که زیر پای تو قرار دارد.
چرخ اطلس نیز شد مانند کرسی پرنجوم
از نشان نعل رخش عرش فرسای شما
هوش مصنوعی: در این شعر، گفته شده که آسمان و ستارهها نیز تحت تأثیر عظمت و جلال سوارکاری شما قرار گرفتهاند. به همین دلیل، مانند یک کرسی که پر از ستاره است، به خاطر نشانههای نعل اسب شما، جلوهای خاص و درخشش ویژهای پیدا کردهاند.
چیست ماروبین خم گردون دوال کهکشان
گرنه دوران میزند کوس تولای شما
هوش مصنوعی: نگاه کن به چرخش جهان و دایره کهکشان؛ اگر نه، پس چرا صدای نوا و عشق شما در همه جا منتشر است؟
نور گردون شد یکی صد بس که بر افلاک برد
پردهٔ چشم فلک خاک کف پای شما
هوش مصنوعی: نور گردون یکی از افرازها و روشناییها شد، بهطوری که پردهٔ چشم آسمان را بهخاطر خاک پای شما برداشت.
با وجود بیقصوری چون زر بیسکه است
خط فرمان قضا موقوف طغرای شما
هوش مصنوعی: با اینکه تو بیقصور و گناهی نداری، مانند طلا هستی که بدون سکه ارزش ندارد. فرمان قضا و قدر به تو وابسته است و به دست توست.
میتواند ساخت هم سنگ ثواب خافقین
جرم امروز مرا در خواه فردای شما
هوش مصنوعی: میتوانم به اندازهی ثواب کسانی که در آسمانها هستند، به خاطر گناه امروز من، در آینده برای شما عذاب ایجاد کنم.
صبح محشر هم نباشد در خمار آلودهای
گر بود شام اجل مست تمنای شما
هوش مصنوعی: حتی در صبح قیامت هم حالتی غمگین و آلوده نباشد، اگر شام مرگ به خاطر اشتیاق شما باشد.
هرکه در خاک لحد خوابد ازین مینشه ناک
ایزدش مست می غفران برانگیزد ز خاک
هوش مصنوعی: هرکسی که در خاک قبر آرام بگیرد، از شراب توبه و آمرزش الهی سرمست خواهد شد و این آمرزش او را از خاک بیدار خواهد کرد.
ای محیط نه فلک یک قطره پرگار تو را
با قیاس ما چکار اندیشه کار تو را
هوش مصنوعی: ای محیط، تو نه مانند فلکی، یک قطره هستی که از پرگار اندازهگیری میشود. برای ما چه کار کردهای و فکر تو به چه چیزی مشغول است؟
کرده بازوی قدر در کفهٔ میزان خویش
مایهٔ زور آزمائی بار مقدار تو را
هوش مصنوعی: قدرت و توانایی خود را در کفهٔ ترازو قرار داده و بار و مقدار تو را مورد سنجش و آزمون قرار میدهد.
هر نفس با صد جهان جان بر تو نتواند شمرد
قدرت از امکان فزون باید خریدار تو را
هوش مصنوعی: هر لحظه، با تمام جهان، جان انسانی نمیتواند به خوبی ارزش تو را بیان کند. این نشان میدهد که ارزش و قدرت تو بیشتر از آن چیزی است که در دسترس ماست، و برای درک و داشتن تو باید آماده خریداری تو باشیم.
چون تصور کرده بازار خدا را کج روی
کز ضلالت داشت با خود راست آزار تو را
هوش مصنوعی: زمانی که او بازار خدا را تصور کرد، به خاطر انحرافی که از راه حقیقت داشت، ناخواسته به خود و تو آسیب میزند.
سوز جاوید هزاران دوزخ اندر یک نفس
بس نباشد در جزاخصم جفا کار تو را
هوش مصنوعی: عذاب دائمی و شدید هزاران جهنم را در یک دم احساس میکنم و این عذاب کافی نیست برای جزای کسی که به تو بیمهری کرده است.
تاک را افتاده تاب اندر رگ جان تا عنب
کرده تلخ از زهر عناب شکر بار تو را
هوش مصنوعی: در رگ جان، تاب و حالتی مانند تاک وجود دارد که غم و شیرینی زندگی را میآفرینند، اما گاهی مشکلات و تلخیها مانند زهر میوهای تلخ، طعم زندگی را تغییر میدهند. انسان باید در میان این تلخیها بار شادابی و خوشی را به دوش بکشد.
بیخ تاک از خاک کندی قهر ربانی اگر
اندکی مانع ندیدی حلم بسیار تو را
هوش مصنوعی: اگر از ریشه درختی که در خاک است، قهر و خشم الهی را ببینی، این به خاطر آن است که تو کمی مانع ایجاد کردی و صبر و بردباری بسیار تو را آزمایش کرده است.
تابه تلبیس عنب بادامت اندر خواب شد
خواب در چشم محبان تا ابد نایاب شد
هوش مصنوعی: غضب و فریبندگی عشق همچون خوشهای از انگور است که در خواب غرق شده و باعث شده تا خواب زیبای محبان برای همیشه ناپیدا و دست نیافتنی شود.
ای وجودت در جهان افرینش بیمثال
آفرین گوینده برذات جلیل ذوالجلال
هوش مصنوعی: وجود تو در این دنیای خلق شده بینظیر است. ستایش و تحسین بر ذات بزرگ و جلیل خداوند بر تو باد.
خالق است ایزد تو مخلوقی ولی از فوق و تحت
چون شریک اوست شبهت ممتنع مثلث محال
هوش مصنوعی: خداوند تو را آفریده است، اما تو در مقام مخلوقی قرار داری. از نظر موقعیت، نمیتوانی با او مشابهتی داشته باشی، زیرا این ایده نادرست و غیرممکن است.
بهر استدعای خدمت قدسیان استادهاند
صف صف اندر بارگاهت لیک رد صف نعال
هوش مصنوعی: برای درخواست خدمت فرشتگان، صف به صف در جلوی درگاه تو ایستادهاند، اما رد شدن از این صف، کار دشواری است.
با وجود انبیا الا صف آرای رسل
با وجود اولیا الا سرو سرخیل آل
هوش مصنوعی: با وجود پیامبران و فرستادگان الهی، خوشبختی و شرافتی که به واسطهٔ ولیها و دوستان خدا به دست میآید، بسیار قابل توجه و ارزشمند است. این بیت اشاره دارد به اهمیت و جایگاه ویژهای که این شخصیتها در دنیای معنوی دارند.
در سراغ مثل و شبهت بار تفتیش عبث
عقل جازم شد که بردارد ز دوش احتمال
هوش مصنوعی: در جستجوی تشابه و مشابهتهای تو، عقل قاطع به این نتیجه رسید که احتمالها را کنار بگذارد و از دوش خود بردارد.
جان فدای مشهد پاکت که پنداری به آن
کرده است آب و هوا از روضهٔ خلد انتقال
هوش مصنوعی: جانم را فدای مشهد پاکت میکنم، زیرا گویی آب و هوایش از باغهای بهشت به آنجا منتقل شده است.
هم فضایش یا ربا نزهت ز فرط خرمی
هم هوایش دال بر صحت ز عین اعتدال
هوش مصنوعی: فضای این مکان به قدری شاداب و دلپذیر است که شایستهی بهشت به نظر میرسد و هوای آن نیز نشاندهندهی سلامت و تعادل طبیعی است.
عرصه چون شد تنگ در ما نحن وفیه آن به که من
از مکان بندم زبان و از مکین گویم سخن
هوش مصنوعی: وقتی که فضا به ما تنگ میشود، بهتر است که از محدوده خود خارج شوم و به جای صحبت کردن در مورد مکانهای مختلف، به عمق و معنا بپردازم.
گرچه گردون را به بالا خرگه والا زدند
خرگه قدر تو را بالاتر از بالا زدند
هوش مصنوعی: هرچند که آسمان برای خود مکان بلندی دارد، اما جایگاه تو از آن هم بالاتر و ارزشمندتر است.
جلوگاهت عرش اعلا بود از آن بارگاه
در جوار بارگاه تخت او ادنی زدند
هوش مصنوعی: مکان تو به قدری بلند و والا است که از آن مقام و جایگاه، نزدیکترین جا به تخت پروردگار قرار دارد.
در امامت هشتمین نوبت که مخصوص تو بود
عرشیان بر بام این نه گنبد مینا زدند
هوش مصنوعی: در زمان امامت هشتمین امام، که ویژه خود تو بود، فرشتگان بر بالای این نه گنبد زیبا ندا و سرود سر دادند.
خاتمی کایزد بر آن نام ولی خود نگاشت
نام نامی تو صورت بست از آن هر جا زدند
هوش مصنوعی: خداوند بر نام ولی، نام با ارج تو را نوشته است و از آن، هر کجا که رفتی، چهرهات را به تصویر کشیده است.
گرچه در ملک امامت سکه یکسان شد رقم
بر سر نام تو الا بهر استثنا زدند
هوش مصنوعی: با وجود اینکه در سرزمین رهبری، همه چیز یک شکل و یکسان شده و نام تو بر سکهها نقش بسته است، اما برای استثنائاتی، تغییراتی ایجاد کردند.
ای که بر نقد طوافت سکهٔ هفتاد حج
از حدیث نقد رخشان سکهٔ بطحا زدند
هوش مصنوعی: ای کسی که با حسن و زیباییات، ارزش و اعتبار هفتاد حج را به نمایش میگذاری، از داستان نورانی و درخشان از طلا و فضیلت در سرزمین بطحا سخن میگویند.
دین پناها گرچه یک نوبت به نام بنده نیز
از طوافت نوبت این دولت عظمی زدند
هوش مصنوعی: با وجود اینکه دین همیشه پناهگاهی برای انسانها بوده، اما یک بار هم به نام من از سوی این دولت بزرگ حمایت شد.
چشم آن دارم که دولت باز رو در من کند
بار دیگر چشم امید مرا روشن کند
هوش مصنوعی: چشمانتظارم که بار دیگر، نعمت و خوشبختی به من روی آورد و امیدم را دوباره روشن کند.
ای به شغل جرم بخشی گرم دیوان شما
مغفرت را گوش بخشایش به فرمان شما
هوش مصنوعی: ای کسی که در کار بخشش و عفو مشغول هستی، دیوان تو پر از رحمت و بخشش است و گوشهای بخشایش به دستورات و فرمانهای تو است.
عاصیان را در تنت از مژدهٔ جانی نو که هست
دوزخ اندر حال نزع از ابر احسان شما
هوش مصنوعی: بعضی از گناهکاران را به خاطر خبری خوش و زندگی تازهای که دارن، در وجود شما میتوان دید. دوزخ به خاطر خوبیهای شما در حال تزلزل و ضعف است.
طبع کاه و کهربا دارند در قانون عقل
دست امید گنهکاران و دامان شما
هوش مصنوعی: افرادی که از طبع لطیف و مهربانی برخوردارند، در قوانین عقل خود، امیدوارند که از دست شما بهشتیان و نیکان، یاری و کمک بگیرند.
پادشاها آن که فرمایندهٔ این نظم شد
یعنی آصف مسند جم جاه سلمان شما
هوش مصنوعی: این متن به شخصیتی اشاره دارد که در نهایت مقام و قدرت را در دست دارد و به عنوان مشاور و حکیم، نقش مهمی در اداره امور و تصمیمگیریها ایفا میکند. همچنین به جایگاه و شان او در تاریخ و حکمرانی نیز اشاره دارد. در واقع، این شخص را به عنوان یک فرد برجسته و تأثیرگذار در ساختار حکومتی معرفی میکند.
از سپهر طبع خویش و صد سخندان دگر
از ثنا ایات نازل گشت در شان شما
هوش مصنوعی: در آسمان فکر و ذوق خود، و در میان سخنوران دیگر، از ستایشهایی که به صورت آیات نازل شده، در مورد شما سخن گفته شده است.
آن چه خود کرده است در انشای این نظم بلند
کس نخواهد کرد از مدحت سرایان شما
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند آنچه را که خودتان در این شعر بلند نوشتهاید، از مدح و ستایش شاعران شما بگوید.
من که تلقینهای غیبم همچو طوطی کرده است
در پس آیینهٔ معنی ثنا خوان شما
هوش مصنوعی: من که مانند طوطی، آموزشهای پنهانی را در پس آینهٔ معنا به تو بیان میکنم و تو را ستایش میکنم.
گوش برغیبم که در تحسین نوائی بشنوم
از غریو کوس رحمت هم صدائی بشنوم
هوش مصنوعی: گوشم به صداهای نیکو آماده است تا از نداهای رحمت و محبت هم چیزی بشنوم.
بس که در مدحت بلندست اهل معنی را اساس
سوده بر جیب ثنایت دامن حمد و سپاس
هوش مصنوعی: به خاطر اینکه کسانی که به معانی عمیق آگاهاند، در ستایش تو بسیار سخن گفتهاند، در نتیجه دامن حمد و سپاس تو همواره پر از ثنا و شکرگزاری است.
جز ید قدرت ترازو دار نبود گر به فرض
بار عظمت سر فرود آرد به میزان قیاس
هوش مصنوعی: هیچ دست و قدرتی جز ترازوی خداوند وجود ندارد. حتی اگر کسی بار سنگینی را به زمین بگذارد، تنها با معیار الهی سنجیده خواهد شد.
از صفات کبریائی آن چه دور از ذات توست
نیست جز معبودی اندر دیده وقت شناس
هوش مصنوعی: جز آنچه که در ذاتی فراتر از توست، هیچ معبودی در دنیا وجود ندارد که درک و شناخت زمان را داشته باشد.
یا شفیعالمذنبین تا بودهام کم بوده است
در من از شعل گنه بیکار یک حس از حواس
هوش مصنوعی: ای شفیع کسانی که خطا کردهاند، تا به حال از زمانی که بودهام، در وجود من از آتش گناه تنها یک حس بیفایده و کم بوده است.
حالیا بردوش دارم بار یک عالم گنه
در دو عالم بیش دارم از گناه خود هراس
هوش مصنوعی: در حال حاضر، بر دوش من بار بسیار سنگینی از گناه وجود دارد و من در این دنیا و آن دنیا از گناهان خود نگرانم.
محتشم را شرم میآید که آرد بر زبان
آن چه من از لطف مخصوص تو دارم التماس
هوش مصنوعی: محتشم از اینکه بخواهد سخنانی را به زبان بیاورد که نشاندهنده محبت ویژه توست، شرمنده و خجالتزده است.
التماس اینست کز من عفو اگر دامن کشد
وز پلاس عبرتم در حشر پوشاند لباس
هوش مصنوعی: شفاعت من این است که اگر بخششی از من باشد، آن را به من عطا کند و اگر در روز قیامت لباس عبرت من را پوشانده باشد، گناهانی که بر دوشم است را از نظر دور سازد.
عذرگویان از دلش بیرون بر اکراه من
خار دامن گیر عصیان بر کنی از راه من
هوش مصنوعی: عذرخواهی کردن به معنای بیرون آمدن از دل و احساس نارضایتی است. وقتی که قلبی را به زحمت میکشانند، گویی عذاب وجدان همواره در کنار اوست و این فشار باعث میشود که تمرد و سوءرفتار از راهی که در پیش دارد، خارج شود.
صد دعا و صد درود خوش ورود خوش ادا
کردش رحمت فرو از بارگاه کبریا
هوش مصنوعی: او با صد دعا و درود گرم و دلنشین به درگاه الهی حاضر شد و رحمت خداوند از بارگاه بزرگش بر او نازل گردید.
هر یکی از عرش آمین گو رئوس قدسیان
هر یکی در عرش تحسین خوان نفوس انبیا
هوش مصنوعی: هر یک از فرشتگان در آسمان به تسبیح و ستایش خداوند مشغولند و هر یک از آنها در عرش الهی، نفوس انبیا را مورد ستایش قرار میدهند.
خاصه سلطان الرسل با اولیای خاص خویش
سیما شاه اسد سیما علیالمرتضی
هوش مصنوعی: به ویژه چهرهی پیامبر بزرگ با دوستان خاصش مانند چهرهی علیالمرتضی است.
بعد از آن از اهل بیت آن شه ایوان دین
زهرهٔ زهرا لقب بنتالنبی خیرالنسا
هوش مصنوعی: پس از آن، از خانواده آن پیشوای دین، زهرهای به دنیا آمد که به عنوان دختر پیامبر و بهترین زنان شناخته میشود.
پس حسن پرورده کلفت قتیل زهر قهر
پس حسین آزرده گر بت شهید کربلا
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف دو شخصیت مهم در تاریخ اسلام میپردازد. در آن، به حسن ابن علی اشاره شده که به خاطر تربیت و شایستگیاش مورد احترام قرار دارد و حسین ابن علی که در کربلا به شهادت رسید، نیز مورد توجه و یادآوری است. در واقع، این ابیات بر روی اینکه هر دو شخصیت با ظلم و قهر مواجه شدند، تأکید دارند و نشان میدهند که آنها در شرایط دشواری قرار داشتند.
باز با سجاد و باقر صادق و کاظم که هست
مقتدایان را ز چار ارکان بر این چار اقتدا
هوش مصنوعی: این بیت به گونهای اشاره دارد که ائمه معصومین، به عنوان رهبران و الگوهایی برای پیروان خود، در چهار سرفصل و موضوع مهم ظهور کردهاند. این موضوعات به زبانی سادهتر به نقش و مقام آن چهار امام بزرگوار اشاره دارد و اهمیت پیروی از ایشان را در مسیر زندگی نشان میدهد.
پس نقی و عسکری بین آن مهی کز شش جهت
میکنند از نورشان خلق جهان کسب ضیا
هوش مصنوعی: نقی و عسکری، که از آنها به عنوان دو شخصیت برجسته یاد میشود، مانند ماهی درخشان هستند که از هر طرف نور میتابانند و به واسطهی نورشان، مخلوقان جهان روشنایی و زندگی میگیرند.
قصه کوته آن درود و آن دعا بادا تمام
بر تو با تسلیم مستثنای مهدی والسلام
هوش مصنوعی: داستان کوتاه است، این درود و دعا بر تو باد، با تسلیم کامل به ظهور مهدی و با سلام خاتمه مییابد.
حاشیه ها
1388/08/27 12:10
سلام
من فکر میکنم که بعضی جا ها اشتباه چاپی رخ داده باشه مثل :
گر نباشد در کفت جام سقهیم ربهم
که سقیهم درست است
یا رحمتت گر دل بجا بنداری دوزخ نهد
که بجانبداری صحیح است
همچنین:اکمل از پیعمبرانت در ره دین پروری
پیغمبرانت درست باشد
سنگ در سنک رحمت در ترازوی شفاعت چون نهی درست تر است
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.