گنجور

شمارهٔ ۳۱ - وله ایضا

سپهر حوصله آن ابر دست دریا دل
که جیب و دامن پر زر به سایل افشاند
حساب بخشش او در جهان به خلق خدا
به غیر قادر دانا کسی نمی‌داند
در اولم یکی از قابلان لطف چو دید
به تحفه خواست مرا شرمسار گرداند
ولی در آخر کارم چو یافت ناقابل
به آن رسید که آنها که داده بستاند

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپهر حوصله آن ابر دست دریا دل
که جیب و دامن پر زر به سایل افشاند
هوش مصنوعی: آسمان، ظرفیتی به اندازه‌ی آن ابر دارد که با دل دریایی‌اش، جیب و دامنش پر از طلا را به سوی دیگر می‌ریزد.
حساب بخشش او در جهان به خلق خدا
به غیر قادر دانا کسی نمی‌داند
هوش مصنوعی: هیچ‌کس جز خداوند قادر و دانا نمی‌تواند میزان رحمت و بخشش او نسبت به بندگانش در این جهان را بفهمد.
در اولم یکی از قابلان لطف چو دید
به تحفه خواست مرا شرمسار گرداند
هوش مصنوعی: در ابتدای کار، یکی از افراد با kindness و محبت، وقتی به من نگاه کرد، خواست مرا با یک هدیه شرمنده کند.
ولی در آخر کارم چو یافت ناقابل
به آن رسید که آنها که داده بستاند
هوش مصنوعی: در پایان کار، وقتی به نتیجه‌ای ناچیز رسیدم، متوجه شدم که کسانی که چیزی را به دست آورده‌اند، باید در عوض چیزی هم بدهند.