گنجور

شمارهٔ ۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)

السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین
وارث علم پیمبر فارس میدان دین
السلام ای بارگاهت خلق‌را دارالسلام
آستان رویت بطرف آستین روح‌الامین
السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک
از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین
السلام ای آهن دیوار تیغت آمده
قبلهٔ اسلام را از چارحد حصن حصین
السلام ای نایب پیغمبر آخر زمان
مقتدای اولین و پیشوای آخرین
شاه خیبر گیر اژدر در امام بحر و بر
ناصر حق غالب مطلق امیرالمؤمنین
ملک دین را پادشاه از نصب سلطان رسل
مصطفی را جانشین از نص قرآن مبین
بازوی عونت رسول‌الله را رکن ظفر
رشتهٔ مهرت رجال‌الله را حبل‌المتین
هر که در باب تو خواند فضلی از فصل کلام
در مکان مصطفی داند بلا فصلت مکین
بوترابت تا لقب گردیده دارد آسمان
چون یتیمان گرد غم بر چهره از رشک زمین
چون سگ کویت نهد پا بر زمین در راه او
گستراند پرده‌های چشم خود آهوی چین
مایهٔ تخمیر آدم گشت نور پاک تو
ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین
آن که خاتم را یدالله کرد در انگشت تو
ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین
چون یدالهی که ابن عم رسول‌الله بود
ایزدت جا داده بالا دست هر بالانشین
آن یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود
گر کسی همتاش باشد هم رسول‌الله بود
ای به جز خیرالبشر نگرفته پیشی بر تو کس
پیشکاران بساط قرب را افکنده پس
فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت
ظلم را بنیاد کن مظلوم را فریاد رس
چرخ را بر آستانت پاسبانی التماس
عرش را در بارگاهت پاسبانی ملتمس
گر کند کهتر نوازی شاهباز لطف تو
بال عنقا را ز عزت سایبان سازد مگس
ور کند از مهتران عزت ستانی قهر تو
سدره در چشم الوالابصار خوار آید چو خس
همتت لعل و زمرد در کنار سائلان
آن چنان ریزد که پیش سائلان مشت عدس
خادمان صد گنج می‌بخشند اگر از مخزنت
خازنان ز اندیشه جودت نمی‌گویند بس
آسمان از کهکشان وهاله بهر کلب تو
پیشکش آورده زرین طوق با سیمین مرس
روز کین از پردلی گردان نصرت جوی شد
مرغ روح از شوق جانبازی نگنجد در قفس
بار هستی بر شتر بندد عماری‌دار تو
دل تپد در کالبد روئین‌تنان را چون جرس
از هجوم فتنه برخیزد غبار انقلاب
راه بر گشتن ز پیشت گم کند پیک نفس
از سپاه خود مظفروار فردآئی برون
وز ملایک لشگر فتح و ظفر از پیش و پس
حمله‌آور چون شوی بر لشگر اعدا شود
حاملان عرش را نظارهٔ حربت هوس
بر سر گردنکشان چون دست و تیغ آری فرو
وز زبردستی رسد ضربت ز فارس برفرس
لافتی الا علی گویند اهل روزگار
ساکنان آسمان لاسیف الاذوالفقار
ای که پیغمبر مقام از عرش برتر یافته
ز آستانت آسمان معراج دیگر یافته
هم به لطفت از مقام قاب و قوسین از خدا
مصطفی اسرار سبحان‌الذی دریافته
هم به بویت از گلستان ماوحی هر نفس
شاه با اوحی مشام جان معطر یافته
چرخ کز عین سرافرازی رکاب کرده چشم
چشم خود را چشمهٔ خورشید انور یافته
مه که بر رخ دیده از نعل سم رخشت نشان
تا ابد اقبال خود را سکه بر زر یافته
نعل شبرنگت که خورشید سپهر دولت است
چرخ از آن روی زمین را غرق زیور یافته
نزد شهر علم از نزدیک علام‌الغیوب
چون رسیده جبرئیل از ره تو را در یافته
نخل پیوندت که مثمر گشته از باغ نبی
بهر نسبت گوهر شبیر و شبر یافته
حامل افلاک رحم‌آورده بر گاور زمین
بر سر دشمن تو را چون حمله‌آور یافته
طایر قدرت گه پرواز گوی چرخ را
گوی چوگان خورده‌ای از باد شهپر یافته
آن که زیر پای موری رفته در راهت نمرد
دایه از جاه سلیمانی فزونتر یافته
آن که بی‌مزد از برایت بوده یک ساعت به کار
کشور اجرا عظیما را مسخر یافته
کاسهٔ چوبین گدائی هر که پیشت داشته
از کف دریای خاصت کشتی زر یافته
وه چه قدر است نور درگهت را پایه‌وار
دست قدرت با گل آدم مخمر یافته
نور معبودی و آب و گل ظهورت را سبب
ز آسمان می‌آمدی می‌بود اگر آدم عرب
ای وجود اقدست روح روان مصطفی
مصطفی معبود را جانان تو جان مصطفی
گر نبوت هم نصیبت داد ایزد چون گذشت
بعد بلغ انت منی از زبان مصطفی
بر سپهر دولت آن نجمی که روشن گشته است
صد چراغ از پرتوت در دودمان مصطفی
در ریاض عصمت آن نخلی که از پیوند توست
میوه‌های جنت اندر بوستان مصطفی
شمسهٔ دین را درون حجره چون دارد مقام
از نجوم سعد پر گشت آسمان مصطفی
ای تو شهر علم را در آن که در عالم نکرد
سجده در پایت نبوسید آستان مصطفی
سایهٔ تیغت که پهلو می‌زند در ساق عرش
ز افتاب فتنه آمد سایبان مصطفی
داد از فرعون دعوای الوهیت نشان
جز تو هر کس شد مکین اندر مکان مصطفی
گر نباشد حرمت شان نبوت در میان
فرق نتوان کرد شانت را ز شان مصطفی
من که باشم تا که گویم این زمان در مدح تو
آن چنانم من که حسان در زمان مصطفی
این گمان دارم ولی کز دولت مداحیت
هست نام علی در خاندان مصطفی
با چنین حالی که من دارم عجب نبود اگر
شامل حالم شود لطف تو و ان مصطفی
گوشهٔ چشمی فکن سویم به بینائی که داد
نرگست را تازگی ز آب دهان مصطفی
جانم از اقلیم آسایش غریب آواره‌ایست
رحم بر جان غریبم کن به جان مصطفی
تا دم آخر به سوی توست شاها روی من
وای جان من اگر آن دم نه بینی روی من
ای سلام حق ثنایت یا امیرالمؤمنین
وی ثنا خوان مصطفایت یا امیرالمؤمنین
در رکوع انگشتری دادی به سایل گشته است
مهر منشور سخایت یا امیرالمؤمنین
صد سخی زد سکه زر بخشی اما کس نزد
کوس سر بخشی ورایت یا امیرالمؤمنین
گشته تسبیح ملک آهسته هر گه در نماز
بوده رازی با خدایت یا امیرالمؤمنین
دامن گردون شود پرزر اگر تابد از او
گوشهٔ ظل عطایت یا امیرالمؤمنین
راست چون صبح دم روشن شود راه صواب
رایت افرازد چو رایت یا امیرالمؤمنین
روز رزم افکند در سرپنجهٔ خورشید رای
پنجهٔ ماه لوایت یا امیرالمؤمنین
صدره را از پایهٔ خود انتهای اوج داد
رفعت بی‌منتهایت یا امیرالمؤمنین
گه به چشم وهم می‌پوشد لباس اشتباه
عرش تا فرش سرایت یا امیرالمؤمنین
گه به حکم ظن ستون عرش را دارد بپا
بارگاه کبریایت یا امیرالمؤمنین
چون به امرت برنگردد مهر از مغرب که هست
گردش گردون برایت یا امیرالمؤمنین
یافت از دست و لایت فتح بر فتح دیگر
دست در حبل ولایت یا امیرالمؤمنین
جان در آن حالت که از تن می‌برد پیوند هست
آرزومند لقایت یا امیرالمؤمنین
گر مکان برتخت او ادنی کنی جایت دهند
انس و جان کانجاست جایت یا امیرالمؤمنین
حق‌شناسان گر به دست آرند معیار تو را
حد فوق ما سوی دانند مقدار تو را
ای که دیوان قضا قائم به دیوان شماست
تابع حکم خدا محکوم فرمان شماست
گر ید بیضا چه مه شد طالع از جیب کلیم
پنجهٔ خورشید را مطلع گریبان شماست
آن ستون کز پشتی او قایمند ارکان عرش
در حریم کبریا رکنی ز ارکان شماست
این ندامت گوی زنگاری که دارد متصل
گردش از چوگان قدرت گوی میدان شماست
خوان وزیرا که قسمت بر دو عالم کرده‌اند
مایهٔ آن مانده یک ریزه از خوان شماست
اژدهایی کز عدو گنج بقا دارد نهان
چون عصا در دست موسی چوب ردبان شماست
بندهٔ پیرست کیوان کز کمال محرمی
از پی پاس حرم بر بام ایوان شماست
عقل اول کز طفیلش می‌رسد لوح و قلم
پیش دانا واپسین طفل دبستان شماست
هرکه را کاریست بر دیوان خیرالحاکمین
نیک چون روی رجوع او به دیوان شماست
من مریض درد عصیانم که درمانم توئی
دردمند این چنین محتاج درمان شماست
صد شکایت دارم از گردون اما یکی
بر زبانم نیست چون چشمم به احسان شماست
گر درین دور فلک شهری گدای محتشم
محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست
دین من شاها به ذات توست ایمان داشتن
وین به دوران چنین کفر است پنهان داشتن
ای تو را جای دگر در عالم معنی مقام
درگهت را قبله‌ایم و روضه‌ات را کعبهٔ نام
پیکرت گنج نجف نورت در گردون شرف
مرغ روحت از شرف عنقای قاف احترام
ما برین در زایران کعبهٔ اصلیم و هست
حج اکبر زان ما آنست و بس اصل کلام
گر یکی مانع نباشد گویم این بیت‌الحرم
نیست در حرمت سر موئی کم از بیت‌الحرام
گر به قدر اجر بخشی دوستان را منزلت
باشد از تمکین سراسر عرصهٔ دارالسلام
ور ز اعدا منتقم باشی به مقداری که بود
ننهد از کف تا ابد جبار تیغ انتقام
اهل عصیان گر تو را روز جزا حامی کنند
قهر سبحانی کند تیغ جزا را در نیام
گر گشائی از شفاعت بر گنه‌کاران دری
بندد از رحمت خدا درهای دوزخ را تمام
خلق را گر یکسر ایمن خواهی از پیغام موت
وای بر پیک اجل گر کام بگشاید زکام
در جزای خصم اگر سرعت کنی نبود بعید
گر شود پیش از محل واقع قیامت را قیام
دین پناها پادشاها ملک دین را بیش ازین
می‌توانی داد در تایید حق نظم نظام
بس که صیاد زمان دام بلا گسترده است
یک زمان با اهل دل مرغ فراغت نیست رام
راست گویم هست از دست مخالف در عراق
بر بزرگان حسینی مذهب آسایش حرام
اهل کفر از آتش بغض عداوت پخته‌اند
از برای خفت اسلام صد سودای خام
داوری پیش تو می‌آرند زیشان اهل دین
یاوری کن مؤمنان رایا امیرالمؤمنین

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: ترکیب بند
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین
وارث علم پیمبر فارس میدان دین
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای عالم اسرار خداوند جهان، که وارث دانش پیامبر هستی و در میدان دین حضور داری.
السلام ای بارگاهت خلق‌را دارالسلام
آستان رویت بطرف آستین روح‌الامین
هوش مصنوعی: سلام بر تو، ای مکان آرامش برای مردم. آستانه‌ات چهره‌ای است که روح‌الامین (فرشته‌ وحی) به سوی آن سر می‌زند.
السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک
از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای پیکر که زایراندازیت، اکنون در زیر خاک هستی. تو به خاطر خریدن بهشت برای مردم، گنج گرانبهای زمین را به دست آوردی.
السلام ای آهن دیوار تیغت آمده
قبلهٔ اسلام را از چارحد حصن حصین
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای آهن، دیوار، که شمشیر آماده‌ای. قبله‌ی اسلام را از چهار سوی دژ مستحکم خود محافظت می‌کنی.
السلام ای نایب پیغمبر آخر زمان
مقتدای اولین و پیشوای آخرین
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای نماینده پیامبر آخرالزمان، پیشوای اولین و آخرین.
شاه خیبر گیر اژدر در امام بحر و بر
ناصر حق غالب مطلق امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: شاه خیبر، کسی است که می‌تواند اژدها را تسخیر کند، او در امام بحر و بر ناصر حق برتری مطلق دارد و امیرالؤمنین است.
ملک دین را پادشاه از نصب سلطان رسل
مصطفی را جانشین از نص قرآن مبین
هوش مصنوعی: پادشاه دین باید جانشین پیامبر اعظم را بر اساس آیات روشن قرآن مشخص کند.
بازوی عونت رسول‌الله را رکن ظفر
رشتهٔ مهرت رجال‌الله را حبل‌المتین
هوش مصنوعی: بازوی کمک تو، یاور پیامبر خداست. اساس پیروزی، محبت تو به مردان خداست و این محبت، پیوندی محکم است.
هر که در باب تو خواند فضلی از فصل کلام
در مکان مصطفی داند بلا فصلت مکین
هوش مصنوعی: هرکس درباره تو مطالعه کند، فضیلتی از کلام را در مکان مصطفی درک می‌کند که این فضیلت، پیوسته و مستحکم است.
بوترابت تا لقب گردیده دارد آسمان
چون یتیمان گرد غم بر چهره از رشک زمین
هوش مصنوعی: بوترابت (یک نوع گیاه) به قدری زیبا و ارزشمند است که آسمان به خاطر آن دچار غم و رشک شده و مانند یتیمی ناراحت روی خود را از زمین پنهان کرده است.
چون سگ کویت نهد پا بر زمین در راه او
گستراند پرده‌های چشم خود آهوی چین
هوش مصنوعی: وقتی که سگ در راه تو پا می‌گذارد، پرده‌های چشم خود را به خاطر او می‌گسترد و به نوعی ظاهر می‌شود مانند آهو در دشت.
مایهٔ تخمیر آدم گشت نور پاک تو
ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین
هوش مصنوعی: انسان به وسیلهٔ نور پاک تو شکل گرفت وگرنه چگونه می‌توانست ترکیب آب و خاک را به وجود آورد؟
آن که خاتم را یدالله کرد در انگشت تو
ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین
هوش مصنوعی: آن کسی که انگشتر خود را با قدرت الهی زیبا کرده، حالا برای تو نقش و نگینی را طراحی کرده که برتری را بر دستان دیگران نشان می‌دهد.
چون یدالهی که ابن عم رسول‌الله بود
ایزدت جا داده بالا دست هر بالانشین
هوش مصنوعی: مثل مؤمن قوی و با اراده‌ای که پسر عموی پیامبر بود، خداوند تو را در مرتبه‌ای بالاتر از هر کسی که در مقام و شأن بالاست قرار داده است.
آن یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود
گر کسی همتاش باشد هم رسول‌الله بود
هوش مصنوعی: هر کس که به آن شخص اشاره کند، که پسر عموی پیامبر بود، باید بداند که او خود نیز مانند پیامبر، بزرگ و محترم است.
ای به جز خیرالبشر نگرفته پیشی بر تو کس
پیشکاران بساط قرب را افکنده پس
هوش مصنوعی: «هیچ کس جز پیامبر بهترین انسان‌ها مقام تو را در پیشی گرفتن ندارد، زیرا خدمتکاران درگاه قرب الهی تمام تلاش‌های خود را برای خدمت به تو انجام داده‌اند.»
فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت
ظلم را بنیاد کن مظلوم را فریاد رس
هوش مصنوعی: فتنه را با نیرویی قوی از بین ببر و آن را نابود کن. ظلم را ریشه‌ کن کن و به داد مظلومان برس.
چرخ را بر آستانت پاسبانی التماس
عرش را در بارگاهت پاسبانی ملتمس
هوش مصنوعی: چرخ زمان برای تو نگهبانی می‌کند و درخواست می‌کند که عرش خداوند در کاخ تو محافظت شود.
گر کند کهتر نوازی شاهباز لطف تو
بال عنقا را ز عزت سایبان سازد مگس
هوش مصنوعی: اگر پادشاه با محبت با کسانی که از او پایین‌تر هستند (کهتران) رفتار کند، لطف و بزرگی تو باعث می‌شود که حتی بالهای پرنده‌ ای بلندپرواز مانند عنقا هم به سایه و آرامش درآید و مگس به آن محیط نزدیک شود.
ور کند از مهتران عزت ستانی قهر تو
سدره در چشم الوالابصار خوار آید چو خس
هوش مصنوعی: اگر کسی از بزرگ‌ترها و محترمان عزت و مقام کسب کند، به طوری که قدرت و عظمتش را به نمایش بگذارد، در چشم افراد بصیر و بینا مانند خس و خاشاک حقیر و بی‌ارزش به نظر می‌رسد.
همتت لعل و زمرد در کنار سائلان
آن چنان ریزد که پیش سائلان مشت عدس
هوش مصنوعی: اگر همت و اراده‌ات مانند لعل و زمرد باشد، آن‌قدر در کنار درخواست‌کنندگان سراسر صفا و برکت می‌بخشد که در مقایسه با آن‌ها، بخشش‌ات مانند دانه‌های ریز عدس خواهد بود.
خادمان صد گنج می‌بخشند اگر از مخزنت
خازنان ز اندیشه جودت نمی‌گویند بس
هوش مصنوعی: خادمان، صدها گنج را به دیگران می‌دهند، اما اگر بخیل باشی و از ذخیره‌ات کم‌گگو و دست و دلتنگ باشی، این گنج‌ها به تو نمی‌رسد.
آسمان از کهکشان وهاله بهر کلب تو
پیشکش آورده زرین طوق با سیمین مرس
هوش مصنوعی: آسمان به خاطر ستاره‌ها و زیبایی‌هایش، هدیه‌ای از طلا و نقره برای تو آورده است.
روز کین از پردلی گردان نصرت جوی شد
مرغ روح از شوق جانبازی نگنجد در قفس
هوش مصنوعی: روز انتقام و پیروزی، روح شجاع و دلیر چون پرنده‌ای آزاد، از شوق فداکاری و جانبازی در قفس نگنجد.
بار هستی بر شتر بندد عماری‌دار تو
دل تپد در کالبد روئین‌تنان را چون جرس
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بار سنگینی اشاره دارد که بر روی شتر قرار می‌گیرد. در این صورت، دل انسان نیز مثل قلب قهرمانان و انسان‌های بزرگ، در پی این بار و مسئولیت‌ها می‌تپد و مانند صدای جرس، روح و وجودش را به تکاپو می‌اندازد. این تصویر، حاکی از تلاش و زحمت انسان‌ها در زندگی است.
از هجوم فتنه برخیزد غبار انقلاب
راه بر گشتن ز پیشت گم کند پیک نفس
هوش مصنوعی: وقتی که فتنه‌ها به اوج می‌رسد، انقلاب به‌همراه خود موجب پراکندگی و آشفتگی می‌شود. در چنین شرایطی، نفس و آرامش انسان گم می‌شود و نمی‌تواند مسیر خود را پیدا کند.
از سپاه خود مظفروار فردآئی برون
وز ملایک لشگر فتح و ظفر از پیش و پس
هوش مصنوعی: از سپاه خود، مانند مظفر، به سوی آینده‌ای روشن و پیروزمند بیرون می‌آییم و از فرشتگان نیکوکار، ‌کمک و یاری پیروزی و موفقیت را از هر سو دریافت می‌کنیم.
حمله‌آور چون شوی بر لشگر اعدا شود
حاملان عرش را نظارهٔ حربت هوس
هوش مصنوعی: وقتی به دشمنان حمله کنی، فرشتگان آسمانی نیز به تماشای صحنه‌ی جنگ و آرزوی پیروزی تو خواهند پرداخت.
بر سر گردنکشان چون دست و تیغ آری فرو
وز زبردستی رسد ضربت ز فارس برفرس
هوش مصنوعی: وقتی که با قدرت و مهارت بر گردنکشان ضربه وارد کنی، مانند دستی که با تیغ می‌زند، از شجاعت و تجربه‌ات نتیجه می‌گیری و ضربه‌ات به دشمن اثرگذار خواهد بود.
لافتی الا علی گویند اهل روزگار
ساکنان آسمان لاسیف الاذوالفقار
هوش مصنوعی: هیچ نیکی و شجاعتی جز بر سر زبان‌ها نیست، می‌گویند که ساکنان آسمان، هیچ شمشیری به قهرمانی ذوالفقار نیست.
ای که پیغمبر مقام از عرش برتر یافته
ز آستانت آسمان معراج دیگر یافته
هوش مصنوعی: ای کسی که مقام تو از عرش بالاتر است، به لطف تو آسمان معراجی دیگر یافته است.
هم به لطفت از مقام قاب و قوسین از خدا
مصطفی اسرار سبحان‌الذی دریافته
هوش مصنوعی: با توجه به لطف و رحمت خودت، مقام نزدیک به خداوند را که مخصوص پیامبر است، به دست آورده‌ای و از اسرار الهی آگاه شده‌ای.
هم به بویت از گلستان ماوحی هر نفس
شاه با اوحی مشام جان معطر یافته
هوش مصنوعی: بوی لطیف گلستان به مشامم می‌رسد و هر بار که نفس می‌کشم، جانم را با عطر شاهانه‌ای پر می‌کند.
چرخ کز عین سرافرازی رکاب کرده چشم
چشم خود را چشمهٔ خورشید انور یافته
هوش مصنوعی: چرخ، که از شگفتی و بلندمرتبه‌گی خود به خود می‌چرخد، چشمی شگفت و سرشار از نور را مانند چشمه‌ای از خورشید یافته است.
مه که بر رخ دیده از نعل سم رخشت نشان
تا ابد اقبال خود را سکه بر زر یافته
هوش مصنوعی: ماه که بر چهره‌ات مثل رد سم اسبی نمایان است، تا همیشه شانس خود را مثل سکه‌ای بر روی طلا پیدا کرده‌ای.
نعل شبرنگت که خورشید سپهر دولت است
چرخ از آن روی زمین را غرق زیور یافته
هوش مصنوعی: نعل شبرنگت که نشان‌دهنده‌ی پیروزی و قدرت است، باعث شده که زمین به زیبایی و رونق برسد.
نزد شهر علم از نزدیک علام‌الغیوب
چون رسیده جبرئیل از ره تو را در یافته
هوش مصنوعی: آنگاه که جبرئیل به نزد پیامبر آمده و علم و دانش را از نزدیک به او منتقل کرد، این لحظه در حقیقت نشانی از علم بی‌پایان و الهی است که در دل این شهر علم نهفته است.
نخل پیوندت که مثمر گشته از باغ نبی
بهر نسبت گوهر شبیر و شبر یافته
هوش مصنوعی: درخت نخل تو که از باغ پیامبر بارور شده، به خاطر نسبت با گوهری چون شبیر و شبر، ارزش و اهمیت یافته است.
حامل افلاک رحم‌آورده بر گاور زمین
بر سر دشمن تو را چون حمله‌آور یافته
هوش مصنوعی: سپس نیروی آسمان‌ها به زمین قوت می‌بخشد و در برابر دشمنت، تو را چون یک نیروی مهاجم می‌بیند.
طایر قدرت گه پرواز گوی چرخ را
گوی چوگان خورده‌ای از باد شهپر یافته
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که قدرت پرواز دارد، در واقع با چرخ زمان مانند گوی چُغان بازی می‌کند و از نسیم، بال فرشته‌وار یافته است.
آن که زیر پای موری رفته در راهت نمرد
دایه از جاه سلیمانی فزونتر یافته
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی‌اش بر بی‌اهمیتی مثل مورچه‌ای قدم گذاشته، نباید نگران مرگ باشد. او از مقام و عظمت سلیمان فراتر رفته و درک بیشتری از ارزش‌های زندگی پیدا کرده است.
آن که بی‌مزد از برایت بوده یک ساعت به کار
کشور اجرا عظیما را مسخر یافته
هوش مصنوعی: کسی که بدون درخواست پاداش و تنها به خاطر انجام وظیفه، یک ساعت برای خدمت به آرمان بزرگ کشور تلاش کرده است، ارزش و اهمیت کارش را درک کرده است.
کاسهٔ چوبین گدائی هر که پیشت داشته
از کف دریای خاصت کشتی زر یافته
هوش مصنوعی: هر کسی که بخواهد، می‌تواند با داشتن نیت خوب و تلاش، از کمترین چیزها به بالاترین دستاوردها برسد. مانند اینکه فردی با یک کاسه چوبی، یعنی با چیز ساده‌ای، به سمت دریایی از ثروت و امکانات برود و به دستاوردهای بزرگ برسد.
وه چه قدر است نور درگهت را پایه‌وار
دست قدرت با گل آدم مخمر یافته
هوش مصنوعی: ای کاش بتوانیم زیبایی و نورانی بودن جایگاه تو را به وضوح ببینیم، چرا که دست قدرت الهی با خاکی که از آن انسان پدید آمده، این نور و جمال را به وجود آورده است.
نور معبودی و آب و گل ظهورت را سبب
ز آسمان می‌آمدی می‌بود اگر آدم عرب
هوش مصنوعی: اگر نور پروردگاری و وجود تو از آب و گل به زمین می‌آمد، شاید آدمی عربی بود.
ای وجود اقدست روح روان مصطفی
مصطفی معبود را جانان تو جان مصطفی
هوش مصنوعی: ای وجود مقدست، تو روح فرح‌بخش پیامبر مصطفی (ص) هستی و معبود تو به عنوان جانان، جان پیامبر را تحت تاثیر قرار داده است.
گر نبوت هم نصیبت داد ایزد چون گذشت
بعد بلغ انت منی از زبان مصطفی
هوش مصنوعی: اگر خداوند به تو مقام نبوت عطا کند، چه فایده دارد؟ زیرا پس از آن، تو هم مانند من بر زبان پیامبر خواهی بود.
بر سپهر دولت آن نجمی که روشن گشته است
صد چراغ از پرتوت در دودمان مصطفی
هوش مصنوعی: بر آسمان سعادت، ستاره‌ای که به روشنی درخشیده، مانند صد چراغی است که از نور تو در خانواده مصطفی افروخته شده است.
در ریاض عصمت آن نخلی که از پیوند توست
میوه‌های جنت اندر بوستان مصطفی
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، درختی وجود دارد که نتیجه پیوند با توست و میوه‌های آن، نشان‌دهنده نعمت‌ها و زیبایی‌های بهشت هستند.
شمسهٔ دین را درون حجره چون دارد مقام
از نجوم سعد پر گشت آسمان مصطفی
هوش مصنوعی: مقام و جایگاه خورشید دین در دل حجره‌ای به قدری بلند است که آسمان محمد (ص) با ستاره‌های نیک بختی پر شده است.
ای تو شهر علم را در آن که در عالم نکرد
سجده در پایت نبوسید آستان مصطفی
هوش مصنوعی: ای کسی که در شهر علم و دانش، کسی که در عالم به پای تو نمی‌افتد و سجده نمی‌کند، نمی‌تواند آستان حضرت مصطفی را بوسه بزند.
سایهٔ تیغت که پهلو می‌زند در ساق عرش
ز افتاب فتنه آمد سایبان مصطفی
هوش مصنوعی: سایهٔ تیغ تو که به کنار آسمان می‌رسد، از تابش آفتاب فتنه، سایبانی برای پیامبر محمد (مصطفی) به وجود آورده است.
داد از فرعون دعوای الوهیت نشان
جز تو هر کس شد مکین اندر مکان مصطفی
هوش مصنوعی: خبر از فرعون است که دعوی خدایی کرد، اما جز تو (خدا) هر کس دیگر در مکان پیامبر (مصطفی) تسلیم و مقید است.
گر نباشد حرمت شان نبوت در میان
فرق نتوان کرد شانت را ز شان مصطفی
هوش مصنوعی: اگر حرمت مقام نبوت در بین گروه‌ها حفظ نشود، نمی‌توان مقام تو را از مقام مصطفی (پیامبر اسلام) جدا کرد.
من که باشم تا که گویم این زمان در مدح تو
آن چنانم من که حسان در زمان مصطفی
هوش مصنوعی: من کیستم که بخواهم در وصف تو سخن بگویم؟ من مانند حسان هستم که در زمان پیامبر سخن می‌گفت.
این گمان دارم ولی کز دولت مداحیت
هست نام علی در خاندان مصطفی
هوش مصنوعی: من گمان می‌زنم که به خاطر نعمت ستایش توست که نام علی در خاندان مصطفی زنده و پایدار باقی مانده است.
با چنین حالی که من دارم عجب نبود اگر
شامل حالم شود لطف تو و ان مصطفی
هوش مصنوعی: با توجه به وضعیتی که من دارم، جای تعجب نیست اگر محبت تو و پیامبر اسلام شامل حال من شود.
گوشهٔ چشمی فکن سویم به بینائی که داد
نرگست را تازگی ز آب دهان مصطفی
هوش مصنوعی: با یک نگاه کوتاه به من بنگر، ای کسی که رنگ نرگس به تازگی از آب دهان پیامبر مصطفی گرفته است.
جانم از اقلیم آسایش غریب آواره‌ایست
رحم بر جان غریبم کن به جان مصطفی
هوش مصنوعی: روح من از سرزمین آرامش دور است و تنها و بی‌خانمان زندگی می‌کند. بر من رحم کن و به خاطر جان مصطفی، به من کمک کن.
تا دم آخر به سوی توست شاها روی من
وای جان من اگر آن دم نه بینی روی من
هوش مصنوعی: تا آخرین لحظه زندگی‌ام، تنها به تو فکر می‌کنم و به تو توجه دارم. ای شاه، چه دردناک است که اگر در آن لحظه آخر، مرا نبینی و از من غافل شوی.
ای سلام حق ثنایت یا امیرالمؤمنین
وی ثنا خوان مصطفایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: ای درود بر تو، ای بزرگوار که شایسته ستایش هستی، و ای کسی که ستایشگر پیامبر هستی.
در رکوع انگشتری دادی به سایل گشته است
مهر منشور سخایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: در حال رکوع، انگشتری به درویش دادی و نشان وفاداری و بزرگمنشی‌ات را نمایان کردی، ای امیرالمؤمنین.
صد سخی زد سکه زر بخشی اما کس نزد
کوس سر بخشی ورایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: بیش از صد بخشنده سکه‌های طلا تقسیم کردند، اما هیچ‌کدام مانند تو در نواختن ساز و آواز (تشویق و دعوت به کار نیک) نبودند. ای امیرالمؤمنین، تو تنها کسی هستی که این ویژگی را داری.
گشته تسبیح ملک آهسته هر گه در نماز
بوده رازی با خدایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: در هر بار نماز، ملک‌های آسمانی به آرامی مشغول ستایش پروردگار هستند و این موضوع برای تو، ای امیرالمؤمنین، راز و حقیقت عمیقی دارد.
دامن گردون شود پرزر اگر تابد از او
گوشهٔ ظل عطایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: اگر بر دامن آسمان نورِ بزرگی بتابد، فضای سایه‌سار رحمت تو، ای امیرالمؤمنین، پر از نعمت خواهد شد.
راست چون صبح دم روشن شود راه صواب
رایت افرازد چو رایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: وقتی صبح روشن می‌شود، مسیر درست نمایان می‌شود و مانند پرچم امام علی (ع)، پرچم حق را بلند می‌کند.
روز رزم افکند در سرپنجهٔ خورشید رای
پنجهٔ ماه لوایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: در روز نبرد، شمشیرها در دست خورشید قرار گرفتند و قدرت و سلطه ماه برای تو، ای امیر مؤمنان، به نمایش درآمد.
صدره را از پایهٔ خود انتهای اوج داد
رفعت بی‌منتهایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: عظمت و مقام تو به حدی است که از ابتدای آفرینش، قله‌های بلندی را به دست آوردی و به اوج بی‌پایان منزلت و ارزش رسیدی، ای امیر مؤمنان.
گه به چشم وهم می‌پوشد لباس اشتباه
عرش تا فرش سرایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، آنچه در ذهن ما نقش می‌بندد، به شکل نادرست و غیرواقعی از بالاترین تا پایین‌ترین مقامات و وضعیت‌ها را به تصویر می‌کشد.
گه به حکم ظن ستون عرش را دارد بپا
بارگاه کبریایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: گاهی اوقات بر اساس تصور و گمان، پایه‌های عرش را به پا می‌دارد، ای بزرگ‌ترین حاکم و سرور مؤمنان.
چون به امرت برنگردد مهر از مغرب که هست
گردش گردون برایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: وقتی که خورشید به خواسته‌ات نتواند از مغرب برگردد، بدان که تغییرات زمانه به نفع تو نخواهد بود، ای امیر مؤمنان.
یافت از دست و لایت فتح بر فتح دیگر
دست در حبل ولایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: از دست تو پیروزی بعد از پیروزی دیگر به دست آمده است، به خاطر ارتباط و پیوندی که با ولایت و سرپرستی تو داریم، ای پیشوای مؤمنان.
جان در آن حالت که از تن می‌برد پیوند هست
آرزومند لقایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: در آن لحظه که جان از بدن جدا می‌شود، آرزو دارم که با تو ملاقات کنم، ای امیر مؤمنان.
گر مکان برتخت او ادنی کنی جایت دهند
انس و جان کانجاست جایت یا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: اگر تو را در جایگاه او (امیرالمؤمنین) نیز پایین‌تر قرار دهند، جایگاه تو را ارواح و جان‌ها خواهند گرفت، زیرا آنجا محل توست.
حق‌شناسان گر به دست آرند معیار تو را
حد فوق ما سوی دانند مقدار تو را
هوش مصنوعی: افراد قدرشناس اگر بخواهند، تو را به عنوان معیاری در نظر می‌گیرند و اندازه و ارزش تو را فراتر از چیزی که در دنیا هست، می‌دانند.
ای که دیوان قضا قائم به دیوان شماست
تابع حکم خدا محکوم فرمان شماست
هوش مصنوعی: ای کسی که سرنوشت و قضا و قدر تحت فرمان شماست، بدان که حکم خدا را باید پیروی کنی و در واقع، شما خود در برابر دستورات او مسئول هستید.
گر ید بیضا چه مه شد طالع از جیب کلیم
پنجهٔ خورشید را مطلع گریبان شماست
هوش مصنوعی: اگر در دست حضرت موسی معجزه‌ای به نام ید بیضا وجود داشته باشد، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ ستارهٔ ماه، حاکم و درخشان از آستین کلیم (موسی) بیرون خواهد آمد و خورشید نیز به شما نگریسته و خود را در آغوش شما خواهد یافت.
آن ستون کز پشتی او قایمند ارکان عرش
در حریم کبریا رکنی ز ارکان شماست
هوش مصنوعی: ستونی که از پشتی او سرپا است، پایه‌های عرش در حریم عظمت الهی، یکی از اجزای شما به شمار می‌رود.
این ندامت گوی زنگاری که دارد متصل
گردش از چوگان قدرت گوی میدان شماست
هوش مصنوعی: این پشیمانی مانند زنگاری است که به صورت دائمی در حال چرخش است و در واقع از قدرت و توانمندی شما در میدان زندگی نشأت می‌گیرد.
خوان وزیرا که قسمت بر دو عالم کرده‌اند
مایهٔ آن مانده یک ریزه از خوان شماست
هوش مصنوعی: وزیر خوانی برپا کرده که همه چیز در آن تقسیم شده، اما از آن خوان تنها یک قاشق کوچک برای شما باقی مانده است.
اژدهایی کز عدو گنج بقا دارد نهان
چون عصا در دست موسی چوب ردبان شماست
هوش مصنوعی: اژدهایی که از دشمن خود، راز جاودانگی را پنهان کرده است، مانند عصایی است که موسی در دست دارد و شما نیز تنها یک چوب دستی هستید.
بندهٔ پیرست کیوان کز کمال محرمی
از پی پاس حرم بر بام ایوان شماست
هوش مصنوعی: من خدمتگزار ستارهٔ بزرگ هستم که به خاطر کمال نزدیکی و وفاداری‌ام، برای محافظت از حرم شما بر بام ایوان شما ایستاده‌ام.
عقل اول کز طفیلش می‌رسد لوح و قلم
پیش دانا واپسین طفل دبستان شماست
هوش مصنوعی: عقل نخستین که به واسطه‌اش لوح و قلم به وجود آمده، در واقع تنها دانش‌آموز آخرین دبستان شماست.
هرکه را کاریست بر دیوان خیرالحاکمین
نیک چون روی رجوع او به دیوان شماست
هوش مصنوعی: هر کسی که کارش به انسان‌های خیرخواه و مدیران خوب می‌رسد، وقتی که به شما مراجعه می‌کند، نیکو است.
من مریض درد عصیانم که درمانم توئی
دردمند این چنین محتاج درمان شماست
هوش مصنوعی: من دچار درد تمرد و سرکشی هستم و تو تنها کسی هستی که می‌توانی برای این درد من دارو و درمان باشی. من به شدت به کمک و درمان تو نیازمندم.
صد شکایت دارم از گردون اما یکی
بر زبانم نیست چون چشمم به احسان شماست
هوش مصنوعی: من از آسمان شکایت‌های زیادی دارم، اما هیچ کدام را نمی‌گویم، زیرا چشمم به لطف و مهربانی شماست.
گر درین دور فلک شهری گدای محتشم
محتشم را حشمت این بس کز گدایان شماست
هوش مصنوعی: اگر در این زمانه که دنیا به دور خود می‌چرخد، شهری وجود داشته باشد که در آن فردی گدای محترم باشد، پس بدان که بزرگی و احترام او به خاطر این است که از گدایان دیگر برآمده است.
دین من شاها به ذات توست ایمان داشتن
وین به دوران چنین کفر است پنهان داشتن
هوش مصنوعی: ای شاه، دین من به خود تو وابسته است و ایمان داشتن به تو ضروری است. ولی در این زمان، پنهان کردن این ایمان به نوعی بی‌ایمانی محسوب می‌شود.
ای تو را جای دگر در عالم معنی مقام
درگهت را قبله‌ایم و روضه‌ات را کعبهٔ نام
هوش مصنوعی: ای تو که در جای دیگری در عالم معنا قرار داری، مقام تو برای ما همچون قبله‌ای است و باغ تو مانند کعبه‌ای برای نام و یاد تو محسوب می‌شود.
پیکرت گنج نجف نورت در گردون شرف
مرغ روحت از شرف عنقای قاف احترام
هوش مصنوعی: بدن تو همچون گنجی در نجف و نور تو در آسمان، با عظمت و احترام قرار دارد. روح تو از مرتبت بالای خود برتری می‌جوید و مانند عنقای قاف، در اوج احترام است.
ما برین در زایران کعبهٔ اصلیم و هست
حج اکبر زان ما آنست و بس اصل کلام
هوش مصنوعی: ما در اینجا زائران کعبهٔ اصلی هستیم و تنها حج بزرگ از آنِ ماست و همین کافی است که اصل موضوع را بیان کند.
گر یکی مانع نباشد گویم این بیت‌الحرم
نیست در حرمت سر موئی کم از بیت‌الحرام
هوش مصنوعی: اگر مانعی وجود نداشته باشد، می‌گویم که این مکان مقدس از حرم مکه هم مقدس‌تر نیست و از نظر حرمت، هیچ تفاوتی در حد یک تار مو ندارد.
گر به قدر اجر بخشی دوستان را منزلت
باشد از تمکین سراسر عرصهٔ دارالسلام
هوش مصنوعی: اگر دوستان را به اندازه‌ توان و لیاقتی که دارند مقام و منزلت بدهی، تمام عرصهٔ بهشت به دست آنها خواهد بود.
ور ز اعدا منتقم باشی به مقداری که بود
ننهد از کف تا ابد جبار تیغ انتقام
هوش مصنوعی: اگر بخواهی از دشمنانت انتقام بگیری، به اندازه‌ای که در قدرت داری اقدام کن، زیرا همیشه ستمگران از دستت این انتقام را نخواهند گرفت.
اهل عصیان گر تو را روز جزا حامی کنند
قهر سبحانی کند تیغ جزا را در نیام
هوش مصنوعی: اگر اهل معصیت باشی و در روز قیامت حامی پیدا کنی، خداوند به تو رحم نخواهد کرد و تازیانه مجازات را از خنجر خود بیرون می‌آورد.
گر گشائی از شفاعت بر گنه‌کاران دری
بندد از رحمت خدا درهای دوزخ را تمام
هوش مصنوعی: اگر در دلسوزی و کمک به گناهکاران قدمی برداری، درهای رحمت خداوند به روی آنان گشوده می‌شود و همین باعث می‌شود که درهای جهنم به طور کامل بسته شود.
خلق را گر یکسر ایمن خواهی از پیغام موت
وای بر پیک اجل گر کام بگشاید زکام
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی همه مردم در امنیت باشند و از پیام مرگ به دور بمانند، باید به پیک مرگ توجه کنی، زیرا اگر او در دل کسی جا پیدا کند، ممکن است زندگی او به خطر بیفتد.
در جزای خصم اگر سرعت کنی نبود بعید
گر شود پیش از محل واقع قیامت را قیام
هوش مصنوعی: اگر به دشمن خود سریعاً پاسخ دهی، بعید نیست که قیامت قبل از آنچه انتظار می‌رفت، برپا شود.
دین پناها پادشاها ملک دین را بیش ازین
می‌توانی داد در تایید حق نظم نظام
هوش مصنوعی: دین، پناه و حمایت پادشاهی است. آیا می‌توانی بیش از این در راستای تأیید حقیقت و نظم بخشیدن به نظام مذهبی کار کنی؟
بس که صیاد زمان دام بلا گسترده است
یک زمان با اهل دل مرغ فراغت نیست رام
هوش مصنوعی: صیاد زمان به قدری دام‌های سختی را راه‌اندازی کرده که در این شرایط، هیچ‌گاه برای افراد با دل‌های آرام، فرصتی برای آسایش و راحتی وجود ندارد.
راست گویم هست از دست مخالف در عراق
بر بزرگان حسینی مذهب آسایش حرام
هوش مصنوعی: در عراق، به خاطر دشمنی‌هایی که وجود دارد، آرامش برای بزرگان حسینی مذهبی فراهم نیست و نمی‌توانم این حقیقت را کتمان کنم.
اهل کفر از آتش بغض عداوت پخته‌اند
از برای خفت اسلام صد سودای خام
هوش مصنوعی: کسانی که به کفر گراییده‌اند، به خاطر دشمنی و کینه‌ای که نسبت به اسلام دارند، از آتش این دشمنی چیزی می‌سازند که در نهایت به منفعت اسلام نمی‌انجامد و فقط نشان‌دهنده‌ی ناپختگی و خامی آن‌هاست.
داوری پیش تو می‌آرند زیشان اهل دین
یاوری کن مؤمنان رایا امیرالمؤمنین
هوش مصنوعی: مردم دین‌دار را برای قضاوت به نزد تو می‌آورند، پس به مؤمنان یاری کن ای امیر مؤمنان.

حاشیه ها

1389/05/04 15:08
مجید سیدی

رشتهٔ مهرت رجال‌الله را حبل‌المتین صحیح می باشد
---
پاسخ: با تشکر، «متقین» با «متین» جایگزین شد.

1389/06/27 13:08
مجید سیدی

در مصرع "فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکافت" به نظر صحیح تر می آید که نوشته شود
"فتنه را لشگر شکن سرفتنه را تارک شکاف"
---
پاسخ: تغییر این مورد را منوط می‌کنیم به مقایسهٔ دوستان با نسخهٔ چاپی.

1389/06/27 13:08
مجید سیدی

در بیت:
"نزد شهر علم از نزدیک علام‌الغیوب
چون رسیده جبرئیل از ره تو را دریافته"
می بایست آخر مصرع دوم به شکل زیر درج شود
"تو را در یافته"
اشاره به حدیث نبوی "من شهر علم هستم و علی دروازه این شهر"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 13:08
مجید سیدی

در مصرع "نخل پیوندت که مثمر گشته ز باغ نبی"
به جای "ز" باید "از" درج شود یعنی:
"نخل پیوندت که مثمر گشته از باغ نبی"
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

رحم به جان غریبم کن به جان مصطفی
باید باشد
رحم بر جان غریبم کن به جان مصطفی
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

دامن گردون شود پرزراگر تابد ازو
در مصرع بالا فواصل رعایت نشده است
و همچنین در مصرع زیر صدره المنتها با فاصه آمده که صد ره خوانده می شود
صد ره را از پایهٔ خود انتهای اوج داد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

بارگاه کبریات یا امیرالمؤمنین
باید باشد
بارگاه کبریایت یا امیرالمؤمنین
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

آن ستون کز پشتی اوقایمندار کان عرش
باید باشد
آن ستون کز پشتی او قایمند ارکان عرش
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

گردش از چو کان قدرت گوی میدان شماست
باید باشد
گردش از چوگان قدرت گوی میدان شماست
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.

1389/06/27 14:08
مجید سیدی

با سلام و احترام
حضور مدیریت سایت عارضم
شعر زیبای فوقدارای مشکلات املایی و اشتباهات زیادی است که در برخی از ابیات وزن و معنی شعر را دگرگون کرده است.
برخی را که به ذهن حقیر رسید درج کردم اما از تصحیح برخی دیگر عاجز ماندم.
لطف بفرمایید نسبت به بازخوانی و تصحیح کلی این شعر توسط کارشناسان اقدام فرمایید.
پیشاپیش متشکرم

1389/12/25 09:02

دردهای برترین مظلوم‌ها
ای علی مرتضی شیرخدا
جسم تو آزردة از حق جدا
روح تو بالا به عرش خواهش است
ای که جانت باب شهر دانش است
ای که باب شهر علم و دانشی
ای که بالاتر ز عرش خواهشی
ای که در روز ولادت مادرت
حیدری نامید جان و پیکرت
ای که در کعبه تولد یافتی
در دل محراب حق جان باختی
ای علی مرتضی شیرخدا
جسم تو آزردة از حق جدا
کن شفاعت نزد رب العالمین
این گنهکار نگون بخت غمین
در سقیفه حق تو پامال (منکوب) شد
کوثرت در لای در بیمار (مضروب) شد
میخ چون پهلوی زهرا را شکست
تیغ هم بر حنجر اصغر نشست
مجتبی(ع) در خانه‌اش مسموم شد
ابن‌سفیان شادمان مسرور شد
گر حسین(ع) در کربلا گشته شهید
زان که فرزند تو بود و آن حمید
ظلمها بر زینب کبری رسید
خصم دون بر خیمه‌ها آتش کشید
شعله‌ها، زنجیرها، شلاقها
می‌خراشد چهرة سجادها


ای علی مرتضی شیرخدا
جسم تو آزردة از حق جدا
رنجها بر سینه‌ات بسیار بود
زانکه کوفی همرهت در کار (همرهی بدکار) بود
شیعه از نور رخت محروم شد
یادگار غربتت مظلوم شد
جان تو جای تمام دردها
زخمی بد عهدی نامردها
حال ما دریاب ای شیر خدا
شیعه‌ای هستیم از نورت جدا
کن شفاعت نزد رب العالمین
از تمام بندگان شرمگین
ای علی مرتضی شیرخدا
جسم تو آزردة از حق جدا
جان تو جان حسن جان حسین
جان زهرای بتول عالمین
بازگو با رب دعای عهد را
تا رهاند جان ما از دردها
تا نشاند دولت بیدارها
تا رساند مهدی غمخوارها
خرداد 76
بازنگری 8 تیر 85

1392/07/08 14:10
شهاب

به ذره گر نظر لطف بوتراب کند
به آسمان رود و کار آفتاب کند

1393/12/01 19:03
استاد صفراحمدی

افتنه راتارک شکن سرفتنه راتارک شکاف درست است)

1394/02/01 22:05
بهروز

در بیت دوم آستان‌روبت (جاروکش آستان تو)، آستان رویت آمده است. حرف ب درست است نه ی

1396/06/06 13:09
ف

با عرض سلام و تشکر
بیت 2: آستان روبت
بیت 17: تارک شکاف
بیت 20: اولوالابصار
31: ای چو پیغمبر...
34: رکابت کرده ...
39: گاو زمین
44: وه چه قدر است این که نور ....
45: می بود اگر آدم عزب
65: پر زر
66: صبح دوم
68: سدره
69: لباس
80: خوان روزی را...
81: دربان شماست
86: گردون دون
89: قبله اسم و
94: منتقم باشی به مقدار گنه